جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

bāqi
rest  |

باقی

معنی: باقی . (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر بقاء است و بقاء ثبات شی ٔ است بحال و صورت نخست ، برابر آن فناء است . (از تاج العروس ). آنکه دارای دوام و ثبات باشد. (از اقرب الموارد). پاینده . (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی ). پایدار. جاوید. بی زوال . ازلی . سرمدی . دائم و قائم . ثابت . باثبات . برجا. استوار. برقرار. (ناظم الاطباء). ماننده . پایا. مقابل فانی . (یادداشت مؤلف ). جاوید. باشنده . (آنندراج ). غابر. (منتهی الارب ). همیشه . (مهذب الاسماء). جاودانه . جاویدان : صلی اﷲ علیه حیاً و میتاً و قدس روحه باقیاً و فانیاً. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 300).
و آن کس که بی بصارت باقی همیت داند
زین قول او بخندد شهری و روستایی .
ناصرخسرو.
هرچند ترا خوش آمد این خانه
باقی نشوی تو اندرین فانی .
ناصرخسرو.
چون بقای هردو را علت نباشد جز غذا
نیست باقی در حقیقت نی ستور و نی گیا.
ناصرخسرو.
باقی شود اندر نعیم دائم
هرچند در این رهگذر نباشد.
ناصرخسرو.
من بدوماندم باقی بجهان تا جاوید
گر بماند بجهان باقی واﷲ که سزاست .
مسعودسعد.
چه بزرگ غبنی و عظیم عیبی باشد باقی را بفانی و دایم را بزایل فروختن . (کلیله و دمنه ).
- باقی شدن ؛ جاویدان شدن . همواره ماندن . دایم زیستن :
ز ملک تو بجهان دین و داد باقی شد
خجسته ملکست این ملک تو که باقی باد.
مسعودسعد.
فانی آن گاهی شوم کز خویشتن یابم فنا
مرده اکنونم که نقش زندگی دارم کفن .
خاقانی .
مترس از محبت که خاکت کند
که باقی شوی گر هلاکت کند.
سعدی (بوستان ).
- جهان باقی ؛ کنایه از آخرت . آن سرای . آن جهان . جهان دیگر :
جهان فانی و باقی فدای شاهد وساقی
که سلطانی عالم را طفیل عشق می بینم .
حافظ.
- دولت باقی ؛ دولت پایدار. دولت جاوید :
دولتیان کآب و درم یافتند
دولت باقی ز کرم یافتند.
نظامی .
سرای دولت باقی نعیم آخرتست
زمین سخت نگه کن چومینهی بنیاد.
سعدی .
- سرای باقی ؛ خانه ٔ جاویدان . آخرت . دنیای دیگر. جهان باقی : و چون پنجاه سال تمام شد یوشع نیز رو بسرای باقی نهاد. (قصص الانبیاء ص 131).
|| زنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
- باقی بودن ؛ زنده بودن . برجای بودن .همیشه برقرار بودن . پایدار و جاویدان بودن . قائم و ثابت بودن . (ناظم الاطباء) : همگان رفتند مگر خواجه ابوالقاسم ، که بر جای است و باقی . (تاریخ بیهقی ).
- باقی داشتن ؛ زنده داشتن . برجای داشتن . مقابل مردن : ایزد عزوجل جای خلیفه ٔ گذشته فردوس کناد و خداوند دنیا و دین امیرالمؤمنین را باقی داراد. (تاریخ بیهقی ص 291). پادشاهان ما را آنانکه گذشته اند ایزد بیامرزاد و آنچه برجایند باقی داراد. (تاریخ بیهقی ص 94).
|| (ص ) بازمانده . (ناظم الاطباء). بقیه . (یادداشت مؤلف ). بازپس مانده . (آنندراج ). عُلاله . (منتهی الارب ). بجای مانده از چیزی . تتمه . بقیه : اسکاف بنی جنید، جاییست که باقی رود نهروان اندر کشت وی بکار شود. (حدود العالم ). بر سر گنجی افتد... فرحی بدو راه یابد و در باقی عمر از کسب فارغ آید. (کلیله و دمنه ). و یک حاجت باقیست که در جنب عواطف ملکانه خطری ندارد. (کلیله و دمنه ).
سرشکسته نیست این سر را مبند
یک دو روزی جهد کن باقی بخند.
مولوی .
بفرمان پیغمبر پاک رای
گشادند زنجیرش از دست و پای
در آن قوم باقی نهادند تیغ
که رانند سیلاب خون بیدریغ.
سعدی (بوستان ).
مرا در حضرت سلطان یک سخن باقی است . (گلستان ).
دولت پیر مغان باد که باقی سهل است .
حافظ.
عرضه کردم دو جهان بر دل کارافتاده
بجز از عشق تو باقی همه فانی دانست .
حافظ.
گفتی بت اندیشه شکستم ، رستم
این بت که ز اندیشه برستم باقی است .
احمد جام .
حشاشه ؛ باقی جان . (منتهی الارب ) (دهار).
- امثال :
باقی داستان بفردا شب ؛ این مثل در جایی زنند که کاری کنند و تتمه ای از آن موقوف بر آینده گذارند. (آنندراج ) :
امشبم درد دل تمام نشد
باقی داستان بفردا شب .
محمد قلی سلیم .
|| (اِ) حاصل تفریق . (ناظم الاطباء). و رجوع به باقیمانده شود. || کلمه ٔ باقی را در آخر مکتوبها نویسند بهمان معنی بقیه و بازمانده ٔ مطلب . مانند: باقی بقایت ، جانها فدایت ، که باز در پایان نامه ها آرند.
- باقی دگر شما را (در پایان نامه و مکتوب آرند) ؛ یعنی اینقدر گفتم ؛ دیگر اختیار شماست بفهمید و به معنی حرف وارسید. (آنندراج ) :
زآن دلربای جانی با صدحضور، تأثیر
حرفی به رمز گفتم ، باقی دگر شمارا.
محسن تأثیر (از آنندراج ).
- باقی والسلام ؛ یعنی همه ٔ مطالب را نوشتم ، اگر چیزی باقی مانده باشد سلامتی شماست . همچنین است باقی ایام دولت و جلالت مستدام باد. (ناظم الاطباء).
|| (در علم استیفا) حاصل خراج و مالیات و امثال آن . (از تاج العروس ). مالی که بجا مانده باشد بر عهده ٔ عامل . (یادداشت مؤلف ). مالی که بجا مانده باشد بر عهده ٔ رعیت . (یادداشت مؤلف ).و هنگام تفریع حساب آنرا «فاضل و باقی » و «حاصل و باقی » گویند : پس دو سال بملک اندر بنشست [ بهرام گور ] و خواسته بسیار بدرویشان داد و بفرمود تا اندر شهرها بنگریدند تا بر اهل مملکت او خراج چندست و باقیها. هفتاد بار هزار هزار درم باقی بیرون آمد، آن همه بدرویشان بخشید و جریده ٔ آن باقی بسوخت شکرانه ٔ خدای را که فتح خاقان بکرد. (ترجمه ٔ طبری بلعمی
).
جوانوی بیدار با او بهم
که نزدیک او بد شمار درم
ز باقی که بدنزد ایرانیان
بفرمود تا بگسلد از میان .
فردوسی .
بگویدمستوفیان را تا خط بر حاصل و باقی وی بکشند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 124). و بخدای عزوجل و بجان و سر خداوند که بنده هیچ خیانت نکرده است و این باقی چندین ساله و این حاصل حق است خداوند را بر بنده . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 125). بازگرد تا من امشب مثال دهم تا حاصل و باقی وی پیدا آرند. (تاریخ بیهقی ص 369).
نز هیچ عمل نواله ای خوردم
نز هیچ قباله باقیی دارم .
مسعودسعد.
چون جمع و خرج حساب تمام شود خالی نباشد از آنکه خرج با جمع مساوی باشد، یا زیاده یا کمتر، اگر مساوی باشد و عامل را دیگر دعوی نباشد جمع و خرج را مقابله و تصحیح کرده ، جایزه دهند و به اجازت حاکم دیوان مفاصا بنویسند. و اگر عامل را دعوی دیگر باشد بگوید تا آنرا بدو حرف بنویسند و هر آنچه بمصالح دیوان و ملک تعلق داشته . و برات و مکتوب آن ضایع شده ، یا بخرجی نازک از دفع ضرری از ولایت رفته یا بمهمی نازک متعلق بپادشاه یا خوانین معتبر یا دیگران که اهمال آن موجب ضرر و بازخواست باشد و در اصل آنرا برات و مکتوبات نبوده جدا بنویسند. و هر آنچه بمصلحت و معامله ٔ عامل تعلق دارد از ظلامه و نظر تخفیف و اخراجات وزیادتی مرسوم و سواقط حیوانات و امثال آنرا جدا نویسند، و بر بالای هریک از این دو «ع » بکشند، و همچنان مفصل بحضور عامل بحاکم عرض کنند. و هرچه از قسم اول مقرر و مجری گردد، از پروانه ٔ اخراجات حاصل شود آنرابر متن خرج حساب اضافه کنند هرچیزی در باب خویش و زیادت عامل بکشند، و هرچه از قسم دوم باشد الوجوه بدعوی العامل و حکم باجرائه بموجب الپروانچه بالخط الشریف او بحکم الحاکم بکنند و این تفصیل را بتمامی در آنجا بنویسند، و زیادت برکشند. و اگر خرج کسر آید لاشک در آن حساب باقی باشد. مد الباقی بااندازه ٔ مد و وضع من ذلک ، یا خرج ذلک بکشند، و حینئذ اگر عامل را دعوی نباشد خود حکم واضح است . و اگر او را دعوی بر وجهی که گفته شد بنویسند. و هرچه از قسم اول مجری شود بموجب پروانچه بالحکم مقرر دیوان در متن خرج حساب بر وجهی که گفته شد اضافت کنند. و گاه باشد که محاسب خواهد که صورت باقی برکشیده بر قرار بگذارد، و آنچه ازقسم اول مجری گردد شاید که در تقریر نویسند. و هرچه از قسم دوم مجری شود مالاکلام در تقریر باقی باید نوشت ، خواه من ذلک نویسند خواه تقریر. و مد هریک از این دو باید که کمتر از مد باقی باشد. و اگر چیزی از قسم اول یا قسم دوم موقوف شود، در تقریر باقی نویسند، و اگر خرج بیشتر باشد از جمع، لاشک عامل زیادت داده باشد در حساب الزیاده بمقدار مد، مصرفه یا مصرف ذلک نویسند. و بعضی لفظ الفاضل نویسند. و اگر دعوی باشد، هرچه از قسم اول باشد، در متن خرج اضافه کنند. و هرچه از قسم دوم باشد در زیاده اضافه کنند، بصیغه ٔ: و اضیف الی ذلک . (نفایس الفنون قسم اول صص 1 - 2). اگر داند که بعضی اجناس را قیمت زیاد نوشته اند بنحوی که ظلم نشود....کم نموده تسلیم صاحب جمعان نمایند که مشرف بیوتات موافق اخراجات بعد از وضع باقی صاحب جمعان سند ابتیاع ... قلمی و ناظر مهر نموده بخرج خود مجری دارند. (تذکرة الملوک چ دبیرسیاقی ص 10). مادام که صاحبجمعان باقی نقدی و جنسی پیش داشته باشند آن مبلغ و مقدار را داخل برآورد سال آینده ننمایند. (تذکرة الملوک چ دبیرسیاقی ص 36).
- در باقی کردن ؛ فراموش کردن . کنار نهادن . از یاد بردن . توجه نکردن . ترک کردن . فروگذاشتن :
که جام باده در باقی کن امشب
مرا هم باده ٔ ساقی کن امشب .
نظامی .
حیث لایخلف منظور حبیبی ارنی
چه کنم قصه ٔ این غصه کنم در باقی .
سعدی .
- در باقی نهادن ؛ در باقی کردن . فراموش کردن . کنار نهادن . از یاد بردن . به یکسوی نهادن : پس چون خیانت در میان آمد و ... آن اعتماد برخاست و اموال دیوانی نقصان گرفت و غربا تجارت کازرون در باقی نهادند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 14). || دیگر. سایر. (درة الغواص ) :
جمله عالم آکل و مأکول دان
باقیان را قاتل و مقتول دان .
مولوی .
باقیان هم در حِرَف هم در مقال
تابع استاد و محتاج مثال .
مولوی .
|| (اِخ ) از نامهای باریتعالی . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). باریتعالی که فناء بر او وارد نیست . (از تاج العروس ). از اسماء حسنی : اوست باقی که تقدیر وجود او پایان نیابد، ابدی الوجود. (از تاج العروس ). خدای تعالی . (از اقرب الموارد) :
بمجلس گر می و ساقی نماند
چو باقی ماند او باقی نماند.
نظامی .؟
... ادامه
1339 | 0
مترادف: اسم، باقيمانده، بازمانده، مانده، موجود، بقيه، تتمه، مابهالتفاوت، ابدي، پايا، پايدار، پاينده، دايم، مانا، ناميرا، حي، زنده ، برقرار، مستدام هميشگي ، ديگر، ساير
متضاد: فاني مرده، ميت فاني 1- ديگر، ساير
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [عربی]
مختصات: (ص .)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: bAqi
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 113
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
rest | remains , remainder , leftovers , leavings , gleanings , residuum
ترکی
dinlenmek
فرانسوی
repos
آلمانی
ausruhen
اسپانیایی
descansar
ایتالیایی
riposo
عربی
بقية | راحة , استراحة , الاستراحة , مسند , سكون , نوم , إجازة , رقاد , طمأنينة , متكأ , دعم , رويحة , معسكر الراحة , وقوف في منتصف بيت الشعر , بقي , توقف , أزال , استراح , استند , استجم , علق , علق الجلسات , طمأن , هدأ , علق آماله على
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

واژه "باقی" در زبان فارسی به معنای "مانده" یا "باقیمانده" است و در متون مختلف کاربردهای گوناگونی دارد. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی و دستوری مربوط به این کلمه اشاره می‌شود:

  1. هجی و نگارش:

    • کلمه "باقی" به صورت "باقی" نوشته می‌شود و از نظر املایی صحیح است.
  2. جنس و نوع:

    • "باقی" معمولاً به عنوان یک صفت به کار می‌رود و می‌تواند به صورت مفرد و جمع (باقیان) استفاده شود.
  3. مکانیسم ترکیب:

    • این کلمه می‌تواند در ترکیب با دیگر کلمات به شکل‌های مختلفی به کار برود، مانند:
      • باقی‌مانده
      • باقی‌مانده‌ها
  4. کاربرد در جملات:

    • "از سه کتابم، فقط یکی باقی مانده است."
    • "کارهای باقی‌مانده باید تا فردا انجام شود."
  5. نکات نگارشی:

    • در نوشته‌ها باید دقت شود که "باقی" در جملات مشخص و به صورت صحیح از نظر تضاد یا تناقض به کار برود.
    • در متون ادبی یا رسمی، سعی کنید از "باقی" به عنوان یک صفت توصیفی استفاده کنید تا معنا کاملاً مشخص باشد.
  6. استفاده در عبارات و اصطلاحات:
    • "باقی ماندن" به معنای استمرار یا ادامه یافتن چیزی است.
    • "باقی‌ماندگان" به افرادی اشاره دارد که پس از یک رویداد خاص (مانند جنگ یا حادثه) باقی مانده‌اند.

با توجه به این نکات، می‌توانید کلمه "باقی" را به‌درستی در جملات و متون خود به کار ببرید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در ادامه چند مثال برای کلمه "باقی" در جمله‌ها آورده شده است:

  1. کتاب‌های باقی‌مانده از هفته قبل را باید امروز به کتابخانه برگردانیم.
  2. بعد از خرید، هنوز مقداری پول باقی مانده است.
  3. این قطعات باقی‌مانده از پروژه قبلی است که می‌توانیم دوباره استفاده کنیم.
  4. برای این مهمانی، تنها یک کیک باقی مانده است.
  5. باقی اعضای تیم در جلسه حاضر نبودند.

اگر نیاز به جملات بیشتری دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری