جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

bāk
tank  |

باک

معنی: باک . (اِ) ترس . بیم . (فرهنگ اوبهی ) (فرهنگ جهانگیری ) (برهان قاطع). وحشت . هول . خوف . (ناظم الاطباء).رعب . روع . جبن . هراس . (آنندراج ). خشیت :
به یک هفته در پیش یزدان پاک
همی بود گشتاسب با ترس و باک .
فردوسی .
چه دینار بر چشم او بر چه خاک
به بزم و به رزم اندرش نیست باک .
فردوسی .
وز آنجاش گردون برد سوی خاک
همه جای ترس است و تیمار و باک .
فردوسی .
چون مراغه کند کسی در خاک
چون شود خاک او چه دارد باک .
عنصری .
تا باد بجنبد نبود خود ز پشه باک
چون آتش برخیزد تیزی نکند خار.
منوچهری .
که ز دینار درآویخت کسی چندپری
هرچه ناشسته بود پاک مکن باک مدار.
منوچهری .
همه گیتی از دشمن تست پاک
چو ایزد نگهدار باشد چه باک .
اسدی .
نه دانا بود شاه باترس و باک
ز ترسنده مردم برآید هلاک .
اسدی .
فرمود رستی از قوم ظالمان ، تو را اینجا از ایشان باکی نیست . (قصص الانبیاء ص 93). فرعون گفت من تو را عذاب کنم ، گفت من از تو باکی ندارم . (قصص الانبیاء ص 105).
ز یأجوج و مأجوجمان باک نیست
که ما بر سر سد اسکندریم .
ناصرخسرو.
گفت مترسید که از این باکی نیست . (مجمل التواریخ و القصص ).
اگرچه عشق عظیم است ازو ندارد باک
کسی که بنده ٔ درگاه شهریاربود.
امیرمعزی (از آنندراج ).
ملک و عمرت را چه باک از کید و مکر دشمنان
کوه و دریا را چه باک از سایه ٔ پرّ ذباب .
امیرمعزی .
مرده و مرد را ز مرگ چه باک ؟
سنائی .
گر گرهی خصمش اند از سر کینه چه باک
کو خلف آدم است ویشان شیطان او.
خاقانی .
او نور و بدخواهانش خاک از ظلمت خاکی چه باک
آنرا که حصن جان پاک از نور انور آمده .
خاقانی .
من بد دل و راه بیمناک است
چون راهبرم تویی چه باکست .
نظامی .
اگر طوفان بادی سهمناک است
سلیمانی چنین دارد چه باک است .
نظامی .
آنرا که حساب پاک است از محاسبه چه باک است . (گلستان ).
بدو گفتم آخر ترا باک نیست
کشد زهر جایی که تریاک نیست .
سعدی (بوستان ).
گر از نیستی دیگری شد هلاک
ترا هست ، بط را زطوفان چه باک .
سعدی (گلستان ).
کسی کو انگبین جوید چه باک از نیش زنبورش .
اوحدی .
حاسدان هستند و ما را باک نیست
بی هنر آنکس که حاسد نیستش .
ابن یمین .
دشمن بقصد حافظ اگر دم زند چه باک
منت خدای را که نیم شرمسار دوست .
حافظ.
|| پروا. اکتراث . ملاحظه . اندیشه . (ناظم الاطباء) (فرهنگ جهانگیری ). در عربی باک را به مبالات میشود تعبیر کرد. (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 172). اهمیت . اعتناء. احتراز. (فرهنگ شعوری ). و در این شواهد هم معانی فوق و معانی ترس و جز آن را که بسیار بهم نزدیک است توان یافت :
خداوند شرم و خداوند باک
ز بیداد کردن دل و دست پاک .
فردوسی .
شد ازدل مرا باک و از دیده شرم
بچشم من اکنون چه سرد و چه گرم .
فردوسی .
گر آمرزش آید ز یزدان پاک
شما را ز خون برادر چه باک .
فردوسی .
این سوار از کسی باک ندارد. (تاریخ بیهقی ).
چون دین خرد هستمان چه باک است
گر ملک دنیا به دست ما نیست .
ناصرخسرو.
چون سوی معروف معروفم چه باک
گر سوی جهال امت منکرم .
ناصرخسرو.
که اگر تمامی خزاین ما در آن مبذول خواهد بود باک نیاید. (کلیله و دمنه ).
نیست در حضرت زلف تو مرا باک رقیب
خاصه ٔ خلوت شه طاعت دربان نبرد.
خاقانی .
روزها گررفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست .
مولوی .
گر آب چاه نصرانی نه پاک است
جهود مرده می شویم چه باک است .
سعدی (گلستان ).
|| عیب . (یادداشت مؤلف ): ما به طبطاب ؛ عیبی ندارد :
بباید بریدن ورا دست و کاک
که تا چون نیامدش از این کار باک .
فردوسی (از لغت فرس اسدی ).
گر امانت بسلامت ببرم باکی نیست
بی دلی سهل بود گر نبود بی دینی .
حافظ.
- باکی بر شما نیست ؛ لاحرج علیکم . (یادداشت مؤلف ).
|| درد. بیماری . (یادداشت مؤلف ). رنج . داء. مرض . در تداول عامه گویند: باکیش نیست ؛ یعنی درد و بیماریی ندارد :
چه بایدکشید آنهمه رنج و باک
به چیزی که گوهرش یک مشت خاک .
اسدی .
|| التفات نمودن . از پس نگریستن . (فرهنگ جهانگیری ) (برهان قاطع)(آنندراج ). التفات . (شرفنامه ٔ منیری ). توجه . (ناظم الاطباء). || ضرر. (لغت محلی شوشتری ).
- امید و باک ؛ امید و بیم :
از آن پس جز از پیش یزدان پاک
نباشم کزویست امید و باک .
فردوسی .
زمین و زمان و مکان آفرید
توانائی و ناتوان آفرید
بدویست امید و زویست باک
خداوند آب ، آتش و باد و خاک .
فردوسی .
- باک آمدن (کسی را...)؛ بیم حاصل شدن . ترسیدن :
نایدم باک از آنکه ایمن کرد
تن و جان من از امید و هراس .
مسعودسعد.
بعد از تو ز هیچکس ندارم
امید و زکس نیایدم باک .
سعدی (ترجیعات ).
- باک بردن ؛ ترسیدن :
ز هیچ لشکر باکی مبر که لشکر تو
ستارگان سپهرند و گردش ایام .
مسعودسعد.
از حسودانش نیندیشم که دارم وصل او
باک غوغا کی برم چون خاص سلطان آمدم .
خاقانی .
- بی باک ؛ بی پروا. نترس . بی اعتنا :
از فعل منافقی و بیباک
وز قول حکیمی و خردمند.
ناصرخسرو.
زین دهر چو من تو چون نمیترسی
بی باک منم ، چه ظن بری ، یا تو.
ناصرخسرو.
کیست ...که از نعمت دنیا شربتی به دست او دهند که سرمست و بی باک نشود. (کلیله و دمنه ).
نه هرکه ستم بر دگری بتواند
بی باک چنانکه میرود میراند.
سعدی (صاحبیه ).
رحمتی آخر ای مه بی باک
نظری آخرای بت چالاک .
شمس فخری (از شعوری ).
- بی باکی ؛ بی پروایی . ناترسی :
دل دیوانگیم هست وسر بیباکی
که نه کاریست شکیبائی و اندهناکی .
سعدی (بدایع).
به بیباکی آن تیر ترکش بریخت .
سعدی (بوستان ).
|| ترجمه ٔ نوع هم هست . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
... ادامه
1007 | 0
مترادف: 1- بيم، ترس، جبن، خوف، محابا، وحشت، هراس 2- پروا، ملاحظه 3- نگراني، تشويش، اضطراب 4- مخزن (سوخت)
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [فرانسوی: bac]
مختصات: ( اِ.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: bAk
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 23
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
tank
ترکی
tankı
فرانسوی
réservoir
آلمانی
panzer
اسپانیایی
tanque
ایتالیایی
cisterna
عربی
صهريج | خزان , دبابة , حوض , مدرعة , بركة , دبابة مصفحة , فنطاس حوض , شاحنة سوائل , زنزانة , ضربة , خزن في صهريج
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "باک" در زبان فارسی معانی و کاربردهای متفاوتی دارد. در ادامه به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره می‌کنم:

  1. معنی: کلمه "باک" به معنی ترس، نگرانی، یا حیا به کار می‌رود. بر اساس زمینه‌ای که استفاده می‌شود، معنای آن ممکن است تغییر کند.

  2. نحوه‌ی نوشتن: در نگارش، "باک" یک واژه‌ی جمع نیست و لذا نیازی به علامت جمع ندارد. همچنین، فراموش نکنید که این کلمه معمولاً به عنوان اسم و نه صفت به کار می‌رود.

  3. استفاده در جملات:

    • مثال 1: "او از شکست باک دارد."
    • مثال 2: "باک او از صحبت کردن در جمع کمرنگ شده است."
  4. توجه به سیاق: هنگام استفاده از کلمه "باک"، باید به سیاق و موقعیتی که در آن قرار دارید توجه کنید، زیرا ممکن است در گفتار غیررسمی، کمتر به کار برود.

  5. جنسیت واژه: "باک" به عنوان یک اسم مؤنث شناخته می‌شود، بنابراین اگر بخواهید ضمایر را به آن نسبت دهید، باید به جنسیت آن توجه کنید.

  6. هجی و نشانه گذاری: در نوشتار رسمی، سعی کنید از هجی صحیح و نشانه‌گذاری درست در کنار این واژه استفاده کنید تا معنا و مفهوم به وضوح منتقل شود.

با رعایت این نکات، می‌توانید کاربرد مناسبی از کلمه "باک" در نوشتار و گفتار خود داشته باشید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "باک" در جمله آورده‌ام:

  1. باک زندگی‌اش را با امید و انگیزه سپری کرد.
  2. قبل از شروع مسابقه، ورزشکاران باکی از استرس نداشتند و با اعتماد به نفس به میدان رفتند.
  3. او در شرایط سخت، باکی از رو به رو شدن با چالش‌ها نداشت.
  4. باکی از اشتباه کردن نداشتم، زیرا می‌دانستم که هر اشتباه فرصتی برای یادگیری است.
  5. در سفر به طبیعت، او بدون باک از خطرات احتمالی، به کاوش مناطق ناشناخته پرداخت.

اگر به مثال‌های بیشتری نیاز دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: تانک، مخزن، حوض، بشکه

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری