جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: اض . [ اَض ض ] (ع مص ) مضطر گردانیدن فقر کسی را بسوی کسی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). مُلْجاء و مضطر کردن کسی را به کسی . (از اقرب الموارد). مضطر کردن . (زوزنی ). اضطرار و الجاء. (تاج المصادر بیهقی ). اضاض . (اقرب الموارد). رجوع به اضاض شود. || شکستن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شکستن . (زوزنی ). اص ّ.رجوع به اص شود. چنانکه در جمهره آمده بمعنی کسر است ، چون هض و در بعض نسخ آن کسر است چون عض . (از تاج العروس ). || مشقت دادن ، بگفته ٔ لیث . (از تاج العروس ). نهایت مشقت دادن کار کسی را. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رسیدن مشقت از کاری به کسی . (از اقرب الموارد). اضاض . (اقرب الموارد). رجوع به اضاض شود. || میل کردن شترمرغ ماده بجای بیضه نهادن خود. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (ص ) آنکه کام زوَرینش به زیرین نزدیک بود در وقت سخن گفتن دندانش از هم برنیاید. (تاج المصادر). definition تعريف، تحديد، التحديد، إيضاح، حد، الوضوحية في الشيء
تعريف|تحديد , التحديد , إيضاح , حد , الوضوحية في الشيء
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
به نظر میرسد که کلمه "اض" بهتنهایی معنایی ندارد و ممکن است بخشی از یک واژه بزرگتر باشد یا یک اشتباه تایپی باشد. اگر به دنبال قواعد نگارشی یا قاعدهای خاص دربارهی یک کلمه یا عبارت خاص هستید، لطفاً اطلاعات بیشتری ارائه دهید تا بتوانم بهتر راهنمایی کنم.
اگر منظور شما از "اض" بخشی از یک واژه دیگر یا خواستهاید که نکات نگارشی دربارهی یک موضوع خاص در زبان فارسی را بررسی کنید، لطفاً توضیحات بیشتری بدهید.