جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: اعشی . [ اَ شا ] (اِخ ) لقب شاعری عظیم الشأن از عرب . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نام وی میمون بن قیس است و بجهت بسیاری تفنن در سرودن شعر او را «صناجةالعرب » میگفتند. وی یکی از چهار تن شاعر عرب است که به اتفاق او را شاعرترین شعراء عرب میدانند. و او بر سیاق شعراء جاهلیت بود و از متقدمان شعراء مخضرم است که بعثت پیامبر (ص ) درک کرد ولیکن توفیق مسلمان شدن نیافت . چهار تن از شاعران شهرت دارند که اشعر عرب میباشند. آنان عبارتند از: امروءالقیس ، زهیر، نابغه و اعشی . و در ترجیح یکی از آنان بردیگران اختلاف است و برخی گفته اند: امروءالقیس بهنگام سواری و زهیر زمانی که بر سر شوق باشد و نابغه آنگاه که بترسد و اعشی زمانی که بطرب آید، اشعر مردم باشند. (از بلوغ الارب ج 3 ص 129). زرکلی آرد: میمون بن قیس بن جندل از طائفه ٔ قیس بن ثعلبة وائلی و مشهور به «اعشی قیس » از شاعران طبقه ٔ اول عصر جاهلی و یکی از اصحاب معلقات است . وی بسیار بنزد پادشاهان عجم میرفت و طبع توانایی داشت و شیوه های مختلف می پیمود. از پیشینیان کسی بمقدار او نسروده است . او بسیار زیست و اسلام را درک کرد لیکن مسلمان نشد و در حدود سال 7 هَ . ق . در یمامه درگذشت . و بیت زیر مطلع معلقه ٔ او است : ما بکاءالکبیر بالاطلال و سوءالی و ماترد سوءالی . (از اعلام زرکلی ). نام شاعری از عرب و اشعار او را سکری گرد کرده است . (ابن الندیم ). و رجوع به عیون الاخبار و عقدالفرید و معجم الادباء ج 1 ص 26 و الاغانی و فهارس کتب مزبور و تاریخ گزیده ص 812 و معجم الادباء ج 1 ص 215 و معجم المطبوعات و قاموس الاعلام ترکی و المرصع و تاریخ الخلفا ص 148 شود. در اشعار فارسی نام اعشی فراوان آمده است : ابر زیر و بم شعر اعشی قیسی زننده همی زد بمضرابها. منوچهری . امروءالقیس و لبید و اخطل و اعشی قیس بر طللها نوحه کردندی و بر رسم تلی . منوچهری . یکی مقصوره ٔ عتاب و دیگر جامه ٔ عبل سدیگر مخلص اخطل چهارم مقطع اعشی . منوچهری . بلبل بغزل طیره کند اعشی را صلصل بنوا سخره کند لیلی را. منوچهری . برقص درکشد اندر هوای بارگهت هوای مدح تو جان جریر و اعشی را. انوری . از این زبان درفشان چو دفتر اعشی مرصع است بگوهر هزار طومارم . خاقانی . راویان شعر من در مدح او سخره بر اعشی و اخطل کرده اند. خاقانی . هست اعشی عرب را از من سرشک خجلت چون سیف ذوالیزن را از سیف دین مظفر. خاقانی . چرا بشعر مجرد مفاخرت نکنم ز شاعری چه بد آمد جریر واعشی را. ظهیر فاریابی . district منطقة، حي، مقاطعة، قسم، دائرة إنتخابية، سنجق مقاطعة، ولاية، قسم إلى مناطق
منطقة|حي , مقاطعة , قسم , دائرة إنتخابية , سنجق مقاطعة , ولاية , قسم إلى مناطق
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه «اعشی» به معنی «بیدار» یا «هوشیار» است که در متون ادبی و شعری فارسی به کار میرود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
نگارش کلمه: کلمه «اعشی» با اعرابگذاری درست در متون رسمی استفاده شود. در نوشتار رسمی، باید از اشتباهات املایی پرهیز کرد.
استفاده در شعر و ادب: کلمه «اعشی» اغلب در شعر و ادبیات و به عنوان یک صفت به کار میرود. توجه به تناسب معنایی آن با کلمات دیگر در جمله بسیار مهم است.
تناسب با بافت جمله: لازم است این کلمه در جملات بهدرستی و با توجه به موقعیت و موضوع جمله استفاده شود تا معنی مورد نظر بهدرستی منتقل شود.
معانی مختلف: توجه داشته باشید که این کلمه در شرایط و بافتهای مختلف ممکن است معانی متفاوتی داشته باشد. در مواردی، بستگی به شعر یا نثر و موقعیت دارد.
استفاده از املای صحیح: همیشه اطمینان حاصل کنید که از املای درست و مصطلح این کلمه استفاده میکنید و آن را در بافت مناسب قرار میدهید.
در کل، استفاده صحیح و بهموقع از کلمه «اعشی» میتواند تأثیر زیادی بر زیبایی و درک معنای متن داشته باشد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
در شبهای تاریک، نور ستارهها باعث میشود که زیباییهای اعشی آسمان به وضوح دیده شود.
او به خاطر دیدن منظرههای اعشی، هر روز ساعتها به بالای کوه میرفت.
در اعشی درختان، سایهها شکلی جالب و هنری به خود میگیرند که توجه هر بینندهای را جلب میکند.