جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: اعضاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عُضو، اندام و هر گوشت فراهم آمده در استخوان . (منتهی الارب ). ج ِ عُضوو عِضو، اندام و هر گوشت فراهم آمده در استخوان . (آنندراج ). ج ِ عُضو که گاه عِضو نیز گویند، یعنی هر گوشت فراوان به استخوان برآمده و گفته اند هر استخوان فراوان در گوشت هر جزء بدن مانند: دست ، پا، گوش و جز آن . (از اقرب الموارد). ج ِ عُضو. (دهار). ج ِ عُضو و عِضو. اندام . آلات . (ناظم الاطباء). عضوها : در صبر کار بند تو چون مردان هم چشم و گوش را و هم اعضا را. ناصرخسرو. چنانکه روزی ده بار اعضای تو از هم جدا می کنند. (کلیله و دمنه ). آنگاه اعضاء قسمت پذیرد. (کلیله و دمنه ). چنانکه بتی زرین که بیک میخ ترکیب پذیرفته باشد و اعضاء او بهم پیوسته . (کلیله و دمنه ). ببانگ و زاری مولوزن از دیر به بند آهن اسقف بر اعضا. خاقانی . خود نه زبان در دهان عارف مدهوش حمد و ثنا می کند که موی بر اعضا. سعدی . بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند. سعدی . || ج ِ عضو، یعنی یک تن از جماعت . (از اقرب الموارد). و رجوع به عضو شود. || (اصطلاح طب )؛ اجسام متولده از اول مزاج اخلاط. - اعضاء آلیه ؛ اعضاء مرکبه و آن هر عضوی باشد که اسم کل بر جزء آن صادق نیاید. مقابل اعضاءِ مفرده . (از بحر الجواهر). - اعضاء اصلیه ؛ عظام و اعصاب و عروق . (از بحر الجواهر). - اعضاء رئیسه ؛ اعضایی که مبادی و اصول قوای محتاج الیه است ، در بقاء شخص یا بقاء نوع . اولی در نزد قدما؛ قلب و کبد و دماغ است و دومی انثیان . (از بحر الجواهر). - اعضاءِ مفرده ؛ هر عضو که اسم کل بر جزء آن نیز صادق باشد. مقابل اعضاء آلیه و اعضاء مرکبه . و آنرا اعضاءِ متشابه الاجزاء نیز گویند. و اعضاءِ مفرده عبارت است از: استخوان ، غضروف ، عصب ، رباط، وتر، ورید، شریان ، غشاء، گوشت سرخ ، پیه ، روغن ، غدد، پوست ، ناخن ، دشبد و موی . (از بحر الجواهر). parts أجزاء، مواهب، القطع üyeler membres mitglieder miembros membri
کلمه "اعضاء" به معنای "جزءها" یا "قسمتها" است و به طور خاص به اعضای یک چیز یا یک ساختار اشاره دارد. در فارسی، برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی مرتبط با آن، چند نکته را باید مد نظر قرار داد:
اسم جمع: "اعضاء" جمع "عضو" است و به طور عمومی برای اشاره به قسمتهای یک کل استفاده میشود. در زبان فارسی، اعضاء به عنوان اسم جمع در جملات به کار میرود.
نحو جمله: در جملات، اعضاء میتواند فاعل، مفعول یا جزء دیگر جمله باشد. به عنوان مثال:
فاعل: "اعضاء بدن انسان وظایف مختلفی دارند."
مفعول: "پزشک اعضاء او را معاینه کرد."
ترتیب کلمات: در جملات فارسی، ترتیب کلمات ممکن است تأثیر زیادی بر معنای جمله داشته باشد. توجه به ساختار جمله و جایگاه کلمه "اعضاء" در آن اهمیت دارد.
کلمات مشابه: به خاطر داشته باشید که "اعضاء" با "اعضا" (بدون همزه) متفاوت است و هرکدام یک کاربرد خاص دارد. "اعضا" به شکل غیررسمی و عموماً در محاوره به کار میرود.
نکته نگارشی: وقتی کلمه "اعضاء" در متن به کار میرود، همیشه به یاد داشته باشید که باید به صورت صحیح نوشته شود و از اشتباهات املایی پرهیز کنید.
استفاده درست از پیشوندها و پسوندها: هنگام ترکیب با دیگر کلمات، از قوانین درست ترکیب کلمات استفاده کنید. مثلاً "اوضاع اعضاء"، "توسعه اعضاء" و ...
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "اعضاء" به درستی و به شکل مناسب در متون فارسی استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "اعضاء" در جمله آورده شده است:
اعضاء بدن انسان به طور هماهنگ عمل میکنند تا سلامتی فرد حفظ شود.
جمعیت اعضای این انجمن هر روز در حال افزایش است.
اعضاء خانواده در جشن تولد یکدیگر دور هم جمع میشوند.
اعضاء تیم فوتبال برای رسیدن به قهرمانی تلاش میکنند.
هر کدام از اعضاء گروه نظر خاص خود را درباره پروژه جدید دارند.
اگر نیاز به مثالی دیگر دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!