جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

'eftexār
pride  |

افتخار

معنی: افتخار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نازیدن . (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بالیدن . فخر کردن . (یادداشت بخط مؤلف ). || مآثر کهنه را شمار کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ستایشگری بخصال ونازیدن بحسب و نسب و جز آن از آنچه در خود یا پدران باشد. فِخار. فَخر. فِخارَة. (از اقرب الموارد). || مرتفع و بلند گردیدن فخر و شرف . (از اقرب الموارد). || (حامص ) مأخوذ از تازی ؛ نازندگی . سرافرازی و فخر و آبرو و حرمت و زیبائی . (ناظم الاطباء). و بمعنای عظمت و آبرو و بزرگی و با لفظ کردن مستعمل است . (آنندراج ). نازش . بالش . مباهات . سربلندی . فخر. مفاخرت . (یادداشت بخط مؤلف ) :
بامدادان حرب غم را تعبیه کن لشگری
اختیارش بر طلایه افتخارش بر شبه .
منوچهری .
بر سیرت آل مصطفا اَم
اینست قویتر افتخارم .
ناصرخسرو.
عصمت الدین صفوةالاسلام را
افتخار دین و دنیا دیده ام .
خاقانی .
بنظم و نثر کسی را گر افتخار سزاست
مرا سزد که خود امروز نظم و نثر مراست .
خاقانی .
- افتخارالاماثل ؛ سرفرازی و سربلندی نسبت بمانندهای خود. (ناظم الاطباء).
- افتخار کردن ؛ فخریه کردن . سربلندی کردن . نازیدن و خود را بزرگ پنداشتن . (ناظم الاطباء). بالیدن . فخر کردن . مباهات کردن :
در عدل جز بدو نکند عالم افتخار
در جود جز بدونزند ملک داستان .
امیرمعزی (از آنندراج ).
گر چه ز بعد همه آمده ای در جهان
از همه ای برگزین بر همه کن افتخار.
خاقانی .
- پرافتخار ؛ بسیارافتخار.
- موجب افتخار گردیدن ؛ موجب فخر و سرافرازی وسربلندی گردیدن . (ناظم الاطباء).
افتخار جهان ، افتخارالحجاب ، افتخارالحکماء، افتخارالدوله ، افتخارالدین ، افتخارالشعراء و افتخارالملک از ترکیبهای این کلمه و از القاب اعلام است .
|| در اصطلاح علم اخلاق یکی از مهلکات قوه ٔ غضبی بشمار است . مؤلف مرآت الخیال در شمار مهلکات قوه ٔ غضبی آرد: نوع دوم افتخار یعنی مباهات نمودن بچیزی که خارج از ذات بود و در معرض تلف و زوال باشد، مثل مال و جاه یا شرف نسب که بعضی از آباء و اجداد او را فضیلتی بوده است وعلاج او آنکه با صاحب مرض مقرر سازند که اگر مال و جاه در سخن آید و گوید این عزت و احترام که دعوی میکنی از من است نه از ذات تو یا جد و پدر حاضر شوند و گویند که این فضیلت و شرف حق ما است و تو را از آن نصیبی نیست ، البته آن جاهل در جواب عاجز آید و بر قصورخود اعتراف نماید و در حدیث نبوی آمده : لاتأتونی بانسابکم و أتونی باعمالکم . (مرآت الخیال ص 329).
... ادامه
729 | 0
مترادف: سرافرازي، سربلندي، فخر، فخر كردن، مباهات، نازش، نازيدن
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم مصدر) [عربی]
مختصات: ( اِ ) [ ع . ]
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: 'eftexAr
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 1282
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
pride | glory , honor , attribute , honour
ترکی
onur
فرانسوی
honneur
آلمانی
ehre
اسپانیایی
honor
ایتالیایی
onore
عربی
كبرياء | اعتزاز , مفخرة , غرور , فخار , تكبر , شعور بالفخر , زهو , غطرسة , خيلاء , تيه , حب الذات , ازدراء , أبهة , افتخر , اعتز , تباهى , فخر
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "افتخار" در زبان فارسی به معنای حیثیت، اعتبار یا شرف و عظمت است. برای نگارش و استفاده صحیح از این کلمه در جملات، به نکات زیر توجه کنید:

  1. نحو (ساختار جمله): معمولاً "افتخار" زمانی به کار می‌رود که بخواهیم به موضوعی افتخار کنیم یا افتخاری را بیان کنیم. مثلاً:

    • "من به موفقیت‌های او افتخار می‌کنم."
  2. صرف فعل‌ها: زمانی که از کلمه "افتخار" استفاده می‌کنید، فعل‌های قبل و بعد از آن باید با ساختار جمله هم‌خوانی داشته باشند:

    • "ما به میهن‌مان افتخار می‌کنیم."
    • "او در مسابقه اول شد و به این موفقیت افتخار می‌کند."
  3. تعداد و جنس: "افتخار" یک اسم جمع‌ناپذیر است و معمولاً به شکل مفرد به کار می‌رود. به عبارت دیگر، نمی‌توان گفت "افتخارات"، مگر در موارد خاص و در معنای خاص.

    • استفاده صحیح: "این مدال یک افتخار بزرگ است."
    • استفاده نادرست: "این مدال دو افتخار بزرگ است."
  4. هم‌نشینی با حرف اضافه: معمولاً "افتخار" با حرف اضافه "به" به کار می‌رود:

    • "به او افتخار می‌کنم."
    • "او به جایگاهش افتخار می‌کند."
  5. استفاده تعبیری: در متون ادبی یا شعر، "افتخار" می‌تواند به عنوان نماد عواطف و احساسات قوی به کار رود:
    • "افتخار من، عشق توست."

این نکات می‌تواند به شما کمک کند تا از کلمه "افتخار" به درستی و به زیبایی استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "افتخار" در جمله آورده شده است:

  1. من افتخار می‌کنم که بخشی از این تیم هستم.
  2. افتخار دریافت جایزه نوبل برای علم، آرزوی هر دانشمندی است.
  3. او همیشه به کمک به دیگران افتخار می‌کند.
  4. افتخار ما در حفظ فرهنگ و سنت‌های خود است.
  5. این پروژه افتخار بزرگی برای کشورمان به شمار می‌رود.

اگر به مثال‌های بیشتری نیاز دارید یا سوال دیگری دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: غرور، تکبر، مباهات، فخر، سرافرازی، شکوه، جلال، عظمت، عزت، احترام، شرف، شرافت، ناموس، صفت، جنبه، نشان، شهرت

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری