جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

'afrāxtan
raise  |

افراختن

معنی: افراختن . [ اَ ت َ ] (مص ) برداشتن و بلند ساختن . (برهان ) (آنندراج ). برآوردن . بلند کردن . (شرفنامه ٔ منیری ) (مؤید). افراشتن مرادف آنست . (شرفنامه ٔ منیری ). و رواست که همزه را حذف کنند و فا را فتح دهند. (مؤید) :
براه بیابان برون تاختند
همه جنگ را گردن افراختند.
فردوسی .
یکی را دم اژدها ساختن
یکی را به ابر اندر افراختن .
فردوسی .
بگرد فرامرز درتاختند
بکین دلیران سر افراختند.
فردوسی .
چه پیش آرد زمان کان درنگردد
چه افرازد زمین کان برنگردد.
نظامی .
هر که خود را چنانکه بود شناخت
تا ابد سر بزندگی افراخت .
نظامی .
پایه ٔ خورشیدنیست پیش تو افروختن
یا قد و بالای سرو پیش تو افراختن .
سعدی .
بلندآواز نادان گردن افراخت
که دانا را به بیشرمی بینداخت .
(از گلستان ).
آنکه میافراخت سر چون خیمه بر گردون بری
شد اسیر خواری و مستوجب چندین عذاب .
سلمان ساوجی .
- بازو افراختن ؛ بلند کردن بازو. جنگیدن :
بهرجا که بازو برافراختن
سر خصم در پایش انداختن .
نظامی .
- برافراختن ؛ برافراشتن . بلند کردن . برکشیدن :
طوطیکان بر گلکان تاختند
آهوکان گوش برافراختند.
منوچهری .
بدان نفس که برافرازد آن یتیم علم
بدان زمان که براندازد این عروس نقاب .
خاقانی .
یا پایه ٔ همتم برافراز
یا همت من چو پایه کن پست .
خاقانی .
گر آنها که پیشینگان ساختند
بنیرنگ و افسون برافراختند.
نظامی .
که شه چون ز مشرق برون برد رخت
بعرض جنوبی برافراخت تخت .
نظامی .
- به ابر افراختن ؛ به ابر برکشیدن . به ابر رسانیدن . تا ابر بلند کردن :
به هر گوشه ای گنبدی ساخته
سرش را به ابر اندر افراخته .
فردوسی .
گر آیند ایدر همه ساخته
سنانها به ابر اندر افراخته .
فردوسی .
- تیغ افراختن ؛ بلند کردن تیغ و برآوردن آن :
بگفت این و بفراخت برنده تیغ
بغرید برسان غرنده میغ.
فردوسی .
- رایت افراختن ؛ بلند کردن رایت و برکشیدن آن :
بدین سازمندی جهانگیر شاه
برافراخت رایت ز ماهی بماه .
نظامی .
- سر برافراختن و سر افراختن ؛ سر بلند کردن . بلند و رفیع ساختن :
همی گفت زار ای گو سرفراز
زمانی ز صندوق سر برفراز.
فردوسی .
به هر گوشه ای گنبدی ساخته
سرش را به ابر اندر افراخته .
فردوسی .
بباغ اندرون دخمه ای ساختند
سرش را به ابر اندر افراختند.
فردوسی .
گر آزار بودیش در دل ز من
سرم بر نه افراختی ز انجمن .
فردوسی .
آنکه میافراخت سر چون خیمه بر گردون بری
شد اسیر خواری و مستوجب چندین عذاب .
سلمان ساوجی .
- علم افروختن ؛ بلند کردن علم و برکشیدن آن :
بدان نفس که برافرازد آن یتیم علم
بدان زمان که براندازداین عروس نقاب .
خاقانی .
- قد برافراختن ؛ قد علم کردن . بلند کردن قد :
چند رخ افروختن چند قد افراختن
جان مرا سوختن کار مرا ساختن .
آزاد کشمیری (از آنندراج ).
- گردن افراختن ؛ گردن بلندکردن و کنایه از سرکشی و گردن کشی کردن :
خریدار این جنگ و این تاختن
بخورشید گردن برافراختن .
فردوسی .
ز بیشی و از گردن افراختن
وزین کوشش و غارت و تاختن
پشیمانی افزون خورد زانکه مست
بشب زیر آتش کند هر دو دست .
فردوسی .
جهانجوی چون دید بنْواختْشان
بخورشید گردن برافراختْشان .
فردوسی .
زبس تیغ بر گردن انداختن
نیارست کس گردن افراختن .
نظامی .
بلندآواز نادان گردن افراخت
که دانا را به بیشرمی بینداخت .
سعدی .
هرکه گردن بدعوی افرازد
خویشتن را بگردن اندازد.
سعدی .
هر که بیهوده گردن افرازد
خویشتن را به گردن اندازد.
سعدی .
- گوش برافراختن ؛ بلند کردن گوش :
طوطیکان بر گلکان تاختند
آهوکان گوش برافراختند.
منوچهری .
- نام افراختن ؛ بلندنام ساختن :
همی نام جاوید ماند نه کام
بینداز کام و برافراز نام .
فردوسی .
ز تن باز کردم سر ارجاسب را
برافراختم نام گشتاسب را.
فردوسی .
- یال افراختن ؛ بلند گردیدن یال و بالیدن آن :
ببد تور از آن پس یکی بیهمال
برافراختش خسروی فر و یال .
فردوسی .
چو زان سو پرستندگان دید زال
کمان خواست از ترک و بفراخت یال .
فردوسی .
|| وصف کردن . چنانکه در این عبارت : کل یعرف بقوله و یوصف بفعله فقل سدیداً و افعل حمیداً؛ هر کس بگفتار شناخته شود و بکردار افراخته گردد، سخن گزیده گوی و براه کردار ستوده پوی . (از راحةالصدور راوندی ). || بنا کردن . (مؤید). بپای کردن . (شرفنامه ٔ منیری ). مصدر دوم غیرمستعمل آن افرازش است چنانکه در افراختم ، بیفراز. (یادداشت مؤلف ). || برکشیدن . (مؤید)(شرفنامه ٔ منیری ) :
نه همه کار تو دانی نه همه زور تراست
لنج پر باد مکن بیش و کتف برمفراز.
لبیبی (از فرهنگ اسدی ).
... ادامه
741 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (مصدر متعدی) [قدیمی]
مختصات: (اَ تَ)(مص م .)
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 1332
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
raise
ترکی
artırmak
فرانسوی
augmenter
آلمانی
erheben
اسپانیایی
aumentar
ایتالیایی
aumentare
عربی
رفع | جمع , جمع تبرعات , ربى , نهض , أثار قضية , رفع الستارة , ربى الماشية , رقى , أيقظ , شيد , ضحك , رفع معنوياته , خمر , زور شيكا , زاد المبلغ المراهن عليه , سعل مخرجا البلغم , برز , أنهض , رب , شال , رفع الكأس لإحد , رفع لأعلى , زيادة , ارتفاع , زيادة الرهان , إنعاش , إحياء , مزاد , يرفع
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "افراختن" در زبان فارسی به معنای برافراشتن یا بلند کردن است. این کلمه به صورت فعل و در ساختارهای مختلف استفاده می‌شود. برای استفاده صحیح از "افراختن" باید به نکات زیر توجه کنید:

  1. صرف فعل: این کلمه فعل ترمینالوژیک است و به زمان‌های مختلف صرف می‌شود. به عنوان مثال:

    • زمان حال: می‌افرازد
    • زمان گذشته: افراخت
    • زمان آینده: خواهد افراخت
  2. قید زمان و شخص: هنگام استفاده از این کلمه باید توجه کرد که قید زمان و شخص مناسب برای جمله انتخاب شود. برای مثال:

    • من پرچم را افراشتم.
    • او علم را در بالای کوه افراشت.
  3. حالت‌های متفاوت: این کلمه ممکن است به صورت‌های مختلف و با معانی متفاوت در جمله استفاده شود. برای مثال، "دست را افراشتن" به معنای بلند کردن دست است.

  4. ترکیب با حروف اضافه: ممکن است "افراختن" با حروف اضافه ترکیب شود تا عبارات جدیدی ایجاد کند. به عنوان مثال:

    • افراختن پرچم بر فراز کوه
  5. قواعد نگارشی: در نوشتار، توجه به نگارش صحیح و عدم تکرار اضافی واژه‌ها مهم است. همچنین، جمله‌ها باید مفهوم واضح و قابل فهمی داشته باشند.

توجه به این نکات به شما کمک می‌کند تا از "افراختن" در جمله‌های خود به طور صحیح و مؤثر استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. درختان در بهار جوانه‌های سبز خود را افراختن و زیبایی خاصی به طبیعت می‌بخشند.
  2. او با اشتیاق و امید، پرچم کشورش را در روز ملی افراختن و به جمع مردم پیوست.
  3. در این نمایشگاه هنری، هنرمندان با آثار خود احساسات و افکارشان را افراختن و مخاطبان را تحت تأثیر قرار دادند.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری