جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: افراط. [ اِ ] (ع مص ) فرمودن کسی را کار مالایطاق . || سبقت و مبادرت نمودن در برآوردن شمشیر از نیام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || شتابانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن عادل بن علی ). شتاب کردن . (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). شتابانیدن . (المصادر زوزنی ). || فراموش نمودن کاری را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فراموش کردن . (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادرزوزنی ). || پر کردن و لبریز گردانیدن توشه دان از توشه و حوض از آب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پر کردن توشه دان از توشه و حوض از آب . (آنندراج ). پر کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || در پیش فرستادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پیش فرستادن . (آنندراج ). || بر تأخیر داشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تأخیر کردن . (آنندراج ). || شتابی نمودن در کاری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شتاب کردن . (آنندراج ). || شتاب باریدن و عجلت نمودن ابر بهار. (منتهی الارب ) (آنندراج ).عجله نمودن ابر بهار و شتاب باریدن . (ناظم الاطباء). || گذاشتن . (آنندراج ). || فرستادن رسول را خاص برای حوائج خویش . (ناظم الاطباء). || از حد درگذرانیدن . (آنندراج ). || از حد درگذشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ترجمان عادل بن علی ). ضد تفریط است . از حد درگذشتن . (آنندراج ). از حد اندرگذشتن . (تاج المصادر بیهقی ). از اندازه درگذشتن . (تاج المصادر بیهقی ). ضد قصد. (فیروزآبادی ). از حد درگذشتن و این ضد تفریط است که بمعنی کمی کردن و تقصیر کردن است . (غیاث اللغات نقل از منتخب و صراح ). از حد گذشتن . (تفلیس ). افراط کردن . (المصادر زوزنی ). بگزاف کردن کاری . اکثار. مقابل تفریط. تجاوز از حد کمال . اسراف . (یادداشت مؤلف ). و در اصطلاح ، فرق میان افراط و تفریط آنست که افراط از حد درگذشتن در جانب کمال و زیادت است و تفریط از حد درگذشتن در جانب نقصان و تقصیر بکار میرود. (از تعریفات جرجانی ). || (اِمص ) مأخوذ از تازی . مبالغه . زیاده از اندازه . افزونی . زیادتی . فراوانی . کثرت . بسیاری . شتاب . عجله . حرکت بسرعت . (ناظم الاطباء). گزاف کاری . (مجمل اللغه ). فراخ روی . زیاده روی . مقابل تفریط و تقصیر و کوتاهی . (یادداشت مرحوم دهخدا) : هر زمان ز افراط عدل او چنان گردد کزو زعفران گر کاری آرد بر دو دندان گراز. منوچهری . شیر در ایثار او افراط کرده است . (کلیله و دمنه ). ملک در افراط آن کافرنعمت غدار افراط نمود. (کلیله و دمنه ). تو آن کریمی کافراط اصطناع گفت بر آن کشیده که کان همچو بحرناله کند. انوری . - بافراط ؛ مفرط. فراوان . گزاف . زیاده از حد : و مردم شهر آمدن گرفت و فوج فوج و نثارهای بافراط کردند. (تاریخ بیهقی ص 256). پیش آمد با نثاری تمام و هدیه ای بافراط و رسم خدمت بجای آورد. (تاریخ بیهقی ص 87). اما در وی شرارتی ... بافراط بود. (تاریخ بیهقی ص 101). امیر سخن کس بر وی نمی شنود و بدان هدیه های بافراط وی مینگریست . (تاریخ بیهقی ص 420). و شراب آفتی بزرگ است چون از حد بگذرد و با شراب خوارندگان بافراط هر چیزی می توان ساخت . (تاریخ بیهقی ص 219). بافراط ار کنی شهوت زیانست ضعیفی تنست و قطع جان است . ناصرخسرو (روشنایی نامه ص 515). - بافراط دادن ؛ بی حد دادن . از اندازه گذشتن در دادن . بگزاف دادن : و مقدمان عرب با خیلها که از ایشان او را جز درد سر و مال بافراط دادن نبود از این نواحی برافتادند و وی از ایشان برست . (تاریخ بیهقی ص 476). - بافراط شادی نمودن ؛ بطر. اغراق، تفريط، زيادهروي، گزافه، مبالغه تفريط excess, indulgence, extravagance, overindulgence, plethora, superfluity, exorbitance, exorbitancy, frill, intemperance, self-indulgence فائض، شطط، تجاوز الحدود، زيادة، إفراط، فرط، مفرط، إسراف، انغماس aşırı excès Überschuss exceso eccesso مازاد، اضافه، زیادی، فزونی، زیادتی، زیاده روی، گزافگری، خیره سری، بی اعتدالی، ازادی بیش از حد دادن، ازدیاد، ازدیاد خون در یک نقطه، فراوانی بیش از حد، بیش از حد، گزافی، حاشیه چیندار، لذت، چین، زوائد، تزئينات، خوش گذرانی
فائض|شطط , تجاوز الحدود , زيادة , إفراط , فرط , مفرط , إسراف , انغماس
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "افراط" در زبان فارسی به معنای زیادهروی یا تجاوز از حد متعارف است. در زیر به برخی قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
هجی و نوشتار: کلمه "افراط" به همین شکل و با املای مشخص نوشته میشود. دقت کنید که این کلمه باید بدون هیچ گونه تغییر در حروف نوشته شود.
نحوه استفاده در جمله: از کلمه "افراط" میتوان در جملات مختلف استفاده کرد. به عنوان مثال:
"افراط در مصرف مواد غذایی میتواند به بیماریهای مختلف منجر شود."
"نباید در هیچ چیزی افراط کرد، زیرا این کار میتواند عواقب بدی داشته باشد."
قید و صفت: "افراط" میتواند با قیدهایی نظیر "بسیار"، "به شدت" و... به کار رود. مثلاً:
"او به شدت در کارش افراط میکند."
نحو و ساختار جملات: "افراط" میتواند به عنوان اسم جمع یا مفرد در جملات ظاهر شود. به طور مثال:
"افراط در احساسات ممکن است باعث مشکلاتی شود."
"افراطها ممکن است باعث نارضایتی جامعه شوند."
نکات نگارشی:
از کلمه "افراط" در متنهای علمی یا رسمی با دقت و بهصورت صحیح استفاده کنید.
برای جلوگیری از ابهام، سعی کنید در کنار کلمه "افراط"، کلمات دیگری برای توضیح بیشتر بیاورید.
توجه به این نکات میتواند به ارتقای کیفیت نگارش شما کمک کند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "افراط" در جمله آمده است:
افراط در مصرف قند میتواند به مشکلات جدی سلامتی منجر شود.
او در بیان نظراتش افراط کرد و موجب خشم دوستانش شد.
در بسیاری از موارد، افراط در مدرنسازی فرهنگی میتواند هویت محلی را تهدید کند.
معلم به دانشآموزان هشدار داد که از افراط در استفاده از وسایل الکترونیکی پرهیز کنند.
افراط در مصرف داروهای مسکن میتواند به اعتیاد و عوارض جانبی جدی منجر شود.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید یا سوال دیگری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: مازاد، اضافه، زیادی، فزونی، زیادتی، زیاده روی، گزافگری، خیره سری، بی اعتدالی، ازادی بیش از حد دادن، ازدیاد، ازدیاد خون در یک نقطه، فراوانی بیش از حد، بیش از حد، گزافی، حاشیه چیندار، لذت، چین، زوائد، تزئينات، خوش گذرانی
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر