license
98
879
100
معنی کلمه افسون معنی واژه افسون
معنی:
افسون . [ اَ ] (اِ) عزیمت .(آنندراج ). عزیمه و چیزی که شخص را از آفت و صدمه ٔ چشم زخم و زهر حیوانات زهردار محفوظ دارد. (ناظم الاطباء). خواندن کلماتی باشد مر عزایم خوانان و ساحران رابجهت مقاصد خود. (برهان ). کلماتی که جادوگر و عزایم خوان بر زبان راند. (فرهنگ فارسی معین ). || بمجاز مکر و حیله . (آنندراج ). حیله . تزویر. مکر. (فرهنگ فارسی معین ). حیله . تزویر. (برهان ). || سحر. افسون . (آنندراج ). شونست . سحر. شوبست . جادو. فریب . (ناظم الاطباء). فسون . (فرهنگ فارسی معین ).مترادف 1- جادو، سحر، طلسم، عزيمت، فسون
2- تزوير، حيله، دوال، شعبده، مكر، نيرنگ
3- عشوه، قر، كرشمهانگلیسی charm, spell, fascination, enchantment, glamor, incantation, juju, bewitchment, conjuration, glamourعربی سحر، جمال، روعة، تعويذة، مفاتن، طلاوة، فتنة سحر، ظرف، عذوية، رقية، حلية صغيرة، جذب، فتن، عوذ، مارس السحرترکی cazibeفرانسوی charmeآلمانی charmeاسپانیایی encantoایتالیایی fascinoمرتبط فریبندگی، دلربایی، دوره، حمله، جذابیت، جذبه، شیدایی، فریفتگی، زرق و برق، دلیری، افسون گری، افسون خوانی، بت، نظر قربانی، فریب، التماس
مترادف:
1- جادو، سحر، طلسم، عزيمت، فسون
2- تزوير، حيله، دوال، شعبده، مكر، نيرنگ
3- عشوه، قر، كرشمه
ترکیب:
(اسم) [پهلوی: pswn] ‹فسون›
مختصات:
( اَ ) (اِ.)
الگوی تکیه:
WS
نقش دستوری:
اسم
آواشناسی:
'afsun
منبع:
لغتنامه دهخدا
معادل ابجد:
197
شمارگان هجا:
2
دیگر زبان ها
انگلیسی
charm | spell , fascination , enchantment , glamor , incantation , juju , bewitchment , conjuration , glamour
عربی
سحر | جمال , روعة , تعويذة , مفاتن , طلاوة , فتنة سحر , ظرف , عذوية , رقية , حلية صغيرة , جذب , فتن , عوذ , مارس السحر
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)کلمه "افسون" در زبان فارسی به معنای سحر، جادو، یا طلسم استفاده میشود. در نگارش و استفاده از این کلمه، چند نکته وجود دارد:
املا : کلمه "افسون" با الف و سین نوشته میشود و از نظر املایی درست است.
قواعد صرفی :
"افسون" از نوع اسم است و میتواند به عنوان فاعل، مفعول یا مکمل در جملات استفاده شود.
جمع آن "افسونها" میباشد.
قواعد نحوی :
این کلمه میتواند در جملات به عنوان اسم خاص یا عام استفاده شود. به عنوان مثال:
"او در افسونهای قدیمی ماهر است." (اسم عام)
"افسون جادوگر سحرآمیز بود." (اسم خاص)
قواعد معنایی :
"افسون" معمولاً در متون ادبی و شعر به کار میرود و بار معنایی عمیق و احساسی دارد. در استفاده از این کلمه، توجه به زمینه و مفهوم کلی جمله اهمیت دارد.
استفاده در متون ادبی :
این واژه در شعر و نثر فارسی به عنوان نمادی از زیبایی، عشق، یا جادوگری کاربرد دارد.
با رعایت این نکات میتوانید بهدرستی از کلمه "افسون" در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "افسون" در جمله آورده شده است:
چشمانش مانند افسون جادوگران مرا مجذوب خودش کرده بود.
داستانهای افسونزده همیشه تخیل مرا به پرواز در میآورند.
او با صدای دلنشینش، افسون خاصی به محفل بخشید.
در این کتاب، افسون دنیای خیالی را به زیبایی به تصویر کشیده است.
باغ افسونزدهای که در آن زندگی میکرد، رازهایی پنهان داشت.
اگر سوال دیگری دارید یا نیاز به مثالهای بیشتری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لغتنامه دهخدا واژگان مرتبط: فریبندگی، دلربایی، دوره، حمله، جذابیت، جذبه، شیدایی، فریفتگی، زرق و برق، دلیری، افسون گری، افسون خوانی، بت، نظر قربانی، فریب، التماس