جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

'afšār
afshar  |

افشار

معنی: افشار. [ اَ ] (اِمص ) فشار. انضغاط. (از فرهنگ فارسی معین ). || خلانیدن . (آنندراج ) (برهان ). || افشردن ، یعنی آب از چیزی بزور دست گرفتن . (برهان ). || ریختن پی درپی . (از برهان ). || (ن مف مرخم ) در بعضی کلمات مرکب بمعنی افشارده و افشرده آمده است . (فرهنگ فارسی معین ). چیزی که بزور پنجه از هم افشرده شود چون سیم دست افشار و زر دست افشار. (از آنندراج ).
- دست افشار ؛ مایعی که بواسطه ٔ فشردن با دست از میوه ای گرفته شود:آب لیموی دست افشار. آب غوره ٔ دست افشار. (ناظم الاطباء) :
بمستی گر رسد دستم بمینای نمک سودش
شود یاقوت دست افشار لعل خنده آلودش .
داراب بیگ جویا (آنندراج ).
|| چیزی که ریخته شده پی درپی . || خلانیده شده . (ناظم الاطباء). || (نف مرخم ) ریزنده . (برهان ). افشرنده . (آنندراج ). || معین . شریک . رفیق . ممد. معاون . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از برهان ). || (فعل امر) امر از افشردن . یعنی بخلان ، بفشار. (برهان ) (آنندراج ).
- پاافشار ؛ نعلین چوبین . (آنندراج ).
- سم افشار ؛ پاافشار :
گاو را داغها نهی بسرین
بر دل خاک گر سم افشاری .
سنجر کاشی (از آنندراج ).
... ادامه
443 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (بن مضارعِ افشردن و افشاردن)
مختصات: ( اَ ) (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم فامیل
آواشناسی: 'afSAr
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 582
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
afshar
ترکی
afşar
فرانسوی
afchar
آلمانی
afschar
اسپانیایی
afshar
ایتالیایی
afshar
عربی
افشار
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "افشار" به عنوان یک نام خانوادگی و همچنین یک قوم و یا منطقه در ایران شناخته می‌شود. در زبان فارسی، چند نکته نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه وجود دارد:

  1. نوشتار و املاء: کلمه "افشار" به همین صورت نوشته می‌شود و در آن هیچگونه حرف اضافه یا تغییر شکل وجود ندارد.

  2. استفاده از کلمه در جملات: این کلمه می‌تواند به عنوان اسم خاص در جملات استفاده شود. به عنوان مثال: "افشار یکی از اقوام ایرانی است."

  3. نقطه‌گذاری: اگر از کلمه "افشار" در جملات استفاده می‌کنید، توجه داشته باشید که باید اصول نقطه‌گذاری را رعایت کنید. مثلاً بعد از این کلمه اگر جمله ادامه دارد، نیازی به ویرگول نیست، مگر اینکه ساختار جمله این ضرورت را ایجاب کند.

  4. سبک نوشتاری: در متون رسمی و ادبی، به‌خصوص زمانی که به تاریخ یا فرهنگ اشاره می‌شود، سعی کنید از توصیفاتی که به قوم یا منطقه افشار مرتبط است استفاده کنید تا مفهوم واضح‌تری منتقل شود.

  5. قواعد جمع بستن: اگر بخواهید چندین نفر از گروه افشار را اشاره کنید، می‌توانید از کلمه "افشاری‌ها" استفاده کنید. مانند: "افشاری‌ها سهم زیادی در تاریخ هنر دارند."

به طور کلی، رعایت قواعد املایی، نقطه‌گذاری و سبک نوشتاری موجب وضوح و دقت بیشتر در نوشتار خواهد شد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "افشار" در جمله آورده‌ام:

  1. افشار به عنوان یک شخصیت تاریخی در تاریخ ایران شناخته می‌شود.
  2. در مراسم جشنواره، افشار به اجرای موسیقی پرداخت و همه را مسحور کرد.
  3. کتاب‌های افشار شامل داستان‌های جذابی هستند که تجربه‌های زندگی را به تصویر می‌کشند.
  4. منتقدان سینما، فیلم جدید افشار را به خاطر بار معنایی عمیقش تحسین کردند.
  5. افشار همیشه به دنبال گسترش دانش و آگاهی در جامعه است.

لطفاً توجه داشته باشید که "افشار" ممکن است به نام افراد، محل‌ها یا مفاهیم مختلف اشاره داشته باشد. در هر زمینه‌ای که نیاز دارید، می‌توانید به جملات بپردازید.


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری