جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

'ofoq
horizon  |

افق

معنی: افق . [ اُ ف ُ ] (ع اِ) کران . (نصاب الصبیان ).کناره ٔ آسمان . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ) (از منتخب از غیاث اللغات ). کنار و گردبرگرد جهان . آنچه پیدا باشداز نواحی آسمان و اطراف زمین . کنار جهان . (یادداشت مؤلف ). کرانه ٔ آسمان و هر کرانه باشد. (آنندراج ). کرانه یا آنچه ظاهر باشد از کرانه های آسمان و کرانه های مهب باد شمال و جنوب و دبور و صبا. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). اُفْق . (منتهی الارب ). کران . کرانه . ناحیه . کرانه ٔ آسمان و در اصطلاح جغرافیایی ، محیط دایره ٔ ناتمام که در امتداد آن چشم شخصی کره ٔ زمین را می بیند. حد فاصل میان بخش مرئی و بخش نامرئی آسمان . (فرهنگ فارسی معین ). در اصطلاح علم هیئت و نجوم بطور اشتراک بر معانی متعددی اطلاق می شود. اهل هیئت آنرا بر سه دائره ٔ ثابته اطلاق کنند. و منجمان آنرا بر دائره ٔ ثابته ٔ دیگری نیز اطلاق نمایند. صاحب کشاف اصطلاحات الفنون از زیج ایلخانی آورده است که : معرفت آفاق حادثه ٔ کواکب ضروریست در دو مطلوب : یکی مطارح شعاعات کواکب و دیگر در تسییرات کواکب ، پس گوئیم هر کوکب که در صورت طالع نصف شرقی افق بمرکز جرم آن کواکب بگذرد افق ولادت افق آن کوکب باشد بحسب موضع او و هر کوکب که نصف غربی افق بمرکز جرم او بگذرد نظیر افق ولادت یعنی افق که در جانب جنوب عرض آن افق مساوی عرض افق ولادت باشد افق ولادت افق آن کوکب باشد بحسب موضوع او و هرکوکب که دائره ٔ نصف النهار بمرکز جرم او بگذرد چه فوق الارض و چه تحت الارض دائره ٔ نصف النهار افق آن کوکب باشد بحسب موضع او و چون دائره ٔ نصف النهار یکی از آفاق خط استوا باشد افق آن کوکب را هیچ عرض نبود و هر کوکب که میان دو وتد افتد دائره ای تصور باید کرد که بمرکز جرم آن کوکب و بدو نقطه ٔ شمال و جنوب یعنی دو نقطه ای که موضع تقاطع نصف النهار و افق باشد در هر دو جهت و آن دائره افق آن کوکب باشد بحسب موضع او، پس اگر کوکب در نصف صاعد باشد یعنی مابین عاشر و طالع یا مابین رابع و طالع عرض افق او کمتر باشد از عرض افق ولادت در جانب شمال و اگر در نصف هابط باشد یعنی در یکی از دو ربع دیگر، عرض افق او کمتر از عرض افق ولادت باشد لیکن در جانب جنوب . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).ابوریحان گوید: آن آسمان که بدیدار چون قبه است همیشه نزدیک نیمه ٔ او پدید باشد دیدار را و کرانه ٔ این قبه بزمین همی رسد و همچون دائره ای باشد گرد برگرد مردم . آنچه زیر او بود او را پیدا باشد و این دایره را افق خوانند و افق دو گونه است : یکی حسی و دیگری حقیقی . (التفهیم ص 61). و رجوع به آفاق در همین لغت نامه و کشاف اصطلاحات الفنون ذیل دائره و افق و بحر الجواهر شود : و هو بالافق الاعلی . (قرآن 7/53).
شاه ستارگان به افق مغرب خرامید. (کلیله و دمنه ).
ای درت آن آسمان که از افق او
کوکب بهروزی کرام برآمد.
خاقانی .
ازافق ملکت ار ستاره فروشد
طلعت شمس ابد سوار بماناد.
خاقانی .
- افق اعلی ؛ افق برتر : و هو بالافق الاعلی (قرآن 7/53)؛ و او بود بر افق برتر.
- افق حسی ؛ کرانه ای که به حس درآید. رجوع بهمین ترکیب در ردیف خود شود.
- افق حقیقی ؛ کرانه ٔ علمی . رجوع به افق و کشاف اصطلاحات الفنون شود.
|| آنچه در مابین دو چوب پیشین رواق خانه بود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || اسب نیک نجیب الطرفین و مذکر و مؤنث در وی یکسان است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اسب نیک رو. (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). || گرداگرد گوش . (آنندراج ). || ج ِ اَفیق ، بمعنی دلو بزرگ و پوست نیم پیراسته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به افیق شود.
... ادامه
3709 | 0
مترادف: 1- كرانه، كران 2- چشمانداز، دورنما
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی، جمع: آفاق]
مختصات: (اُ فُ) [ ع . ] (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: 'ofoq
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 181
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
horizon
ترکی
ufuk
فرانسوی
l'horizon
آلمانی
der horizont
اسپانیایی
el horizonte
ایتالیایی
l'orizzonte
عربی
أفق المرء العقلي | الأ فق , الأفق
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "افق" یکی از کلمات فارسی است که به معنای دورنمایی که در آن زمین و آسمان به هم می‌رسند، استفاده می‌شود. در اینجا به چند نکته نگارشی و قواعد مربوط به استفاده از این کلمه اشاره می‌شود:

  1. نقطه‌گذاری: در جملاتی که شامل کلمه "افق" هستند، باید به قواعد نقطه‌گذاری دقت شود. مثلاً اگر "افق" در انتهای جمله قرار گیرد، باید آن را قبل از علامت نقطه یا هر علامت سوال یا تعجب قرار دهید.

  2. جنس و تعداد: "افق" یک اسم واحد و مذکر است و به صورت "افق‌ها" برای جمع بکار می‌رود. توجه داشته باشید که در جملات جمع، این کلمه باید به درستی تصرف شود.

  3. استفاده در جملات:

    • "افق تاریک بود و ستاره‌ها نمایان نبودند."
    • "او به سمت افق دوید."
  4. ترکیب‌ها: "افق" می‌تواند در ترکیب‌های مختلفی بکار رود، مثلاً:

    • "افق جدید"
    • "افق دید"
  5. معادل‌ها و هم‌معناها: در برخی موارد ممکن است معادل‌ها یا هم‌معناهایی برای "افق" وجود داشته باشد که در همین معانی بکار می‌روند، اما باید دقت کنید که چه مفهوم خاصی را می‌خواهید بیان کنید.

  6. ادبیات و زیبایی‌شناسی: در متون ادبی، می‌توان از "افق" به عنوان نماد امید، آرزو یا دورنما استفاده کرد و به زیبا بودن شعر و نثر کمک کند.

اگر سوال خاصی دارید یا نیاز به توضیح بیشتری دارید، خوشحال می‌شوم کمکتان کنم!

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند جمله با کلمه "افق" آورده شده است:

  1. در غروب خورشید، رنگ‌های زیبا بر افق پخش شده بود.
  2. کوه‌ها در دوردست به شکلی شگفت‌انگیز در افق نمایان بودند.
  3. او همیشه به دنبال افق‌های جدیدی در زندگی‌اش بود.
  4. با تلاش و کوشش، می‌توان به افق‌های بالاتری دست یافت.
  5. هنگام پیاده‌روی در طبیعت، افق وسیع احساس آزادی را برایم به ارمغان می‌آورد.

امیدوارم این جملات مفید باشند!


واژگان مرتبط: خط افق، افق فکری

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری