جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

afghach  |

افگندن

معنی: افگندن . [ اَ گ َ دَ ] (مص ) انداختن . بر زمین زدن . (آنندراج ). افکندن . (ناظم الاطباء). بخاک افگندن ، خلعت افگندن ، سرافگندن ، از ترکیبهای مستعمل آن است . فگندن . اوگندن . افکندن :
نگرتا تو دیوار او نفگنی
دل و پشت ایرانیان نشکنی .
فردوسی .
که دشمن که افگندی اکنون کجاست
بباید نمودن بما راه راست .
فردوسی .
اگر بفگنی خیره دیوار باغ
چه باغ و چه دشت و چه دریا چه راغ .
فردوسی .
|| نهادن . جای دادن :
که این در سر او تو افگنده ای
چنین بیخ کین از دلش کنده ای .
فردوسی .
|| جاری ساختن : اسکندر آن رود را بگردانید و در شهر افگند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 137). || متوجّه ساختن : چون شاپور وهنی چنان بر قسطنطین ملک الروم افگند آب و رونق او برفت . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 69). || حذف کردن . بخشیدن : چون پادشاه شد یکسال خراج از... بیفگند و در میان رعایا طریق عدل گسترد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 110). || گستردن ، چون سفره افگندن :
هرکجا چهره ٔ تو سفره ٔ خوبی افگند
دهنت آورد آنجا بلبان شیرینی .
کمال اسماعیل (از آنندراج ).
|| بریدن و قطع کردن . چون زبان افگندن :
مگر ز باغ ارم با صفاش حرفی گفت
که تیغ باد سحر غنچه را زبان افگند.
حسین سنایی (از آنندراج ).
|| بمجاز بمعنی نهادن ، چون بنا افگندن :
چو این بنیاد بد را خود فگندی
گناه خویش را بر من چه بندی .
امیرخسرو (از آنندراج ).
|| برابری کردن . طرف شدن با کسی . (آنندراج ) :
من که با موری بقوت برنیایم ای عجب
با کسی افگنده ام کو بگسلد زنجیر را.
سعدی .
و رجوع به افکندن شود.
... ادامه
720 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 205
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
afghach
عربی
أفغاخ
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "افگندن" به معنای "افکندن" یا "پراندن" به کار می‌رود و یک فعل فارسی است. قواعد مربوط به استفاده و نگارش این کلمه به شرح زیر است:

  1. جایگاه در جمله:

    • افگندن می‌تواند در جملات مختلف به عنوان فعل اصلی یا مکمل به کار رود. مانند: «او کتاب را افگند».
  2. صرف فعل:

    • این کلمه در زمان‌های مختلف قابل صرف است و به اشکال مختلفی تغییر می‌کند، مثلاً:
      • زمان حال: «افگند»
      • زمان گذشته: «افگند»
      • آینده: «افگند خواهد شد»
  3. نکات نگارشی:

    • استفاده از ویرگول برای جداسازی جمله‌های پیچیده یا طولانی در زمان استفاده از افگندن.
    • توجه به قواعد نکتۀ ندا و جمله‌های شرطی در ترکیب با افگندن.
  4. تنوع در ساختار جملات:

    • می‌توان افگندن را در ترکیب با اسم‌ها و قیدهای مختلف به کار برد: «او تکه‌چوب را از دور افگند».
  5. نکات ادبی:
    • این کلمه می‌تواند در شعر و نگارش ادبی نیز به کار برده شود و حس خاصی را منتقل کند.

توجه داشته باشید که افگندن به معنای خاص خود در ادبیات کهن نیز کاربرد فراوانی دارد و ممکن است در متون قدیمی با معانی و مصداق‌های دیگر مواجه شوید.


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری