جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

'eqrār
confession  |

اقرار

معنی: اقرار. [ اِ ] (ع مص ) ثابت کردن کسی را در کاری . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بگفت بر خود ثابت کردن چیزی را. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بگفت خود ثابت شدن و با لفظ گرفتن و آوردن و کردن و داشتن و دادن مستعمل . (آنندراج ). || اقرار کردن .(تاج المصادر) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). اعتراف کردن . (تاج العروس ). خستو شدن . (تاریخ بیهقی ). اذعان . (تاج العروس ). خلاف انکار :
یک یک بر وی بشمردم همه
عیب تن خویش باقرار خویش .
ناصرخسرو.
خلیفه مجمعی ساخت ... و شرطی را بفرمود تا بنام هر خادم ضیاعی بنویسد: بعضی باقرار، بعضی بملک و بعضی بوقف . (تذکرةالاولیاء عطار). چندانکه مرا در حق درویشان ارادت است و اقرار این شوخ دیده را عداوت است و انکار. (گلستان سعدی ). یکی از حکما را شنیدم که میگفت هرگز کسی بجهل خویش اقرار نکرده است مگر... (گلستان سعدی ).
دگر مگوی که من ترک عشق خواهم کرد
که قاضی از پس اقرار نشنود انکار.
سعدی .
- اقرار آوردن ؛ بر گناه و تقصیر خود اعتراف کردن . (ناظم الاطباء) :
گر خون من و جمله ٔ عالم تو بریزی
اقرار بیاریم که جرم از طرف ماست .
سعدی .
بدر تمام روزی در آفتاب رویت
گر بنگرد بیارد اقرار ناتمامی .
سعدی .
- اقرار دادن ؛ اعتراف کردن . اذعان کردن . مقر شدن :
ای بار خدایی که همه بار خدایان
دادند باصل و شرف و گوهرت اقرار.
منوچهری .
ای داده باقبال تو اقرار همه خلق
در حکم ، یک اقرار ز هفتاد گوا به .
قطران .
مده بر عیب کس نادیده اقرار
وگر دیدی بپوشی بهتر ای یار.
ناصرخسرو.
شنود گوش و دل اقرار کرد صانع را
بداد عقل بر اقرار صنع او اقرار.
ناصرخسرو.
ایا ز دولت تو دیده هر کسی معجز
ایا بمعجز تو داده هر کسی اقرار
اگر ملوک و سلاطین رفته زنده شوند
به معجزات و کرامات تو دهند اقرار.
میر معزی (از آنندراج ).
نفسی دارم که از جهالت
اقرار نه می دهد نه انکار.
عطار.
زبان را چو بینی که اقرار داد
ببین تا زبان را که گفتار داد.
سعدی .
- اقرار داشتن ؛ استوار بودن و استواری داشتن . (ناظم الاطباء).
- || اعتراف کردن :
مرا ز ابتدای جهان بازگوی
که اقرار داریم کش ابتداست .
ناصرخسرو.
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است
دل ندارد که ندارد بخداوند اقرار.
سعدی .
اگر عشق کفر است از منکرانم
وگر کفر دین است اقرار دارم .
طالب آملی (از آنندراج ).
- اقرار کردن ؛ اعتراف کردن . (ناظم الاطباء). اذعان کردن :
چیست که بیهوش همی بینمت
از چه همی نالی اقرار کن .
ناصرخسرو.
اقرار تو باشد سخنش گرچه روا نیست
در دین که کسی از کس دیگر کند اقرار.
ناصرخسرو.
آخر این اقرار خواهی کرد هین
هم ز اول روز آخر را ببین .
مولوی .
اقرار کنم برابر دشمن و دوست
کانکس که مرا بکشت از من بحل است .
سعدی .
خردمندان نظر بسیارکردند
ز درمانش بعجز اقرار کردند.
سعدی .
بنادانی کند اقرار هر کس هست داناتر
ز حیرت پرده ٔ خواب است هر چشمی که بیناتر.
صائب (از آنندراج ).
- اقرار گرفتن ؛ اعتراف گرفتن :
دل بدرد امروز نبود آشنا بگرفته اند
حسن پیش از عشق و عشق ازپیش حسن اقرار ازاو.
واله هروی (آنندراج ).
|| بر پای داشتن . || بقرار آوردن کار را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ثابت شدن حمل ناقه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ثابت شدن آبستنی شترماده . || خنک گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): اقراﷲ عینه و بعینه ؛ خنک گرداند خدای چشم او را یعنی اشک او را. چه ، اشک خنک دلیل شادی و اشک گرم دلیل غم و غصه و هم است . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || سردی رسانیدن و خنک گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سرد گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || بسرما درآمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آرام و قرار دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قرار دادن . (مجمل اللغة) (ترجمان القرآن ) (تاج المصادر). || (اِ) تقریر و آن یکی از سه قسم سنت است و عبارتست از اعمالی که قوم مرتکب شده اند و رسول صلوات اﷲ علیه بر آنان نگرفته و انکار نفرموده است . (مفاتیح العلوم ). آن سه قسم از سنت که هر یک علیحده حجت است : قول معصوم . فعل معصوم و تقریر یا اقرار معصوم است . || (اصطلاح شرع ) اعتراف و اخبار شخص بحقی است از خود برای دیگری و این بوسیله ٔ گفتن تحقق مییابد و بوسیله ٔ اشاره و مانند آن صحیح نیست و اقرار نامیده نمیشود و نوشتن در حکم گفتن است . (کشاف اصطلاحات الفنون از جامعالرموز). خبر دادن بحقی است بر نفع کسی بر ذمه ٔ خبر دهنده . (تعریفات سیدجرجانی ). || (اِمص ) درتداول فارسی ، پایداری و برقراری در جایی و استواری . || عهد و پیمان و قول و شرط. || کفالت و ضمانت . || قبول و رضامندی و پسند. || گواهی و شهادت و بیان و اذعان و اعتراف . (ناظم الاطباء).
... ادامه
773 | 0
مترادف: ابراز، اذعان، اظهار، اعتراف، تقرير، خستويي
متضاد: انكار
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم مصدر) [عربی]
مختصات: ( اِ ) [ ع . ] (مص ل .)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: 'eqrAr
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 502
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
confession | acknowledgment , profession , avouchment
ترکی
İtiraf
فرانسوی
confession
آلمانی
geständnis
اسپانیایی
confesión
ایتالیایی
confessione
عربی
اعتراف | طائفة , عقيدة , جهر بالإيمان , إعتراف للكاهن
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "اقرار" در زبان فارسی به معنای اعتراف یا اذعان به چیزی است. برای استفاده صحیح از این کلمه و نگارش متون مرتبط با آن، می‌توان به نکات زیر توجه کرد:

  1. استفاده در جملات: "اقرار" معمولاً در جملات رسمی یا حقوقی به کار می‌رود. به عنوان مثال:

    • "متهم در دادگاه به اقرار به جرم خود پرداخت."
    • "اقرار به خطا همیشه نشان‌دهندهٔ صداقت است."
  2. همخوانی با فعل: این کلمه معمولاً با افعالی مانند "کردن"، "داشتن"، و "نمودن" همراه می‌شود.

    • "او اقرار کرد که در آهنگ‌سازی کمک کرده است."
    • "به اقرار وی، اشتباه کرده است."
  3. نکات نگارشی:

    • "اقرار" یک کلمه فارسی است و نیازی به استفاده از حروف اضافه یا تغییرات خاص ندارد.
    • دقت کنید که این کلمه به درستی نوشته شود و از املای صحیح آن مطمئن باشید.
  4. آوای کلمه: "اقرار" به صورت "eghrar" تلفظ می‌شود و به دو هجای "اق" و "رار" تقسیم می‌شود.

  5. موضوعات مرتبط: در متون حقوقی و ادبی، ممکن است با کلمات دیگری مانند "اعتراف"، "اذعان"، و "گواهی" نیز استفاده شود. توجه داشته باشید که هر یک ممکن است معانی و کاربردهای خاص خود را داشته باشند.

با رعایت این نکات، می‌توانید به صورت صحیح و مؤثر از کلمه "اقرار" در متون خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "اقرار" در جمله آورده شده است:

  1. او در نهایت به اقرار اشتباهاتش در پروژه پرداخت.
  2. اقرار متهم در دادگاه باعث شد تا پرونده سریع‌تر بررسی شود.
  3. اقرار افراد در بحث‌های گروهی می‌تواند به بهبود روابط کمک کند.
  4. او در نامه‌اش اقرار کرد که از تصمیمش پشیمان است.
  5. اقرار به ضعف‌ها و نواقص، نخستین گام برای بهبود است.

اگر به مثال‌های بیشتری نیاز دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: اعتراف نامه، اقرار بجرم، تصدیق، سپاسگزاری، قبول، خبر وصول، تشکر، حرفه، شغل، پیشه، اعتراف، سوگند ملایم، اظهار

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری