جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: امن . [ اَ ] (ع مص ) ایمن شدن . (مصادر زوزنی ) (ترجمان مهذب عادل بن علی ). بی هراس شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بی بیم شدن . (مؤید الفضلاء). || اعتماد کردن به . امین پنداشتن . (یادداشت مؤلف ). گویند ما امن ان یجد صحابة؛ ای ماوثق او ماکاد. (از ناظم الاطباء). || (اِمص ) بی بیمی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ایمنی . (مهذب الاسماء). ضد خوف . (مؤید الفضلاء) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اطمینان از خوف . (از المرجع). اطمینان . آرامش قلب . مقابل خوف . (فرهنگ فارسی معین ) : و اذ جعلنا البیت مثابة للناس و امناً. (قرآن 125/2). چو عدل او باشد آنجایگه نباشد جور چو امن او باشد آنجایگاه نیست هراس . منوچهری . تدبیر کارها ندانستی کردن اما با این همه امنی بود و عمارتی میکردند. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ). آن رسوم و آثار ستوده و امن و عدل ... هیچ جای نیست . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 109). از زوال وفنا و انتقال ... امن صورت نبندد. (کلیله و دمنه ). این سخن خال سپید تن خذلان یابم من خط امن ز خذلان بخراسان یابم . خاقانی . امنی شامل و سکون کامل ظاهر کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). رعایای آن بقعه را در ریاض امن و جنان امان بداشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). مرده گردم خویش بسپارم به آب مرگ پیش از مرگ امن است از عذاب مرگ پیش از مرگ امن است ای فتی این چنین فرمودما را مصطفی . مولوی (مثنوی ). مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم جرس فریاد میداردکه بربندید محملها. حافظ. || راحت و سازگاری . امنیت و آسودگی . سلامت و عافیت . (از ناظم الاطباء). راحت . آسایش . (فرهنگ فارسی معین ) : هر کجا او بود، سلامت و امن هر کجا دشمنش ، بلا و محن . فرخی . تا خلایق روی زمین آسوده و مرفه پشت بدیوار امن و فراغ آوردند. (کلیله و دمنه ). همه در مرغزار امن و راحت جولان نمودند. (کلیله و دمنه ). اکنون چیزی اندیشیده ام که ترا از آن فراغت و ما را امن و راحت باشد. (کلیله و دمنه ). اگر بدان آبگیر تحویل توانید کرد در امن و راحت ... افتید. (کلیله و دمنه ). خاقانیا جوانی و امن و کفاف هست بالای این سه چیز درافزای کس نیافت . خاقانی . در طریق عشقبازی امن و آسایش خطاست ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی . حافظ. || (اِ) دین و خلق : ما احسن امنک ؛ یعنی چه نیکوست دین تو و خلق تو. (از ناظم الاطباء). باین معنی بکسر اول نیز گفته اند. (از المرجع). || نداشتن توقع و انتظار چیز مکروه در زمان آینده . (از تعریفات جرجانی ) . || (ص ) در فارسی گاهی بجای صفت «آمن » (= ایمن ) یا «مأمون » یعنی آرام و آسوده و بی هراس بکار میرود : بطّ عاقل گویدش کای یاردور آب ما را حصن امن است و سرور. مولوی (مثنوی ). خوش وقت بوریا و گدایی ّ و خواب امن کاین عیش نیست درخور اورنگ خسروی . حافظ. مقام امن و می بیغش و رفیق شفیق گرت مدام میسر شود زهی توفیق . حافظ. دردسر تا نکشی صائب از این بیخبران گوشه ٔ امن ترا خلوت خاموشی نیست . صائب (از آنندراج ). از گوشمال برق حوادث مباش امن خود را چو موم مهر بهمیان زر مبند. صائب (از آنندراج ). از زهرچشم سنگدلان امن نیستم چون پسته در لباس بود نوشخند ما. صائب (از آنندراج ). - امن سرمدی ؛ بی هراسی دایمی . (فرهنگ فارسی معین ). - || (اصطلاح تصوف ) جهان لایتغیری که حقیقت وجود در آنجا تحقق می پذیرد. (فرهنگ فارسی معین ). - || (اصطلاح تصوف ) عالم ذات و صفات .(فرهنگ فارسی معین ). - امن و امان ؛ امنیت و راحت و آسایش . (ناظم الاطباء): امن و امان چون تیر از دست اهل زمانه بیرون رفته . (نفثةالمصدور زیدری ). - امن کردن ؛ امنیت دادن و آسوده کردن : میکند کار خرد نفس چو گردید مطیع دزد چون شحنه شود امن کند عالم را. صائب (از آنندراج ). - امن یافتن ؛ آسوده شدن : در ظل فتح یابد عالم لباس امن چون شد برهنه چهره ٔ خورشیدوار تیغ. مسعودسعد. گر جهان در فزع سال قران بینم من نشره ٔ امن ز قرآن بخراسان یابم . خاقانی . در حد حجاز امن یابم گر سوی خزر زیان ببینم . خاقانی . - بی امن ؛ بدون آسایش . ناآرام : درزندگانی بی امن ... فایده بیشتر نباشد. (کلیله و دمنه ). 1- امان، امنيت، ايمن
2- راحت، مطمئن ناامن secure, safe, assured تحصل، حصل، ضمن، ثبت، ربط، كفل، حكم القفل، سلم، مأمون، محكم، في مكان آمن، منيع، متين، مطمئن، واثق، يؤمن güvenli sûr sicher seguro sicuro ایمن، محکم، محفوظ، در امان، بی خطر، صحیح، مسلم، جسور، مغرور، بیمه شده
تحصل|حصل , ضمن , ثبت , ربط , كفل , حكم القفل , سلم , مأمون , محكم , في مكان آمن , منيع , متين , مطمئن , واثق , يؤمن
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "امن" در زبان فارسی به معنای عدم خطر و تهدید است و به عنوان صفت به کار میرود. در اینجا به بررسی قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه میپردازیم:
جنس و نوع کلمه:
"امن" یک صفت است و میتواند به اسمهای مختلفی که نیاز به توصیف دارند، نسبت داده شود. به عنوان مثال: "محیط امن" یا "روزگار امن".
نکات صرفی:
این کلمه میتواند به صورت مذکر و مؤنث به کار رود و معمولاً به اسمهای مذکر نسبت داده میشود، اما به وضوح در وصف اسمهای مؤنث نیز قابل استناد است.
مشتقات:
کلمه "امن" دارای مشتقات و معانی مرتبط هم هست، مانند "امنیّت" که به حالت یا کیفیت داشتن "امن" اشاره دارد.
جملات توصیفی:
در جملات توصیفی، میتوان از "امن" برای توصیف مکانها، وضعیتها یا حسها استفاده کرد. به عنوان مثال: "این مکان امن است."
ترکیبها:
"امن" میتواند با کلمات دیگر ترکیب شود تا معانی جدیدی بسازد، مانند "امنیت" یا "امنسازی".
نکات نگارشی:
استفاده از کلمه "امن" در جملات نیاز به توجه به قواعد نگارشی دارد؛ به عنوان مثال، باید دقت کرد که در چه زمانی و به چه گونهای با دیگر کلمات ترکیب شود.
در نهایت، استفاده درست از "امن" و ترکیبهای آن در متن میتواند به زیبایی و وضوح نگارش کمک کند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "امن" در جمله آورده شده است:
این منطقه به دلیل وجود نیروهای امنیتی، یک مکان امن برای زندگی است.
برنامههای امنیتی جدید باعث شدهاند که اطلاعات شخصی کاربران در اینترنت امنتر باشد.
هنگام پیادهروی در شب، بهتر است از خیابانهای امن عبور کنید.
او همیشه قبل از خواب چک میکند که درب خانهاش بهطور کامل امن بسته شده باشد.
والدین همیشه نگرانیهای خود را در مورد امن بودن فرزندانشان در مدرسه مطرح میکنند.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: ایمن، محکم، محفوظ، در امان، بی خطر، صحیح، مسلم، جسور، مغرور، بیمه شده
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر