جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: امیدوار. [ اُمیدْ/اُم ْ میدْ ] (ص مرکب ) آرزومند. (فرهنگ فارسی معین ). راجی . مرتجی . آمِل . (یادداشت مؤلف ). مشتاق . پرامید. امیددارنده . خواهان : بپرسید ازو نامور شهریار که از مردمان کیست امّیدوار. فردوسی . همیشه خردمند امّیدوار نبیند بجز شادی از روزگار. فردوسی . بنشین خورشیدوار می خور جمشیدوار فرخ و امیدوار چون پسر کیقباد. منوچهری . امیدوارم که حق خدمت من در فرزندانم رعایت کنند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 357). امیرالمؤمنین جویای این است و خواهان است و امیدوار است . (تاریخ بیهقی ص 314). امسال قصد خدمت آن کعبه میکنم کاین آرزو ز من دل امّیدوار کرد. خاقانی . شروان بروزگار تو امّیدوار باد کاقبال روزگار هم از روزگار تست . خاقانی . چه خوشتر زآنکه بعد از انتظاری بامّیدی رسد امّیدواری . نظامی . دریغا هرزه رنج روزگارم دریغا آن دل امّیدوارم . نظامی . بازآ که در فراق تو چشم امیدوار چون گوش روزه دار بر اﷲاکبر است . سعدی . دعای ضعیفان امّیدوار ز بازوی مردی به آید بکار. (بوستان ). برآوردن کام امّیدوار به از قید بندی شکستن هزار. (بوستان ). سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد بدست مرحمت یارم در امّیدواران زد. حافظ. چراغ دیده ٔ شب زنده دارمن گردی انیس خاطر امّیدوار من باشی . حافظ. شده ام خراب و بدنام و هنوز امیدوارم که بهمت عزیزان برسم به نیک نامی . حافظ. || نگران و متوقع. (ناظم الاطباء). متوقع. (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). منتظر. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). مقابل ناامید، نومید. (فرهنگ فارسی معین ). چشم دارنده بر خیر و نیکی : چو در خیر کسان امّیدواری ز نومیدی برو آیدْت خاری . (ویس و رامین ). عجب داری از لطف پروردگار که باشد گهنکارش امّیدوار. (بوستان ). خدایا مقصر بکار آمدیم تهیدست و امّیدوار آمدیم . (بوستان ). در آنجای پاکان امّیدوار گل آلوده ٔ معصیت راچکار؟ (بوستان ). امیدوار چنانم که کاربسته برآید وصال چون بسر آمد فراق هم بسر آید. حافظ. دلا زطعن حسودان مرنج و واثق باش که بد بخاطر امّیدوار ما نرسد. حافظ. زاهد اگر به حور و قصور است امیدوار ما را شرابخانه قصور است و یار حور. حافظ. - امثال : امیدوار بود آدمی بخیر کسان . مرا بخیر تو امّید نیست شر مرسان . سعدی (از امثال و حکم دهخدا). || مطمئن و دارای امید. (ناظم الاطباء).واثق : آنچه کودکان را افتد از این علت [ سل ] امیدوارتر باشد و علاج بهتر پذیرد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). امیدوار است کی بفر دولت قاهره ثبتهااﷲ تمام گردد. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 147). || طامع. (منتهی الارب ) : دست مایه ٔ بندگانت گنج خانه ٔ فضل تست کیسه ٔ امّید از آن دوزد همی امّیدوار. سنایی . || جای امید. محل امید. (یادداشت مؤلف ): باغی چو نعمت ملکان پایدار و خوش کاخی چو روزگار جوانان امیدوار. فرخی . آرزومند، چشمبهراه، متوقع، مرجو، منتظر مايوس، نوميد hopeful, anticipant, heartsome, sanguinary, sanguineous, hope مفعم بالأمل، متفائل، مشجع، مبشر، واعد umutlu optimiste hoffnungsvoll esperanzado speranzoso پشت گرم، ابستن، بار دار، روح بخش، سرزنده، بشاش، با روح، خونین، خون اشام، دموی، خونی، قرمز، خون مانند
کلمه "امیدوار" یکی از کلمات رایج در زبان فارسی است که معانی و کاربردهای مختلفی دارد. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنیم:
نحوه نگارش: کلمه "امیدوار" به یک "ا" عطف و یک "میدوار" تقسیم میشود. این عبارت به معنای شخصی است که به چیزی امید دارد.
قید و صفت: "امیدوار" میتواند به عنوان یک صفت استفاده شود. مثلاً در جمله "او فردی امیدوار است." در اینجا "امیدوار" به ویژگی شخص اشاره دارد.
ساختار جملات: این کلمه معمولاً در جملاتی به کار میرود که حاکی از داشتن امید یا انتظار مثبت هستند. مثلاً "من امیدوارم که فردا باران نبارد."
استفاده در عبارات: میتوان "امیدوار" را در عبارات و اصطلاحات خاص به کار برد، مانند "امیدوار به آینده" یا "امیدوار به تلاشهایم".
نحوه صرف: در زمانهای مختلف، این کلمه به شکلهای متفاوتی صرف میشود. برای مثال، "امیدوار بودم"، "امیدوار خواهیم بود".
حالات منفی: اگر بخواهیم به حالت منفی صحبت کنیم، میتوان از کلمات و عبارات دیگری استفاده کرد، مانند "ناامید" یا "بےامید".
جملات شرطی: این کلمه میتواند در جملات شرطی به کار رود. مثلاً "اگر تلاش کنیم، امیدوارم که موفق خواهیم شد."
با توجه به این نکات، شما میتوانید به درستی و با اعتماد به نفس از کلمه "امیدوار" در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "امیدوار" در جملات مختلف آورده شده است:
من امیدوار هستم که روزهای بهتری در پیش داشته باشیم.
او به موفقیت خود در امتحان بسیار امیدوار بود.
ما امیدواریم که با همکاری یکدیگر نتایج بهتری بگیریم.
این پروژه به ما امکان میدهد که به اهدافمان امیدوارانه نزدیکتر شویم.
حضور شما در کنار ما، به ما احساس امید و انرژی بیشتری میدهد.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: پشت گرم، ابستن، بار دار، روح بخش، سرزنده، بشاش، با روح، خونین، خون اشام، دموی، خونی، قرمز، خون مانند