جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

measure  |

اندازه گرفتن

معنی: اندازه گرفتن . [ اَ زَ / زِگ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) مقیاس کردن وزن یا طول و عرض و عمق (ارتفاع ). (فرهنگ فارسی معین ). پیمایش کردن و گز کردن و تعیین طول و عرض و عمق کردن . (ناظم الاطباء). پیمودن . سنجیدن . مساحی کردن . مساحت کردن . تقدیر کردن . کیل کردن . کشیدن . (یادداشت مؤلف ) : وی نخست ببرید و اندازه نگرفت . (تاریخ بیهقی ). || قیاس کردن . حدس زدن . (از ناظم الاطباء). (فرهنگ فارسی معین ). مقدار و حد چیزی سنجیدن :
یکی کار پیش آمد اکنون شگفت
که از دانش اندازه نتوان گرفت .
فردوسی .
عجب ماند و نیست جای شگفت
کزان برتر اندازه نتوان گرفت .
فردوسی .
بتوران نماندبر و بوم رست
ز تخت من اندازه گیرد نخست .
فردوسی .
همی گفت هر کس که اینت شگفت
کزین هرگز اندازه نتوان گرفت .
فردوسی .
اندازه میگیرد اشیاء را بدانایی و تدبیر. (تاریخ بیهقی ).
گر از نعلش هلال اندازه گیرد
فلک را حلقه در دروازه گیرد.
نظامی .
چون اندازه زچشم خویش گیرد
بر آهویی صد آهو پیش گیرد.
نظامی .
|| بمجاز، تعبیر کردن :
دلم دوش دیده ست خوابی شگفت
ندانم چه اندازه باید گرفت .
شمسی (یوسف و زلیخا).
|| شمردن . حساب کردن . (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || عبرت گرفتن . پند گرفتن . تجربه گرفتن . (از یادداشت مؤلف ) :
نخستین ز اغریرث اندازه گیر
که بر دست او کشته شد خیرخیر
برادر ز یک کالبد بود و پشت
چنان پرخرد بی گنه را بکشت .
فردوسی .
دگر منزل اکنون چه بینم شگفت
کزین جادو اندازه باید گرفت .
فردوسی .
ز پرویزت اندازه باید گرفت
چو دفتر بخوانی بمانی شگفت .
فردوسی .
جهان پرشگفت است چون بنگری
ندارد کسی آلت داوری
که جانت شگفت است و تن هم شگفت
نخست از خود اندازه باید گرفت .
فردوسی .
بکشتند هرکس که بد نامدار
همی تاخت با ویژگان شهریار [ اردشیر ]
خروش آمد از پس که از بخت گرم
که رخشنده بادا سر تخت گرم
همی هرکسی گفت اینت شگفت
کزین هرکس اندازه باید گرفت .
فردوسی .
تو از کار کیخسرو اندازه گیر
کهن گشته کار جهان تازه گیر.
فردوسی .
ز هر سالخوردی و هر تازه ای
بگیرم بقدر وی اندازه ای .
فغانی (از آنندراج ).
- اندازه اندرگرفتن ؛ اندازه گرفتن :
ازومانده بد شاه توران شگفت
وزان کار اندازه اندرگرفت .
فردوسی .
- اندازه برگرفتن ؛سبر. (تاج المصادر بیهقی ). اندازه گرفتن :
ز پیکارش اندازه ها برگرفت
غمین گشت و زو ماند اندر شگفت .
فردوسی .
بدو ماند کاوس کی در شگفت
ز کردارش اندازه ها برگرفت .
فردوسی .
و رجوع به اندازه شود.
... ادامه
635 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 818
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
measure | gage , gauge , mete , span , stack up , admeasure
عربی
قياس | قدر , حجم , مقدار , قسط , نظام , كمية , جرعة , نظام مقاييس , مقياس الطول , قاسم , قياس المكعبات , ميزان موسقيي , تفعيل , بعد , وسيلة , قاس , ضبط , ذرع , قوم , نظم , يقيس

واژگان مرتبط: سنجیدن، پیمانه کردن، اندازه نشان دادن، اندازه داشتن، پیمودن، گرو گذاشتن، شرط بستن، متعهد شدن، ازمایش کردن، دادن، سهم دادن، وجب کردن، پل بستن، تاق بستن، جمع کردن، روی هم انباشتن، تعیین حصه کردن، تقسیم کردن

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری