جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: اندر. [ اَ دَ ] (پساوند) افاده ٔ معنی غیریت می کندچون با مادر و پدر و خواهر و برادر ترکیب کنند همچومادراندر و پدراندر و خواهراندر و برادراندر. (برهان قاطع). افاده ٔ معنی غیریت میکند چنانکه مادراندر وپدراندر و برادراندر و خواهراندر و دختراندر یعنی نامادر و ناپدر و نابرادر و ناخواهر و پسندر و دخندر نیز براین قیاس مخفف پسراندر و دختراندر است . (از انجمن آرا) (از آنندراج ). به آخر اسما درآید و معنی «نا...» یا «... خوانده » دهد: پدر اندر (پدندر) مادراندر (مادندر)، پسراندر (پسندر) دختراندر (دختندر). (از فرهنگ فارسی معین ). و گاه بطور حرف اسمی (؟) در آخر اسم در می آورند و در این صورت به معنی نا میباشد مانند پدراندر و... و پسندر و دختندر مخفف پسراندر و دختراندر است . (ناظم الاطباء). شمس فخری بطور مستقل نیز به معنی غیر و بیگانه بکار برده است : در مظالم بنزد معدلتش چه قریب و چه خویش و چه اندر. (از شعوری ج 1 ورق 107). مزید مؤخری است که افاده ٔ نفی و سلب کند چنانکه در پدندر که به معنی ناپدری ، مادندر که به معنی نامادری و دخترندر و پسندر که بمعنی نادختری و ناپسری است و درکسندر این معنی ظاهرتر است که به معنی ناکس است : سزد مر ورا گر تکبر کند که شه نیکویی با کسندر کند. عنصری (از یادداشت مؤلف ). مادراندر بصورتهای مارندر و مایندر نیز دریادداشتهای مؤلف آمده است . هم اکنون نیز در گناباد خراسان بطور مستقل به معنی ناتنی بکار می رود و می گویند برادران من همه اندراند در برابر خاسه شاید «خاصه ». || بصورت پیشاوند در اول افعال درآید ومعنی دخول دهد: اندر آمدن . اندر رفتن . اندر شدن . (از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به اندرآختن ، اندرآشفتن ، اندرآغازیدن ، اندرافتادن ، اندرافکندن ، اندرآمدن ، اندرانداختن ، اندرآوردن ، اندرآویختن ، اندربایستن ، اندربرکشیدن ، اندرپذیرفتن ، اندرجهیدن ، اندرخواستن ، اندرخوردن ، اندردمیدن ، اندردویدن ، اندررسانیدن ، اندررسیدن ، اندرشدن ، اندرشکستن ، اندرکردن ، اندرکشیدن ، اندرگذاشتن ، اندرگذرانیدن ، اندرگذشتن ، اندرگرفتن و اندرنوشتن شود. تو، داخل، در، درون in,into في، على، إلى داخل، في الشباك، داخل، في الداخل، في علبة، داخلي، حاكم، نفوذ ender ender ender ender ender
في|على , إلى داخل , في الشباك , داخل , في الداخل , في علبة , داخلي , حاكم , نفوذ
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
در زبان فارسی، کلمه "اندر" به صورتهای مختلفی در جملات و ساختارهای مختلف مورد استفاده قرار میگیرد. در ادامه به توضیح برخی از قواعد و نکات نگارشی و معنایی مرتبط با "اندر" پرداخته میشود:
معنی و کاربرد:
"اندر" به معنای "در" یا "درون" است و معمولاً بهعنوان حرف اضافه در جملات استفاده میشود. به بافت برای نشان دادن مکان، زمان یا موضوع اشاره میکند.
استفاده در جملات:
"اندر" معمولاً بهعنوان حرف اضافه بهکار میرود و در جملات رسمی یا ادبی بیشتر دیده میشود.
"اندر" همیشه بههمراه کلمات دیگر و به شکل متصل نوشته میشود.
نکات نگارشی:
در جملات رسمی و ادبی، بهتر است از "اندر" بهجای "در" استفاده شود. بهویژه در متون تاریخی یا شعر.
اگر "اندر" در ابتدای جمله بیاید، معمولاً نیاز به رعایت قواعد نگارشی خاصی ندارد، اما در جملات دیگر باید به ساختار صحیح جمله توجه شود.
نکات مرتبط:
"اندر" میتواند بهعنوان یک قید نیز در جملات استفاده شود و در این حالت معمولاً بهصورت توصیفی عمل میکند.
بهطور کلی، استفاده صحیح از "اندر" نیازمند درک بافت و نوع متن است. اگر در متنی ادبی یا علمی هستید، استفاده از این کلمه میتواند به غنای متن شما بیفزاید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال از کلمه "اندر" در جملات مختلف آورده شده است:
اندر هر کتابی نکات مفیدی برای یادگیری وجود دارد.
او در اندر دلش احساس خوشحالی میکرد.
اندر باغ، گلهای رنگارنگی به چشم میخورد.
در اندر این داستان، درسهای زندگی به خوبی بیان شدهاند.
زندگی اندر این شهر پر از چالشها و فرصتهاست.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید یا به موضوع خاصی اشاره میکنید، لطفاً بفرمایید!
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر