جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: انقباض . [ اِ ق ِ ](ع مص ) گرفته گردیدن و فراهم آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گرفته شدن . فراهم آمدن . (از ناظم الاطباء). فراهم آمدن و گرفته شدن . (از اقرب الموارد). گرفته شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (غیاث اللغات ). فراهم آمدن . کشیده شدن . درکشیدن پوست بیکدیگر. (یادداشت مؤلف ). || ترنجیدن . ضد انبساط. (منتهی الارب ). ترنجیدن . (آنندراج ). ترنجیده گردیدن . درهم کشیده شدن . (از ناظم الاطباء). خلاف انبساط. (از اقرب الموارد). || رفتن و شتافتن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) گرفتگی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). قبض و گرفتگی و امساک و ترنجیدگی و درهم کشیدگی . (ناظم الاطباء). گرفتگی . باهم آمدگی . فراهم آمدگی . کزازت . کزوزت . بند. بست . آژنگ . تشنج . (یادداشت مؤلف ). - انقباض طبع ؛ یبوست طبع و عدم اطلاق آن . (ناظم الاطباء). || گرفته خاطر شدن . (یادداشت مؤلف ). دل گرفتگی . گرفتگی خاطر. (فرهنگ فارسی معین ) : هرآنچه اقتراح افتد از مال و عدت و لشکر دریغ نیست راه بیگانگی و انقباض مسدود باید داشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 61). استادم مرا سوی او (طاهر) پیغامی نیکو داد، برفتم و بگزاردم و او بر آن سخت تازه و شادمانه شد و پس از آن میان هر دو ملاطفات و مکاتبات پیوسته گشت بهم نشستند و شراب خوردند که استادم در چنین ابواب یگانه ٔ روزگار بود با انقباض تمام که داشت . (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 148) . - انقباض خاطر ؛ دلگیری . دل گرفتگی . اندوه . (فرهنگ فارسی معین ). - حالت انقباض ؛ افسردگی و غمگینی و عدم انبساط. (ناظم الاطباء). || (اصطلاح تصوف ) مقابل انبساط. (از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به انبساط شود. 1- فشردگي، گرفتگي
2- دلگرفتگي، دلگيري انبساط contraction, shrinkage, constriction, retraction, traction, torsion, pluck, contrasting انقباض، تقليص، ترخيم، قبض، إنكماش اقتصادي، لفظة مرخمة، التقلص büzülme rétrécissement schwindung contracción restringimento اختصار، ادغام، همکشیدن، ترنجیدن، چروک، چروک خوردگی، اب رفتگی، تنگی، تنگ شدگی، قبض مزاج، استرداد، استغفار، تو کشیدن، کشش، پیچ خوردگی، پیچش، شهامت، دل و جرات، شجاعت، تصمیم
کلمه "انقباض" در زبان فارسی به معنای کاهش حجم یا جمع شدن است. این واژه معمولاً در زمینههای مختلفی مانند فیزیک، پزشکی، و حتی اجتماعی به کار میرود. برای نگارش صحیح این واژه و استفاده درست از آن، نکات زیر را در نظر داشته باشید:
املا: واژه "انقباض" باید به این شکل نوشته شود و از هرگونه اشتباه املایی خودداری کنید.
جایگاه در جمله: "انقباض" میتواند به عنوان اسم در جمله استفاده شود. به عنوان مثال: "انقباض عضلات در هنگام ورزش طبیعی است."
ترکیبهای معنایی: این واژه معمولاً با دیگر کلمات ترکیب میشود. به عنوان مثال: "انقباض عروق" یا "انقباض عضلانی".
قواعد دستور زبان: هنگام استفاده از "انقباض" در جمله، توجه داشته باشید که باید با سایر اجزای جمله هماهنگی داشته باشد. به عنوان مثال، اگر بخواهید فاعل و فعل را در جمله مشخص کنید، میتوانید بگویید: "انقباض عضلات باعث کاهش توانایی حرکت میشود."
فعلهای مرتبط: از فعلهای مرتبط مانند "انقباض کردن" و "انقباض یافتن" نیز میتوانید در جملات خود استفاده کنید.
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "انقباض" به درستی در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "انقباض" در جملات آمده است:
انقباض عضلات: بعد از تمرین شدید، انقباض عضلات باعث احساس خستگی در بدن میشود.
انقباض اقتصادی: در سالهای اخیر، انقباض اقتصادی کشور تأثیرات منفی بر بازار کار داشته است.
انقباض عروق: انقباض عروق خونی میتواند به افزایش فشار خون منجر شود.
انقباض و انبساط: فرآیند انقباض و انبساط در مواد مختلف موجب تغییر شکل آنها میشود.
انقباض در بازار: با افزایش رقابت، شاهد انقباض در بازار محصولات مشابه هستیم.
اگر به جملات بیشتری یا مثالهای خاصتری نیاز دارید، لطفاً بفرمایید!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: اختصار، ادغام، همکشیدن، ترنجیدن، چروک، چروک خوردگی، اب رفتگی، تنگی، تنگ شدگی، قبض مزاج، استرداد، استغفار، تو کشیدن، کشش، پیچ خوردگی، پیچش، شهامت، دل و جرات، شجاعت، تصمیم