جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: انگبین . [ اَ گ َ / گ ُ ] (اِ) عسل . شهد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (دهار). ختم . خو. دبس . ضحک . طریم . عسل . لئم . لعاب النحل . مزج . مجاج . مجاج النحل نسیلة. (از منتهی الارب ). نوش . شهد. ثواب . ابلیم . ظی ّ. ظیّان . سلوی . محلب . محران . ابومیمون . (یادداشت مؤلف ) : همچنان گبتی که دارد انگبین چون بماند داستان من بدین . رودکی . [ صقلابیان را ] انگورنیست لکن انگبین ، سخت بسیار است ، نبید و آنچه بدو ماند از انگبین کنند. (حدود العالم ). جهان خرم و آب چون انگبین همی مشک بویید خاک زمین . فردوسی . کرا سرکه دارو بود بر جگر شود زانگبین درد او بیشتر. فردوسی . خداوند جوی می و انگبین همان چشمه ٔ شیر و ماء معین . فردوسی . درین بیشه ای شه زمانی نشین بیارمت شیر و می و انگبین . فردوسی . کسی کردنتوان ز زهر انگبین نسازد ز ریکاسه کس پوستین . عنصری . شنیدم ز میراثدار محمد سخنهای چون انگبین محمد. ناصرخسرو. بر اعدای دین زهری و مؤمنان را غذایی مگر روغن و انگبینی . ناصرخسرو. زآنکه چون دست پاک باشد سخت همی از انگبین نیالاید. ناصرخسرو. همچو کرم سرکه ناآگه ز شیرین انگبین بیخرد چون کرم پیله جان خود سازد هدر. ناصرخسرو. عجب مدار ز من نظم و نثر خوب و بدیع نه لؤلؤ از صدف است و نه انگبین ز گیاست . مسعودسعد. ندارم باک از آن هرگز که دارم انگبین بر خوان کجا کس انگبین دارد مگس بر گرد خوان دارد. سنایی . زنبور انگبین برنیلوفر برنشیند. (کلیله و دمنه ). چنانکه دایه دهد انگبین و شیر بطفل دهد ز کوثر فضل انگبین و شیر مرا. سوزنی . ای که لبت طعم انگبین دارد چشم تو مژگان زهرگین دارد. سوزنی . هست مرا انگبین و زهر یکی تا دل من عشق آن و این دارد. سوزنی . چو رحم آرد دلت بینم که آب از سنگ می زاید چو خشم آرد لبت بینم که موم ازانگبین خیزد. خاقانی . من به دلها انگبینم او چو موم پس تو زین دو آنچه بهتر برگزین . خاقانی . زآنکه چون نحل این بنارا خود مهندس بود شاه آب چون آئینه شان انگبین گشت از صفا. خاقانی . نظامی اکدشی خلوت نشین است که نیمی سرکه نیمی انگبین است . نظامی . هوای خانه ٔ خاکی چنین است گهی زنبور و گاهی انگبین است . نظامی . خانه ٔ زنبور پر از انگبین از پی آن است که شد پیش بین . نظامی . که چه میکردم چه میدیدم درین خل ز عکس حرص بنمود انگبین . مولوی . تا کاسه ٔ دوغ خویش باشد پیشم وﷲ که ز انگبین کس نندیشم . مولانا (از فرهنگ ضیا). چشمه از سنگ برون آرد و باران از میغ انگبین از مگس نحل و دُر از دریابار. سعدی . بگفت ای هوادار مسکین من برفت انگبین یار شیرین من . سعدی (بوستان ). بگوی تلخ که جان می بری ز گفتن شیرین مرا بزهر کش آنگه کز انگبین نتوانی . امیرخسرو دهلوی . هر کسی انگبین چه داند کرد خرمگس انگبین چه داند خورد. اوحدی . بجور حاسدان نتوان حذر کردن ز عشق او کسی کو انگبین جوید چه باک از نیش زنبورش . اوحدی . خواجه ای بود منعم و خوش وقت چربه و نان و انگبین می خورد. بسحاق . - انگبین خر ؛ خریدار عسل : ندهی داد، داد کس مستان انگبین خر مباش و زهرفروش . معنوی بخاری . - انگبین خور ؛ خورنده ٔ انگبین . و رجوع به انگبین گر در همین ترکیبات شود. - انگبین دار ؛ دارنده ٔ عسل : هوای خوش و راه بیخار بود وگر بود خار انگبین دار بود. نظامی . - انگبین روی ؛ زیباروی : انگبین رویان نترسند از مگس نوش می گیرند و نشتر می زنند. سعدی . - انگبین گر ؛ سازنده ٔ انگبین : یکی زان مگس انگبین گر بود به از صد مگس کانگبین خور بود. نظامی . - انگبین لب ؛ شیرین لب . آنکه لب او چون عسل شیرین است : انگبین لب شدی و گل رخسار انگبین بی مگس چو گل بی خار. نظامی . - انگبین وار ؛ مانند انگبین و شبیه به عسل . (ناظم الاطباء) : آبش ز لطافت انگبین وار بادش ز نشاط زعفران بار. (از ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 10). || هر چیز شیرین . (از انجمن آرا) (از آنندراج ). ترکیب ها: - ترانگبین (ترنجبین ) . تلنگبین . خشک انگبین . گزانگبین . سرکنگبین . (سکنگبین ، سکنجبین ). گل انگبین . سرشک انگبین . نی انگبین . گبت انگبین . (از یادداشتهای مؤلف ). || در اصطلاح موسیقی قدیم نام آهنگی است . (از فرهنگ فارسی معین ). || اسمی است که غالباً غلامهای سیاه را بدان نامند. (ناظم الاطباء). شهد، شيريني، عسل شرنگ honey, angbin عسل، شهد عسل، حبيبة، حلو، رحيق الأزهار، حبيب، حلا وة engbin engbin engbin engbin engbin عزیز، معشوق
کلمه "انگبین" در زبان فارسی به معنی عسل و مواد شیرین است که زنبورها جمع آوری میکنند و معمولاً به طور خاص به عسل به دست آمده از شهد گلها اشاره دارد. در ادامه، به برخی از قواعد و نکات نگارشی و زبانی مرتبط با این کلمه اشاره میکنیم:
نوشتار:
کلمه "انگبین" باید با حروف فارسی و به صورت صحیح نوشته شود.
تراجم و معانی:
در متون مختلف ممکن است به اشکال مختلفی از "انگبین" استفاده شده باشد، لذا توجه به مفهوم مناسب در هر متن مهم است.
استفاده در جملات:
این کلمه میتواند در جملات به عنوان اسم مورد استفاده قرار گیرد و هم میتواند به عنوان صفت به کار رود. به عنوان مثال:
"انگبین طبیعی بسیار مفید است."
"این غذای انگبیندار بسیار خوشمزه است."
آوایی و تلفظ:
تلفظ کلمه "انگبین" معمولاً به صورت "انگبین" است، که مراعات آوای صحیح در گفتار مهم است.
قافیه و شاعری:
"انگبین" به دلیل آوردن حس لطافت و شیرینی میتواند در شعرها و نثرهای ادبی به کار رود، به طور خاص در اشعار عاشقانه یا توصیفی.
مترادفها و متضادها:
ممکن است از کلمات مترادف مانند "عسل" یا "شهد" در متون متفاوت به جای "انگبین" استفاده شود.
با توجه به این قواعد، میتوان با دقت بیشتری از کلمه "انگبین" استفاده کرد و معانی و مفاهیم مختلف آن را در متون منتقل نمود.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در ادامه چند مثال برای کلمه "انگبین" آورده شده است:
درختان میوه این باغ با انگبین پوشیده شدهاند و عسل خوشمزهای تولید میکنند.
انگبین یکی از مواد طبیعی است که در صنایع داروسازی و آرایشی کاربرد زیادی دارد.
زنبورها با جمعآوری انگبین از گلها، به تولید عسل مشغول هستند.
برای تهیه لوازم آرایشی طبیعی، میتوان از انگبین به عنوان یک مرطوبکننده استفاده کرد.
انگبین همچنین دارای خواص ضدباکتریایی است و میتواند در درمان زخمها مفید باشد.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر