جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: انگور. [ اَ ] (اِ) میوه ٔ رز. میوه ٔ مو. این میوه بصورت یک خوشه ٔ مرکب از دانه هاست که هریک را حبه یا دانه ٔ انگور گویند و آنها بشکل کروی ، بیضوی ، تخم مرغی برنگها و به اندازه های مختلف اند. (فرهنگ فارسی معین ). عنب . در خبر است که آدم و حوااول چیزی که در بهشت تناول کردند انگور بود لاجرم درعیش و نشاط افتادند و آخر آنچه خوردند گندم است ناچار درهای غم و غصه بر روی روزگار خود گشادند از اینجاست که گفته اند انگور سبب شادی و راحت است و گندم مایه ٔ اندوه و محنت . (آنندراج ). این میوه از قدیمترین روزگار در ایران وجود داشته و دارای انواع مختلف بوده است چنانکه آذربایجان و قزوین هم اکنون هریک هشتاد نوع انگور دارد . (از یادداشت مؤلف ): زمین و آب و هوای فلسطین با تاک کمال موافقت را داشته و دارد و انگور آنجا از جمله میوه های نیک و مقبول است . (از قاموس کتاب مقدس ) : نقل ما خوشه ٔ انگور بود ساغر سفج بلبل و صلصل رامشگر و بر دست عصیر. ابوالمثل (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 62). این تیغ نه از بهر ستمکاران کردند انگور نه از بهر نبیذ است بچرخشت . رودکی . انگور و تاک او نگر و وصف او شنو وصف تمام گفت زمن بایدت شنید. بشار مرغزی . همچو انگور آبدار بدی نون شدی چون سکج ز پیری خشک . لبیبی . انگور چو ماه است و سیاه است و عجب نیست زیرا که سیاهی صفت ماهروان است . منوچهری . بدهقان کدیور گفت انگور مرا خورشید کرد آبستن از دور. منوچهری . تاک رز از انگور شد گرامی وز بی هنری ماند بید رسوا. ناصرخسرو. مه گرچه دهد نور به انگور ولکن زان خوشه ٔ انگور ندارد که تو داری . سیدحسن غزنوی . میوه های لطیف طبع فریب از ری انگور از سپاهان سیب . نظامی (هفت پیکر ص 293). زانکه در خوان چنین میوه ضرورت باشد مثل شفتالو و تالانه و انگور و انار. بسحاق . شراب کهنه ٔ ما شیره گشت از واژگون بختی اگر زینسان بماند هفته ای انگور می گردد. طالب آملی . اقسام انگور: اُلَّقی . انگشتک عروس . انگشت عروس . انگشت عروسان . بیدانه . بیدانه ٔ قرمز. جرثی . جفن . جوزه . چفته . حسینی . خایه ٔ غلامان . خلیلی . رازقی . ریش بابا. زیتونی . اصابعالعذاری . سرانگشت . سرخک . شانی (شاهانی ). صاحبی . طایفی . عسکری . عیون البقر. غربیب . فخری . کره رو. گرده شانی . گلین بارماغی . گوری . لعلی . مثقالی . ملاحی (ملایی ). موش پستان (میش پستان ). یاقوتی . یزندای (یزندایی ). - انگورپزان ؛ حرارت هوا گاه رسیدن و پختن انگور. گرمی که در هوا پدید آید پختن و رسانیدن انگور را. زمان رسیدن انگور. (یادداشت مؤلف ). - انگورچینی ؛ عمل چیدن انگور. قطف . (از یادداشت مؤلف ). - انگور دادن ؛ بار دادن رز. ثمر دادن تاک : زکوة مال به در کن که فضله ٔ رز را چو باغبان ببرد بیشتر دهد انگور. سعدی (گلستان ). - انگورکش ؛ کشنده و حمل کننده انگور : از بسکه درین راه از انگور کشانند این راه رز ایدون چو ره کاهکشان است . منوچهری . - انگورکوب ؛ آنکه یا آنچه انگور را کوبد : ندادی اگر شیره انگورکوب شدی ریشه ٔ تاک در زیر چوب . طغرا (از آنندراج ). - امثال : انگور از انگور رنگ گیرد . (امثال و حکم دهخدا)؛ هم نشین در هم نشین اثر گذارد : نام خرد و فهم نکو ما ز توبردیم انگور ز انگور برد رنگ و به از به . منوچهری (امثال و حکم دهخدا). از من خوی خوش گیر از آنکه گیرد انگور از انگور رنگ و آرنگ . مظفری . مرا از فتح ایشان فتح شد عزم چو انگوری که گیرد رنگ از انگور. (از امثال و حکم دهخدا). مکن با بدآموز هرگز درنگ که انگور گیرد ز انگور رنگ . نظامی . انگور خوب نصیب شغال (کفتار) می شود ؛ در جایی که چیزی خوب بدست ناسزاواری افتد گویند. (امثال و حکم دهخدا). انگور را در چفته می خورد (فلان ...)؛ از این مثل در ظاهر از ممثل تعظیم و تفخیم بعمل آید و در معنی به شغال تشبیه میشود. (از امثال و حکم دهخدا). انگور نوآورده ترش طعم بود روزی دو سه صبر کن که شیرین گردد. سعدی (از امثال و حکم دهخدا). تو انگور خور ز باغ مپرس (ببوسه سیب ذقن گفتمش ز گلشن کیست ، کمال گفت ...). کمال (از امثال و حکم دهخدا). || توسعاً، رز. درخت انگور. (یادداشت مؤلف ). رز. تاک . کرم . میو. میوانه : شاخ انگور کهن دخترکان داد بسی . منوچهری . و رجوع به رز و گیاه شناسی گل گلاب ص 162 شود. تاك، رز، رزبن، مو grape عنب üzüm raisin traube uva uva درخشندگی زیاد
کلمه «انگور» در زبان فارسی از الفبای فارسی تبعیت میکند و مانند سایر کلمات نیازمند رعایت قواعد نگارشی و پاراگرافی خاص است. به طور کلی، میتوان به موارد زیر در رابطه با کلمه «انگور» اشاره کرد:
جنس و تعداد: کلمه «انگور» به جنس مذکر تعلق دارد و برای اشاره به جمع آن میتوان از اصطلاح «انگورها» استفاده کرد.
سازگاری: در جملات، فعلها و صفات باید با کلمه «انگور» سازگار باشند. مثلاً:
«انگور شیرین است.» (فعل «است» باید با «انگور» سازگار باشد.)
«این انگور سبز خوشمزه است.» (صفت «خوشمزه» باید با «انگور» سازگار باشد.)
نقطهگذاری: در نوشتار رسمی، بعد از جملهها و قبل از کلمات پیوسته و ترکیبی باید علامتهای نگارشی مانند نقطه، ویرگول و غیره به درستی استفاده شوند.
استفاده در عبارات و اصطلاحات: کلمه «انگور» ممکن است در عبارات و ضربالمثلها به کار رود، مانند "انگورهای نرسیده" که به چیزهای ناتمام یا نقص اشاره دارد.
نگارش صحیح: در نگارش، همواره باید به نگارش صحیح و انواع مختلف آن توجه کنید. کلمه «انگور» به شکلهای دیگر مانند «انگورهای بیدانه» یا «عصاره انگور» نیز کاربرد دارد.
توجه به این نکات به شما کمک میکند تا کلمه «انگور» را به درستی در متنها و جملات خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "انگور" در جمله آورده شده است:
من هر روز صبح یک لیوان آب انگور تازه میخورم.
باغ ما پر از درختان انگور است که در فصل تابستان میوههای خوشمزهای میدهند.
انگورهای سبز و خوشمزهای که در بازار فروخته میشوند، خیلی محبوب هستند.
نمیتوانم صبر کنم تا فصل برداشت انگور آغاز شود و کیک انگور بپزم.
او یک دسته انگور کوچک برای شام به مهمانانش داد.
اگر به مثالهای بیشتری نیاز دارید یا سوال دیگری دارید، لطفا بفرمایید!