جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

baxšeš
forgiveness  |

بخشش

معنی: بخشش . [ ب َ ش ِ ] (اِمص ) داد. دهش . عطا. انعام . (ناظم الاطباء). عطا. (آنندراج ). عِداد. عائدة. دسیعه . فجر. وهب . موهبة. موهب . نُحلی ̍. عطیه . (از منتهی الارب ). سخا. بخشندگی . رادی . صله . هبه . بذل . رفد. نَدی ̍. کرم . جود. فیض . حبوة. حباء. (یادداشت مؤلف ) :
از ملکان کس چنو نبود جوانی
خلق نداند همی که بخشش او چند.
رودکی .
دهد خواهندگان را روز بخشش
درم در تنگ و گوهر در تبنگوی .
ابوالمثل .
ببالا بلند و ببازو ستبر
بمردی چو شیر و به بخشش چو ابر.
فردوسی .
میان بزرگان درخشش مراست
چو بخشایش و داد و بخشش مراست .
فردوسی .
به بخشش چو ابری بود نوبهار
بود پیش او گنج دینارخوار.
فردوسی .
زمین چون بهشتی شد آراسته
ز داد و ز بخشش پر از خواسته .
فردوسی .
دل و زبان و کف او موافقند بهم
گه وفا و گه بخشش و گه گفتار.
فرخی .
روز بخشش نه همانا که چنو بیند صدر
روز کوشش نه همانا که چنو بیند زین .
فرخی .
بزرگواری و کردار اوی و بخشش او
ز روی پیر برون آورد همی آژنگ .
فرخی .
بسا کسا که بدینار بخشش تو ببرد
ز دل غم و ز دو رخسار گونه ٔ دینار.
فرخی .
شه از داد و بخشش بود نیکبخت
کزو بخشش و داد نیکوست سخت .
اسدی .
ای بازپسین زاده ٔ مصنوع نخستین
در بخشش و بخشایش و در دانش و در دین .
سنایی .
بخشش از حق بهانه بر سعداست
جود از ابر و لاف بر رعد است .
سنایی .
آفتاب بخششی و سایه ٔ بخشایشی
زآفتاب و سایه پرسیدم همین آمد جواب .
سوزنی .
هست سه عادت ترا بخشش و مردی و دین
دست سه عادات تست تخم سعادات کار.
خاقانی .
بخشش تو بقدرهمّت تست
نه بقدر ثنا فرستادی .
خاقانی .
این هم ز بخشش فلک و جود عالم است
کان را که خاک باید خوردن شکر خورد.
خاقانی .
زان بخششی که بر درعالم شد
انده نصیب گوهر آدم شد.
خاقانی .
یکی را داد بخشش تا رساند
یکی را کرد ممسک تا ستاند.
نظامی .
ببخشد دست او صد بحر گوهر
که در بخشش نگردد ناخنش تر.
نظامی .
بخشش نیکو آنکه ترا درویش نگرداند. (مرزبان نامه ).
وگر بوعده ٔ بخشش به اتفاق الحال
خلاف عادتشان آتشی جهد ز چنار.
کمال اسماعیل .
تو کیستی که بدین مایه دستگه که تراست
بروز بخشش گویی من و توایم انباز.
کمال اسماعیل .
بر توخوانم ز دفتر اخلاق
آیتی در وفا و در بخشش .
حافظ.
- بخشش ساختن ؛ تهیه کردن و بدست آوردن هبه و صله و انعام :
خدمت سلطان بر دست گرفت
خدمت سلطان سهل است مگر
از پی ساختن بخشش ما
خویش را پیش بلا کرده سپر.
فرخی (دیوان چ دبیرسیاقی ص 184).
|| بخشایش . جوانمردی . عفو. (یادداشت مؤلف ). گذشت . گذشتن از جرم و خطا :
سر مایه ٔ شاه بخشایش است
زمانه ز بخشش بر آسایش است .
فردوسی (از یادداشت مؤلف ).
- امثال :
از خردان لخشش از بزرگان بخشش . (یادداشت مؤلف ).
بخشش از بزرگتر است و گناه از کوچکتر. (امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 394).
|| تقسیم . (یادداشت مؤلف ). قسمت کردن . بخش کردن : سلم بتور پیام فرستاد درباره ٔ بخش کردن فریدون جهان را به سه پسر خود :
سزد گربمانیم هر دو دژم
کزینسان پدر کرد بر ما ستم
چو ایران و دشت یلان و یمن
به ایرج دهد روم و خاور به من
سپارد ترا دست ترکان چین
که از ما سپهدار ایران زمین
بدین بخشش اندر مرا پای نیست
بمغز پدرْت اندرون رای نیست .
فردوسی .
مفرق ؛ جای بخشش موی از سر. (السامی فی الاسامی ). || (اِ) سرنوشت . تقدیر. نصیب . قسمت . قسمت ازلی . مقدر. (یادداشت مؤلف ) :
به بیژن درآمد چو پیر دژم
نبود آگه از بخشش چرخ خم .
فردوسی .
مرا گر زمانه شده ست اسپری
زمانم ز بخشش فزون نشمری .
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 3 ص 820).
یکی آنکه از بخشش دادگر
به آز و به کوشش نجویی گذر.
فردوسی .
بجستیم خشنودی دادگر
ز بخشش به کوشش ندیدم گذر.
فردوسی .
باد خنک بر آتش سوزان گماشتم
پنداشتم که حیلت من گشت کارگر
آتش هزار بار فزون گشت از آنچه بود
بخشش همه دگر شد و تدبیر من دگر.
فرخی .
اگر بخشش چنین رانده ست دادار
ببینم آنچه او رانده ست ناچار.
(ویس و رامین ).
جهان گر کنی زیر و بر چپ و راست
ز بخشش فزونی ندانی نه کاست .
(گرشاسب نامه ).
این به بخشش است نه بکوشش ، برنج در رنج توان افزود در روزی نتوان افزود. از اسرارالتوحید). یقول [ زرادشت ] ان ما فی العالم ینقسم قسمین بخشش و کنش ؛ یرید به التقدیر و الفعل . (ملل و نحل شهرستانی ). هیچ آفریده را از تقدیر ایزدی و بخشش آسمانی گذر نیست . (سندبادنامه ص 330).
در آن بخشش که رحمت عام کردند
دو صاحب را محمد نام کردند.
نظامی .
مگر گشایش حافظ در این خرابی بود
که بخشش ازلش در می مغان انداخت .
حافظ.
|| حوت و ماهی . (ناظم الاطباء). نام برج حوت است کذا فی تحفةالاحباب . (از شعوری ) :
آفتاب آید ز بخشش زی بره
روی گیتی سبز گردد یکسره .
رودکی (از شعوری ).
... ادامه
957 | 0
مترادف: 1- احسان، انعام، بذل، پاداش، تبرع، جوانمردي، جود، داد، دهش، سخاوت، سخا، صله، عطا، عطيه، فضل، فيض، كرامت، كرم، موهبت، نعمت، نيكوكاري، نيكي، وقف، هبه 2- آمرزش، رحمت، غفران، مغفرت
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم مصدر) [پهلوی: baxšišn]
مختصات: (بَ ش ِ) [ په . ]
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: baxSeS
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 1202
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
forgiveness | bounty , gift , mercy , grant , pardon , generosity , boon , remission , grace , pity , baksheesh , bestowal , release , beneficence , largess , munificence , present , bakshish , profusion , benefaction , remittal , tip
ترکی
bağışlama
فرانسوی
le pardon
آلمانی
vergebung
اسپانیایی
perdón
ایتالیایی
perdono
عربی
مغفرة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "بخشش" در زبان فارسی به معنای عمل بخشیدن یا چشم‌پوشی از خطاها یا اشتباهات دیگران است و در نوشته‌ها و گفتگوهای روزمره مورد استفاده قرار می‌گیرد. برای استفاده صحیح از این واژه و رعایت نکات نگارشی مرتبط با آن، به موارد زیر توجه کنید:

  1. نحوه‌ی نوشتن: کلمه "بخشش" به صورت کامل و صحیح باید نوشته شود و هر گونه تلفظ یا نگارش اشتباه باید اجتناب شود.

  2. استفاده در جملات:

    • "بخشش نشان‌دهنده‌ی بزرگواری و احترام به دیگران است."
    • "باید یاد بگیریم که بخشش را در زندگی‌امان در نظر بگیریم."
  3. ترکیب با دیگر کلمات:

    • "بخشش نفس" (به معنای بخشش و عفو در دل)
    • "فرهنگ بخشش" (جریان یا سیاقی که در فرهنگ افراد و جامعه وجود دارد)
  4. نکات نگارشی:

    • به یاد داشته باشید که "بخشید" و "بخشش" در جملات به شکل‌های مختلفی استفاده می‌شوند، اما هر دو واژه به مفهوم بخشیدن اشاره دارند.
    • در نوشتار رسمی، سعی کنید از این واژه به شکل هدفمند و با در نظر گرفتن نوع متن استفاده کنید.
  5. قواعد املایی: حتماً املای صحیح "بخشید" و "بخششی" و دیگر مشتقات آن را در نظر داشته باشید.

با رعایت این نکات، می‌توانید از کلمه "بخشش" به صورت صحیح و مؤثر در متون فارسی استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "بخشش" در جملات آورده شده است:

  1. او از خداوند طلب بخشش کرد تا اشتباهاتش را جبران کند.
  2. بخشش، کلید آرامش درونی است و به انسان کمک می‌کند تا از کینه‌ها دور باشد.
  3. چندین سال گذشته بود، اما هنوز نتوانسته بودم او را ببخشم.
  4. بخشش دوستانه می‌تواند روابط را قوی‌تر کند و آسیب‌های گذشته را ترمیم کند.
  5. به خاطر اشتباهاتش، از او خواستم تا برای بخشش زمان بیشتری صرف کند.

اگر مثال‌های بیشتری نیاز دارید یا موضوع خاصی مد نظر شماست، لطفاً بفرمایید!


واژگان مرتبط: گذشت، عفو، وفور، بخشندگی، شهامت، هدیه، کادو، استعداد، عطیه، رحم، شفقت، امان، مروت، کمک هزینه تحصیلی، امتیاز، اهداء، اجازه واگذاری رسمی، پوزش، فرمان عفو، حکم، امرزش، فتوت، گشاده دستی، مزیت، خوبی، لطف، خیر، بهبودی بیماری، تخفیف، زیبایی، ظرافت، جذابیت، منت، اقبال، ترحم، افسوس، همدردی، مرحمت، رشوه، اعطاء، رهایی، پخش، ترخیص، ازادی، خلاصی، نیکوکاری، نیکی، ازادگی، کرامت، زمان حال، زمان حاضر، تقدیم، پیشکش، اسراف، فراوانی، سرشاری، کرم، نوک، سر، راس، سرقلم، بخش

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری