جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

baxšide
give  |

بخشیده

معنی: بخشیده . [ ب َ دَ / دِ ] (ن مف ) داده . عطاشده . (فرهنگ فارسی معین ). مبذول . موهوب . عطیه :
اگر بر چیز بخشیده ز بخشنده نشان بودی
نبینی هیچ دیناری کز او بی صد نشان باشد.
فرخی .
بخشیده ٔ خدای ز تو کی شود جدای
آنکو جدا شود ز تو بخشیده های ماست .
ناصرخسرو.
|| قسمت شده . (فرهنگ فارسی معین ). تقسیم شده . مقسوم . منقسم . مجزی . مفروز. جدا شده . علیحده . (یادداشت مؤلف ) :
مرا با شما گنج بخشیده نیست
تن و دوده و پادشاهی یکیست .
فردوسی .
سه روز اندرین خان من شاد باش
می نوش خور وز غم آزاد باش
که این خانه زان خانه بخشیده نیست
مرا با تو گنج و تن و جان یکیست .
فردوسی .
زکسری مرا گنج بخشیده نیست
تن و لشکر و پادشاهی یکیست .
فردوسی .
بوزرجمهر نرد برسان فلک ساخت و گردش آن به کعبتین چون ماه و آفتاب و خانه ها بخشیده بر آن مثال . (مجمل التواریخ و القصص ). چنین دانستم که هردو مال یکی است و بخشیده نیست . (تاریخ بخارا). || قسمت . (یادداشت مؤلف ). قسمت ازلی . نصیب . مقدر : پس سلیمان علیه السلام گفت قضا و قدر قسمت کرده است و هیچکس بدان چیزی نتواند کردن و به بخشیده راضی باید بودن . (اسکندرنامه نسخه ٔ سعید نفیسی ). || معاف . عفوشده . (فرهنگ فارسی معین ). معفو (بجای بخشوده ). (یادداشت مؤلف ).
... ادامه
574 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت مفعولی)
مختصات: (بَ دِ) (ص مف .)
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: baxSide
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 921
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
give | forgive , donate , remit , give away , endue , bestow , dispense , pardon , spare , condone , grant , gift , absolve , assoil , betake , indue , portion , present , privilege , vouchsafe
ترکی
affedildi
فرانسوی
pardonné
آلمانی
vergeben
اسپانیایی
perdonado
ایتالیایی
perdonato
عربی
منح | أعطى , دفع , وهب , خصص , كشف نفسه , يعطى
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "بخشیده" در زبان فارسی به عنوان یک فعل و اسم به کار می‌رود و قواعد خاص خود را دارد. در زیر به موارد نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره می‌کنم:

  1. فعل: "بخشیده" شکل ماضی انجام شده (ماضی نقلی) فعل "بخشیدن" است. این شکل نشان‌دهنده کاری است که در گذشته انجام شده و اثر آن تا زمان حال ادامه دارد. مثلاً: "او به دوستانش عشق بخشیده است."

  2. اسم: به عنوان اسم، می‌تواند به معنای چیزی که بخشی از آن داده شده یا نیکی شده باشد. مثلاً: "محبت بخشیده."

  3. قواعد نوشتاری:

    • برای نوشتن این کلمه، باید به قواعد املایی فارسی توجه شود. "بخشیده" بدون علامت یا حروف اضافه نوشته می‌شود.
    • در متون رسمی و ادبی، بهتر است از نوشتار صحیح و رسم‌الخط مناسب استفاده شود.
  4. تلفظ: این کلمه معمولاً به صورت "bakhshide" تلفظ می‌شود.

  5. استفاده در جملات: می‌توانید این کلمه را در جملات مختلف به کار ببرید. به عنوان مثال:
    • "محبت زیادی به او بخشیده‌اند."
    • "این هدیه از طرف او به من بخشیده شده."

در نوشتار و گفتار، رعایت این نکات می‌تواند به درست‌نویسی و درک بهتر کمک کند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "بخشیده" در جمله آورده شده است:

  1. او از خطای دوستش بخشیده و تصمیم گرفت که دوباره با او ارتباط برقرار کند.
  2. معلم به دانش‌آموزانی که نتوانسته بودند امتحان را قبول شوند، فرصتی جدید بخشیده است.
  3. پس از سال‌ها کینه، او از پدرش بخشیده و تصمیم گرفت که دوباره با او دیدار کند.
  4. خداوند گناهان بندگانش را با رحمت و بخشش خود بخشیده است.
  5. وقتی او توانست بر خشم خود غلبه کند، احساس آرامش کرد زیرا دلش را بخشیده بود.

واژگان مرتبط: دادن، بخشیدن، ارائه دادن، رساندن، شرح دادن، عفو کردن، تبرئه کردن، امرزیدن، هدیه دادن، اهداء کردن، هبه کردن، خرد شدن، معاف کردن، پول رسانیدن، وجه فرستادن، فاش کردن، بخشیدن به، پوشیدن، وادار کردن، پوشاندن، اراستن، عطاء کردن، باطل کردن، باطل شدن، توزیع کردن، معذرت خواستن، دریغ داشتن، چشم پوشیدن از، برای یدکی نگاه داشتن، در ذخیره نگاه داشتن، چشم پوشی کردن از، اغماض کردن، اعطا کردن، تصدیق کردن، مسلم گرفتن، پیشکش کردن، دارای استعداد کردن، اعلام بی تقصیری کردن، مبرا کردن، بری الذمه کردن، پاک کردن، مغفرت کردن، روسفید کردن، ازاد کردن، مرخص کردن، توصیح کردن، واگذاردن، رفتن، صرف نظر کردن، تسهیم کردن، سهم بندی کردن، معرفی کردن، عرضه داشتن، تقدیم داشتن، امتیاز مخصوصی اعطا کردن، تسلیم شدن، تفویض کردن، لطفا حاضر شدن، پذیرفتن، عطاکردن

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری