جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: بذله . [ ب َ ل َ / ل ِ ] (اِ) سخن مرغوب . (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) . سخن خوش و مرغوب و لطیفه . (از غیاث اللغات ). مطایبه و لطیفه . (ناظم الاطباء).شوخی . هزل . لطیفه . (فرهنگ فارسی معین ) : هر خاکپایش قبله ای هر آبدستش دجله ای هر بذل او در بذله ای صد کان نو پرداخته . خاقانی . قطران گریخت از در فضلون ز بس عطاش آن چون تو بذل و این چو رهی بذله ای نداشت . خاقانی . نکته ٔ حکمتش ثمره ای از شجره ٔ طوبی و بذله ٔ سخنش شکوفه ای از روضه ٔ خلد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ سنگی ص 282). از نخب ادب و غرر درر و لطایف نکت و بذله های مستحسن و... نصیبی وافر حاصل کرده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ سنگی ص 280). از آن بذله که رضوانش پسندد زبانی گر بگوش آرد بخندد. نظامی . || شعری که به آهنگ خوانده شود. (از برهان قاطع) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از انجمن آرا). || استهزاء و مسخره . گواژه . (از ناظم الاطباء). - بذله باز ؛ مسخره . (ناظم الاطباء). - || لطیفه گو. (ناظم الاطباء). ظریف و خوش صحبت . (آنندراج ). - بذله جویی ؛ طلب لطیفه و سخنان مرغوب و دلکش : هر جنسی با جنسی از اصناف یاران و خویشان به انواع عیش و عشرت مشغول به نکته گویی و بذله جویی . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 108). - بذله ٔ روحانی ؛ سخنان حکیمانه . (انجمن آرا). - بذله ٔ فناء ؛ کنایه از تیر و کمان است . (انجمن آرا). - بذله سنج ؛ ظریف و خوش صحبت . (آنندراج ). - بذله گفتن ؛ سخن مرغوب گفتن . لطیفه گفتن : طایفه ٔ اهل فضل و بلاغت از صحبت او (درویش ) هر یک بذله و لطیفه ای همی گفتند. (گلستان سعدی ). شبهای دراز نخفتی و بذله و لطیفه ها گفتی . (گلستان سعدی ). - بذله گو ؛ خوش طبع و لطیفه گو. (ناظم الاطباء). ظریف و خوش صحبت . (آنندراج ) (ناظم الاطباء): بذله گوی . شوخی کن . لاغ گو. (فرهنگ فارسی معین ).شوخ . مزاح . (یادداشت مؤلف ) : مرغان باغ قافیه سنجند و بذله گوی تا خواجه می خورد بغزلهای پهلوی . حافظ. نکته دانی بذله گو چون حافظ شیرین سخن بخشش آموزی جهان افروز چون حاجی قوام . حافظ. خانه بی تشویش و ساقی یار و مطرب بذله گو موسم عیش است و دور ساغر و عهد شباب . حافظ. گرم مهر و نرم چهر و زودصلح و دیرجنگ تازه روی و عشوه جوی و بذله گوی و نکته یاب . قاآنی . - || مسخره . (ناظم الاطباء). 1- جوك، شوخي، طيبت، لطيفه، مزاح، مطايبه، هزل
2- لباس كار جد gambit, mot, joke, bon mot, facetiae, jest, quip, the joke مناور، إفتتاح لعبة الشطرنج، المناورة şaka blague witz broma scherzo شروع بازی شطرنج، موضوع بحی، سخن نغز، نکته، کلمه، شوخی، لطیفه، طنز، خوش مزگی، لطایف، هزلیات، فکاهیات، مطایبات، تمسخر، بذله گویی، کنایه، طعنه، گوشه