جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

bere
lamb  |

بره

معنی: بره . [ ب َ رَ / رِ / ب َرْ رَ / رِ ] (اِ) بچه ٔ گوسفند که آنرا به عربی حمل خوانند. (برهان ). بچه ٔ گوسپند و آهو. (آنندراج ). در تداول گناباد خراسان گوسپند خردسال میشینه که هنوز به یک سال عمر نرسیده خواه نر خواه ماده . بچه ٔ میش که ازبرای قربانی فصح قرار داده شده و اگر بزغاله هم می بود مقبول می بود. مسیح بره ٔ خدا خوانده شده چونکه قربانی مقبول و پسندیده ٔ درگاه خدا بود که ازبرای گناهان انسانیان کرده شد. (از قاموس کتاب مقدس ). بَذَخ . بَرَق . بَهَمة. جَعدة. حُلاّم . حَمَل . خَروف . رِخل . رَخِل . رِخلة. زِفر. سَخلة. شیشاک . شیشک .طُمروس . عَبور. عُمروس . هِلّع. یَعمور :
بسا کسا که بره ست و فرخشه بر خوانش
و بس کسا که جوین نان همی نیابد سیر.
رودکی .
بسا کسا که ندیم حریره و بره است
و بس کس است که سیری نیاید از ملکش .
ابوالمؤید.
همه دلْت بگشای تا یکسره
چو گرگ اندرآیند پیش بره .
فردوسی .
سوم روز خوان را به مرغ وبره
بیاراستش گونه گون یکسره .
فردوسی .
بیاورد لشکر سوی میسره
چو گرگ اندرآمد به پیش بره .
فردوسی .
به خوان برنهادند چندی بره
به خوردن نهادند سر یکسره .
فردوسی .
بیاویخت بر نیزه ران بره
ببست اندر اندیشه دل یکسره .
فردوسی .
بره از تیر او ایمن بخفته
میان سبزه و لاله نهفته .
(ویس و رامین ).
گرگ و پلنگ گرسنه میش و بره برند
وینها ضیاع و ملک یتیمان همی برند.
ناصرخسرو.
از بهر آنکه تا بره گیری نگر ترا
ای بی تمیز مر دگری را مشو بره .
ناصرخسرو.
ز عدل شاه ، جهان ایمنی گرفت چنان
که گرگ با بره خواهیم هم چرا دیدن .
سوزنی .
ز غصه چون بره نالم که سوی میش گذاری
که برنیارد شاخم بره نیارد میشم .
خاقانی .
چون بره کآید به مادر گوسپند چرخ را
سوی تیغ حاج پویان و غریوان دیده اند.
خاقانی .
آن مطبخی ّ باغ نهد چشم بر بره
همچون بره که چشم به مَرعی ̍ برافکند.
خاقانی .
زین بره میخور چه خوری دودها
آتش درزن به نمک سودها.
نظامی .
خورده های ملوک وار سره
مرغ و ماهی و گوسفندو بره .
نظامی .
بره در شیرمستی خورد باید
که چون پخته شود گرگش رباید.
نظامی .
سرکه از دسترنج خویش و تره
بهتر از نان کدخدا و بره .
سعدی (گلستان ).
در مصیبت ناله کم کن زآنکه این ماند بدانک
بره را می برد گرگ و اشتلم میکرد کُرد.
ابن یمین .
در شبانی کلیم زد چو قدم
بره ای کرد ناگه از رمه رم .
جامی .
گریختند همه پیش بره ها چون بز
نایستاد کَوَل نیز گرچه داشت چپر.
نظام قاری .
منش به تیغ شکم بردرم که بنشیند
سپاه بره و قندس بماتمش یکسر.
نظام قاری .
پیش بعضی خارپشت و قاقمست
درنظر یکسان و کامو و بره .
نظام قاری .
در عهد تو از گرگ گرسنه دیت میش
بستد بره و بحث نتاج است شبان را.
؟
ثَولاء؛ بره ٔ دیوانه . (دهار). شیرمست ؛ بره ٔششماهه ٔ فربه . رجوع به شیرمست شود. مَسموط؛ بره ٔ پاکیزه از موی جهت بریان . (از منتهی الارب ). هُلاتة؛ آب شسته ٔ بره و بزغاله ٔ نوزاده ٔ سیاه . (منتهی الارب ).
- آهوبره ؛ بره ٔ آهو. بچه ٔ آهو :
ز شیرین گیاهان کوه و دره
شکر یافته شیر آهوبره .
نظامی .
نهنگی که او پیل را پی کند
از آهوبره عاجزی کی کند؟
نظامی .
آهوبره را که شیر در پی باشد
بیچاره چه اعتماد بر وی باشد؟
سعدی .
و رجوع به آهوبره در ردیف خود شود.
- بره ٔ آب ؛ موج و طوفان . (ناظم الاطباء). موجه ٔ آب . (مؤید الفضلاء).
- بره پلو ؛ پلاوکه در میان آن بره ٔ بریان قرار دهند.
- بره ٔ دومادر (دومادره ، دومادری ) ؛ بره که از دو میش شیر مکد و از اینرو سخت فربه است . (یادداشت دهخدا). بره ای را که خواهند فربه کنند از دو میش شیرده او را شیر دهند و آنرا شیرمست نیز گویند. (از برهان ) (از آنندراج ) :
عشقت بره ٔ دومادر آمد
هرگز نشود نزار و لاغر.
عمادی شهریاری .
عشق ترا نواله شد گاه دل و گهی جگر
لاغر از آن نمیشود چون بره ٔ دومادری .
خاقانی .
نانی چو قرص مهر و مه از گندم عرق
رانی ز گوسپند سمین یا که از بره
آن بره پروریده نه از سبزه و تره
بل از نخست شیر مکیده دومادره .
ادیب .
- || کنایه از کسی یا چیزی باشد که از حوادث روزگار نقصان و کاهش و آزاری بدو راه نیابد. (برهان ). کنایه از چیزی که تقویت او از اطراف باشد، و یا چیزی که از سوانح و حوادث روزگار کاهشی و نقصانی درو راه نیابد. (آنندراج ).
- || کمانی که دارای دو زه باشد. (ناظم الاطباء).
- بره ٔ شکمی ؛ بچه گوسفند شکمی .
- بره کباب ؛ کباب که از گوشت بره کنند.
- بره کشان . رجوع به همین ترکیب در ردیف خود شود.
- بره کشی . رجوع به همین ترکیب در ردیف خود شود.
- چراغ بره ؛ چراغدان و مشکات . رجوع به چراغ بره شود.
- دنبره ؛ دنبه ٔ بره .
- || طنبور. رجوع به دنبره شود.
- زبان بره ؛ گیاهی است که به تازی لسان الحمل گویند. رجوع به زبان بره شود.
- مثل بره ؛ نهایت آرام . (امثال و حکم دهخدا).
- مثل بره بزغاله ؛ جمعی پراکنده بر زمین خفته . (امثال و حکم دهخدا).
|| کنایه از عاجز و زبون . (برهان ).
- بره گرفتن ؛ عاجز و درمانده را امداد کردن . (ناظم الاطباء). عاجز و زبون گرفتن . (برهان ).
- || فریفتن . نظیر : بز گرفتن . (امثال و ح
کم دهخدا):
ازبهر آن که تا بره گیری اگر مرا
ای بی تمیز مر دگری را مشو بره .
ناصرخسرو.
|| (اِخ ) برج حَمَل که محل شرف آفتاب است ، وقتی که آفتاب در برج حَمَل باشد موسم بهار شروع میشود. (غیاث ) :
بفرمود تا بر سر میسره
بتابند چون آفتاب از بره .
فردوسی .
ز برج بره تا ترازو جهان
همی تیرگی دارد اندر نهان .
فردوسی .
بتابید زآن سان ز برج بره
که گیتی جوان گشت ازو یکسره .
فردوسی .
بنمود چون ز برج بره آفتاب روی
گلها شکفت بر تن گلبن بجای موی .
منوچهری .
جدی مفتون خوشه ٔ گندم
بره مذبوح خنجر بهرام .
انوری .
زیر دونان نشین که گاو فلک
به سه منزل فرود گاو و بره ست .
خاقانی .
عریان ز حوض ماهی سوی بره روان شد
همچون بره برآمد پوشیده صوف اصفر.
خاقانی .
بره زینسو ترازوی زآن سو
چرب و خشکی از این میان برخاست .
خاقانی .
این جرأت از کجاست که با چون تو راعیی
در مرغزار چرخ چراند همی بره .
ظهیر (از شرفنامه ٔ منیری ).
آهوی آتشین دم چون از بره برآید
کافور خشک گردد با مشک تربرابر.
فصیحی .
در بر بره ای صنم آهوی زر چراخور است
جام طلب بر قمر بیخ هلال درخور است .
بدر شاشی (از شرفنامه ٔ منیری ).
- بره ٔ فلک ؛ برج حَمَل . (برهان ).
- خانه ٔ بره ؛ برج حَمَل .
|| (اِ) ابره و روی قبا و کلاه و امثال آن .(برهان ). مخفف ابره ٔ جامه ، که رویه ٔ جامه باشد. (آنندراج ) :
عارضش را جامه پوشیده ست نیکوئی و فر
جامه ای کآن را بره مشک است و آتش آستر.
عنصری (از آنندراج ).
|| کاردی که بدان شاخه های درخت رَز را می برند. (ناظم الاطباء).
... ادامه
903 | 0
مترادف: 1-صفت 2- نوزاد گوسفند 3- حمل، برج حمل 4- آهوبچه 5- مطيع، تسليم، بياراده
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [فرانسوی: béret]
مختصات: (بَ رِ) ( اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: barre
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 207
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
lamb | lange
ترکی
kuzu
فرانسوی
agneau
آلمانی
lamm
اسپانیایی
cordero
ایتالیایی
agnello
عربی
خروف | حمل , لحم خروف , حمل خروف صغير , العزيز , زمن الولادة , وديع , تلد , تضع , حمَل
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه «بره» در زبان فارسی به معنی بچه‌گوسفند است و کاربردهای مختلفی دارد. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و نحوی مرتبط با این کلمه اشاره می‌کنم:

  1. نحوه نوشتن: کلمه «بره» باید به صورت جدا و با حرف «ب» کوچک نوشته شود.

  2. جمع‌سازی: جمع این کلمه به صورت «بره‌ها» است. در اینجا با افزودن پسوند «-ها» جمع می‌شود.

  3. دستور زبان: «بره» یک اسم است و می‌تواند به عنوان فاعل، مفعول یا مضاف‌الیه در جمله استفاده شود. مثلاً:

    • فاعل: «بره در میدان می‌دود.»
    • مفعول: «او بره را نجات داد.»
    • مضاف‌الیه: «پشم بره نرم است.»
  4. قید و صفت: می‌تواند به عنوان مغیر (قید) یا صفت همراه دیگر واژه‌ها بیاید. مثلاً:

    • «بره سفید» (صفت)
    • «بره‌گونه» (نام مفعولی)
  5. تلفظ: تلفظ صحیح این کلمه در زبان محاوره و نوشتاری «بره» است و نباید آن را به اشتباه به صورت «بَرَّه» (با تشدید) تلفظ کرد.

  6. استعاره و تمثیل: در ادبیات می‌توان از این کلمه به صورت استعاری استفاده کرد. مثلاً به عنوان نمادی از معصومیت و لطافت.

امیدوارم این نکات برای شما مفید بوده باشد! اگر سوال بیشتری دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "بره" در جمله آورده شده است:

  1. بره کوچک از مادرش دور نمی‌شود و همواره به او نزدیک است.
  2. در مزرعه، بره‌ها با بازی و شادی در حال چرا هستند.
  3. او تصمیم دارد که بره‌ای را برای جشن تولدش بگیرد.
  4. بره‌ی سفیدش بعد از باران بسیار زیبا و درخشان شده بود.
  5. در قصه‌ها معمولاً بره‌ها به عنوان نماد innocence و پاکی معرفی می‌شوند.

اگر نیاز به مثال‌های بیشتری دارید یا سوال دیگری دارید، لطفاً بفرمایید!


واژگان مرتبط: گوشت بره، ادم ساده، رستن

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری