جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: بساط. [ ب َ ] (ع اِ) زمین هموار و زمین فراخ . (منتهی الارب ). زمین هموار و فراخ . (ناظم الاطباء). زمین پهناور و بدین معنی شاعر گوید : و دون یدالحجاج من ان تنالنی بساط لایدی الناعحات عریض . (از اقرب الموارد). زمین هامون . (مهذب الاسماء). زمین وسیع : سپهبد سوی آسمان کرد روی چنین گفت کای داور راستگوی گر ایدونکه پیروز گردم بجنگ کنم روی گیتی بر ارجاسب تنگ نبیند کسی پای من بر بساط مگر در بیابان کنم صد رباط. فردوسی . مرحله ای دید منقش رباط مملکتی دید مزور بساط. نظامی . برنشکستند هنوز این رباط درننوشتند هنوز این بساط. نظامی . - بساط کون و مکان ؛ سطح کره ٔ زمین و تمام دنیا و گیتی و همه ٔ عالم . (ناظم الاطباء). - بساطنورد ؛ زمین نورد. طی کننده ٔ زمین درهم نوردنده ٔ زمین : دید کین گنبد بساطنورد از همه گنبدی برآرد گرد. نظامی . - بساط درنوردیدن ؛ زمین سپریدن . زمین درنوردیدن . || متاع و سرمایه . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). لفظ مذکور مجازاً بمعنی سرمایه اطلاق می شود. (فرهنگ نظام ). - ته بساط ؛ از مایه اندکی باقی مانده . || جامه خانه . (دهار). رجوع به جامه خانه شود. || دیگ کلان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (حامص ) فراخی میدان . (غیاث ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). 1- فرش، گستردني
2- اثاث، اثاثيه، اسباب، دستگاه، لوازم، متاع
3- اديم، خوان، سفره
4- عرصه، ميدان
5- مجلس، محفل، محضر
6- پهنه، عرصه، گستره stand, layout, stall, counter, basic الانتشار yaymak propagé verbreiten desparramar diffusione پایه، موضع، ایستگاه، مقام، توقف، طرح، طرح بندی، ترتیب، غرفه، اخور، لژ، جایگاه ویژه، صندلی، شمارنده، پیشخوان، باجه، ضربت متقابل، ژتن
کلمه "بساط" در زبان فارسی به معنای فرش، رختخواب یا به طور کلی هر نوع محلی برای قرار دادن وسایل و ابزار استفاده میشود. همچنین در اصطلاحات مختلف به معنای لوازم و وسایل برای فروش در بازار نیز به کار میرود.
قواعد و نکات نگارشی:
نحوه نوشتار:
"بساط" به صورت واحد نوشته میشود و نیازی به استفاده از فاصله یا نشانه اضافی ندارد.
تلفظ:
تلفظ این کلمه به صورت "be-saat" است.
جنس کلمه:
"بساط" اسم و مذکر است، اما میتواند به صورت جمع نیز به کار رود (بساطها).
نحو و ساختار جمله:
"بساط" معمولاً به عنوان مفعول، فاعل یا در ترکیبهای مختلف به کار میرود. به عنوان مثال:
به عنوان مفعول: "بساط را در حیاط پهن کردند."
به عنوان فاعل: "بساط در بازار چیده شده است."
استفادههای اصطلاحی:
در زبان فارسی، برخی عبارات وجود دارند که شامل این کلمه هستند، مانند "بساط برچیده شدن" به معنای پایان یافتن یا تعطیل شدن یک کار یا فعالیت.
مثالهای کاربردی:
"او بساط چای را در کنار درخت پهن کرد."
"بساط عید در بازار چیده شده است."
با رعایت این نکات میتوان به شکل صحیح و مؤثر از کلمه "بساط" در نوشتار استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "بساط" در جمله آورده شده است:
در میدان شهر بساط میوهفروشان پهن شده بود و بوی تازگی میوهها در فضا پخش شده بود.
در پارک، هنرمندی بساط نقاشیهای خود را به نمایش گذاشته بود و مردم به تماشای آثارش مشغول بودند.
برای جشن تولد، بساط شیرینی و کیک را در بین مهمانان توزیع کردیم.
بساط خرید و فروش کالای دست دوم در این بازار همیشه داغ است و هر کسی میتواند چیزی پیدا کند.
خانوادهها در آخر هفتهها معمولاً بساط پیکنیک روی چمنها پهن میکنند و از هوای خوب لذت میبرند.
اگر مثالهای بیشتری نیاز دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!