جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

basti
close  |

بستی

معنی: بستی . [ ب َ ] (ص نسبی ) آنکه به بست نشسته است : شاه بستی ها را از حرم حضرت معصومه (س ) بیرون کشید. متحصن .
2626 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت نسبی، منسوب به بَست)
مختصات:
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: basti
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 472
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
close | shut , shut down , block , fasten , seal , tie up , hasp , plug , attach , bind , blockade , lock , shut off , ban , occlude , tighten , bang , bar , choke , clasp , coagulate , jell , truss , curd , ligate , assess , colligate , congeal , connect , cork , curdle , impute , jam , knit , obturate , padlock , pen , picket , portcullis , posset , spile , stick , switch on , wattle , belt , hitch , clog , ice cream
ترکی
dondurma
فرانسوی
glace
آلمانی
eiscreme
اسپانیایی
helado
ایتالیایی
gelato
عربی
أغلق | غلق , سد , قفل , أنهى , ضيق , ختم , طبق , اتفق , راقب , فض , اشتبك , تخلص منه بسعر مخفض , قريب , أساسي , حميم , دقيق , ضم , حبيس , مقصور على فئة , سري , معتصم , متكتم , ثقيل الوطأة , متراص , ملتز , نادر , صعب المنال , متعادل النتائج تقريبا , محظور الصيد فيه , كتوم , متحفظ , أمين للأصل , على نحو دان , نهاية , انتهاء , القريب , بقعة مسورة , طريق غير نافذ , يغلق
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

لغت «بَستی» در زبان فارسی می‌تواند به دو شکل به کار برود:

  1. اسم: به معنای نوعی خوراکی که معمولاً از مواد شیرین و گاهی میوه درست می‌شود و معمولاً به صورت بستنی یخی و یا نرم و خامه‌ای سرو می‌شود.

  2. فعل: به شکل «بست» (از مصدر بستن) به معنای Closed یا "بسته شده".

در نگارش و استفاده از این کلمه چند نکته زیر را باید مدنظر قرار داد:

قواعد نوشتاری:

  • تلفظ: تلفظ درست واژه «بَستی» به صورت با حرف «ب» زود و با «ف» ادا می‌شود.
  • نوشتار: در نوشتن، به کاربردهای مختلف واژه دقت کنید؛ مثلاً در جملات به عنوان اسم یا فعل.
  • الفبا: این کلمه با حروف الفبا نوشته شده و از حروف "ب" و "س" و "ت" و "ی" تشکیل شده است.
  • پایان جمله: اگر واژه «بستی» در انتهای جمله قرار گیرد، باید قوانین علامت‌گذاری مانند نقطه، ویرگول و... رعایت شود.

قواعد دستوری:

  • جمع‌سازی: جمع واژه «بَستی» به صورت «بَستنی‌ها» است.
  • به کارگیری صفت: می‌توان آن را همراه با صفات به کار برد؛ مثلاً «بستنی شیرین»، «بستنی خوشمزه».

مثال:

  • من یک بستنی می‌خواهم.
  • امروز هوا گرم است و یک بستنی خنک خیلی خوب است.

این قواعد می‌تواند به شما در نوشتن درست و اصولی این کلمه کمک کند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "بستی" آورده شده است:

  1. در آخرین روز تابستان، بچه‌ها دور هم جمع شدند و بستنی خوردند.
  2. او همیشه می‌گوید که بستنی شکلاتی محبوب‌ترین طعم اوست.
  3. در کافه، طیف وسیعی از بستنی‌ها با طعم‌های مختلف برای مشتریان موجود بود.
  4. شب‌های گرم تابستان، هیچ چیزی بهتر از یک بستنی خنک نیست.
  5. با دوستانم به پارک رفتیم و در هوای آفتابی بستنی خوردیم.

اگر به مثال‌های بیشتری نیاز دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: بستن، مسدود کردن، محصور کردن، خاتمه دادن، بسته شدن، تعطیل کردن، برهم نهادن، جوش دادن، تعطیل شدن، بند اوردن، مانع شدن از، باز داشتن، قالب کردن، سفت کردن، محکم کردن، چسباندن، چفت کردن، مهر و موم کردن، مهر زدن، مهر کردن، محکم چسباندن، صحه گذاشتن، مقید کردن، حبس کردن، پیچیدن، دور چیزی پیچیدن، چفتی کردن، برق وصل کردن، توپی گذاشتن، در چیزی را گرفتن، قاچ کردن، تیر زدن، پیوست کردن، ضمیمه کردن، پیوستن، الصاق کردن، صحافی کردن و دوختن، گرفتار و اسیر کردن، جلد کردن، محاصره کردن، راه بند کردن، سدراه کردن، قفل کردن، قفل شدن، بغل گرفتن، راکد گذاردن، بوسیله قفل بسته ومحکم شدن، ممنوع ساختن، قدغن کردن، منع کردن، تحریم کردن، سفت شدن، تنگ کردن، فشردن، محکم زدن، چتری بریدن، مانع شدن، از بین رفتن رد کردن دادخواست، خفه کردن، در اغوش گرفتن، لخته شدن، دلمه کردن، ماسیدن، دلمه شدن، خوشه کردن، چوب بست زدن، بسیخ کشیدن، جفت کردن، گره زدن، مسدود کردن رگ، تشخیص دادن، تعیین کردن، مالیات بستن بر، جریمه کردن، بر اورد کردن، متصل کردن، ائتلاف کردن، یخ بستن، منجمد کردن، وصل کردن، مربوط کردن، عطف کردن، چوب پنبه گذاشتن، راه چیزی گرفتن، در دهن کسی را گذاشتن، نسبت دادن، دادن، متهم کردن، اسناد کردن، شلوغ کردن، چپاندن، فرو کردن، گنجاندن، بافتن، کشبافی کردن، بهم پیوستن، گرفتن، نوشتن، نگاشتن، در حبس انداختن، اعتصاب کردن، نرده کشیدن، مراقبت کردن، افسار کردن، جلوکسی راه رفتن یا ایستادن، با میخ چوبی مسدود کردن، چسبیدن، فرو بردن، گیر کردن، نردهگذاری کردن، شلاق زدن، محاصره ردن، زدن، با شدت حرکت یا عمل کردن، هل دادن، تکان دادن، انداختن، زیادی پر کردن، کند کردن، بست

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری