جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

much  |

بسی

معنی: بسی . [ ب َ ] (ق ) بمعنی بسیار و زیادتی . (برهان ). مزیدعلیه بس . (غیاث ). بسیار وبس . (شرفنامه ٔ منیری ) (مؤید الفضلاء). بمعنی بسیاری و آن را بسا نیز گویند. (انجمن آرا). مرادف بسیار واز شان اوست که چنانکه در اول کلام آید، در آخر و اواسط کلام نیز درآید و بسی را بسا نیز گویند. (آنندراج ). بسیاری . (فرهنگ نظام ). بسیار و فراوان و کثیر و زیادتی . (ناظم الاطباء). و رجوع به شعوری ج 1 ورق 199 شود. کثیری . فراوانی . زیاده . مقدار زیاد :
پوپک دیدم بحوالی سرخس
بانگگ بر برده به ابر اندرا
چادرکی دیدم رنگین بر او
رنگ بسی گونه بر آن چادرا.
رودکی .
دیدی تو ریژ و کام بدو اندرون بسی
با ریدکان مطرب بودی بفر و زیب .
رودکی .
از فلک نحسها بسی بینند
آنک باشد غنی ،شود مفلاک .
ابوشکور.
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی .
فردوسی .
بجستند فرزند شاهان بسی
ندیدند از آن نامداران کسی .
فردوسی .
بسی خواستند از یلان زینهار
بسی کشته شد در گه کارزار.
فردوسی .
از آن بنفشه که زیر دو زلف دوست دمید
بسی نماند که بر لاله جای گردد تنگ .
فرخی .
حقا که بسی تازه تر ونوتر از آنید
والاتر از آنید و نکوخوتر از آنید.
منوچهری .
تو زآنچه بگفتند بسی بهتر بودی
بر جان و روان پدرانت بفزودی .
منوچهری .
ژاژداری تو هستند بسی ژاژخران
وین عجب نیست که یازند سوی ژاژ خران .
عسجدی .
گذشته بر او بر بسی کام و دام
یکی تیزپایی و دانوش نام .
عنصری .
بسی خیمه ها کرده بود او درست
مر این خیمه های مرا چاره جست .
عنصری .
از بسی گشتن بحال از حال شد یاقوت پاک
بیشتر اصفر بباشد انگهی احمر شود.
غضایری رازی .
رهروی بود در آن راه درم یافت بسی
چون توانگر شد گویی سخنش نادره شد.
لبیبی (از تاریخ بیهقی ).
بسی رنج بر خاطرهای پاکیزه ٔ خویش نهادند تا چنان الفتی ... بپا شد. (تاریخ بیهقی ).
ز نومیدی بسی نومیدی آید.
(ویس و رامین ).
بسی چاره ها سازی و داوری
بری رنج تا گنج گردآوری .
اسدی .
نه سیر آید از گنج دانش کسی
نه کم گردد ار زو ببخشی بسی .
اسدی .
اگر مردم اندک بدی گر بسی
ابی باژ نگذشتی از وی کسی .
اسدی .
خواجه فرموش کرد آنچه کشید
آب فرغولها بسی به دغول .
اسدی (از لغت فرس ).
بسی خسرو نامور پیش از او
شدستند زی ساری و ساریان .
دیباجی (از کتاب شاعران بی دیوان چ مدبری ).
اندرین شهر بسی ناکس برخاسته اند
همه خرطبع و همه احمق و بی دانش و دند.
لبیبی .
جز جفا بااهل دانش مر فلک را کار نیست
زانکه نادان را بر دانا بسی مقدار نیست .
ناصرخسرو.
از بسی پر ملک گسترده زیر پای حاج
حاج زیرپای فرش سندس الوان دیده اند.
خاقانی .
ز خلق ارچه آزار بینم بسی
نخواهم که آزارد از من کسی .
نظامی .
خاک تو آمیخته ٔ رنجهاست
در دل این خاک بسی گنجهاست .
نظامی .
هر که عاشق نیست آن را خر شمر
خر بسی باشد ز خر کمتر شمر.
عطار (مصیبت نامه ).
هر که چیزی دوست دارد ذکر آن بسی کند. (تذکرةالاولیاء عطار). یحیی معاذ را اشتیاق شیخ بسی شد، برخاست و به زیارت اوآمد. (ایضاً).
مکن شادمانی به مرگ کسی
که دهرت نماندپس از وی بسی .
سعدی (بوستان ).
زنده است نام فرخ نوشیروان بعدل
گرچه بسی گذشت که نوشیروان نماند.
سعدی .
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت .
حافظ.
- امثال :
بسی باشد سیه را نام کافور .
ابوالفرج رونی (از امثال و حکم دهخدا).
بسی برنیاید که بنیاد خود
بکند آنکه بنهاد بنیاد بد.
(تاریخ گزیده ، از امثال وحکم دهخدا).
بسی بهتر سوی دانا ز مرد ژاژخا ابکم .
ناصرخسرو (از امثال و حکم دهخدا).
بسی جای زشتی به از نیکوییست .
اسدی (از امثال و حکم دهخدا).
بسی چاره ها سازی و داوری
بری رنج تا گنج گرد آوری .
سرانجام بینی شده باد رنج
بتو رنج مانده به بدخواه گنج .
اسدی (از امثال و حکم دهخدا).
بسی خویش و پیوند تو زیر خاک
همی بینی از پیش و نایدت باک
به دیگر بزرگان نگر تا چه کرد
برآرد همان از تو یک روز گرد.
اسدی (از امثال وحکم دهخدا).
بسی شاه غافل ببازی نشست
که دولت ببازی برفتش ز دست
بسی گرد آمیغ خوبان مگرد
که تن را کند سست و رخساره زرد.
اسدی (از امثال و حکم دهخدا).
بسی فربه نماید آنکه دارد
نمای فربهی از نوع آماس .
سنایی (از امثال و حکم دهخدا).
بسی تیر و دیماه و اردیبهشت
بیاید که ما خاک باشیم و خشت .
سعدی (از امثال و حکم دهخدا).
بسی دست بردیم بالای دست
بر این در کلیدی نیامد بدست
کجا دانه داند به خشخاش در
که چون میدهدکشت خشخاش بر.
امیرخسرو (از امثال و حکم دهخدا).
بسی خرد و کوچک که چرخ بزرگ
بپروردش از بهر کاری سترگ .
حضرت ادیب (از امثال و حکم دهخدا).
بسی نو که خرجش کهن کرد و سود
گهی دیر سود و گهی سود زود.
حضرت ادیب (از امثال و حکم دهخدا).
|| چندین بار. (ناظم الاطباء).
... ادامه
674 | 0
مترادف: صفت بسيار، خيلي، زياد، فراوان
متضاد: كم، اندك
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب:
مختصات: (بَ) (ق .)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: قید
آواشناسی: basi
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 72
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
much | very , lot , often , adequately , many
ترکی
yeterli
فرانسوی
assez
آلمانی
genug
اسپانیایی
suficiente
ایتالیایی
abbastanza
عربی
كثيرا | جدا , هذا كثير , ليس له أهمية , تكلم كثيرا , كثير , هذا عمل متعب , كثيراً
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه «بسی» یکی از اصطلاحات و واژه‌های مهم در زبان فارسی است که معمولاً به عنوان جزء تشکیل‌دهندهٔ کلمات و عبارات استفاده می‌شود. به طور کلی، قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه عبارتند از:

  1. معنی و کاربرد:

    • کلمه «بسی» به معنی بسیار یا فراوان است و معمولاً برای تأکید بر عدد یا مقدار به کار می‌رود. به عنوان مثال: «بسیار»، «بسیاری».
  2. نحوهٔ نوشتار:

    • «بسی» به عنوان یک واژهٔ مستقل نوشته می‌شود و همیشه باید به شکل صحیح املایی آن یعنی «بسی» نگاشته شود.
    • در مواردی که «بسی» به عنوان پیشوند در واژه‌های دیگر به کار می‌رود، باید به دقت به قواعد نحوی و املایی آن توجه شود.
  3. ترکیب‌ها:

    • «بسی» معمولاً به عنوان پیشوند با دیگر واژه‌ها ترکیب می‌شود. به طور مثال: «بسیار»، «بسیار خوب»، «بسیاری» و غیره.
    • در ساخت ترکیب‌ها، به یاد داشته باشید که به کار بردن «بسی» باید با توجه به قواعد دستوری صحیح باشد.
  4. پذیرش و انطباق:

    • این کلمه ممکن است در موارد خاص به صورت‌های مختلف و در زمینه‌های متفاوت به کار رود، ولی اصل و بنیاد آن همواره به صورت «بسی» باقی می‌ماند.
  5. نکات اضافی:
    • در نگارش ادبیات یا متون رسمی، باید به استفاده به جا و مناسب از «بسی» توجه ویژه‌ای شود تا متن از زیبا و متنوع بودن برخوردار گردد.

به طور کلی، اصول املایی و نحوی استفاده از «بسی» در زبان فارسی باید با توجه به بافت و زمینهٔ جمله به کار برود تا معنا و مفهوم را به خوبی منتقل کند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "بسی" در جمله آورده‌ام:

  1. بسی از افراد در این کنفرانس شرکت کردند و نظرات خود را به اشتراک گذاشتند.
  2. او در این پروژه بسی زحمت کشید و نتیجه‌ای عالی به دست آورد.
  3. این کتاب شامل بسی از اطلاعات مفید درباره‌ی تاریخ ایران است.
  4. ما بسی خوشحال شدیم که توانستیم به دوستان‌مان کمک کنیم.
  5. بسی از مردم به این رویداد علاقمند بودند و در آن شرکت کردند.

امیدوارم این جملات مفید باشند!


واژگان مرتبط: خیلی، بسیار، زیاد، تقریبا، بفراوانیدور، چندان، غالبا، بارها، غالب اوقات، خیلی اوقات، بکرات، بس

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری