جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: بطر. [ ب َ طَ ] (ع مص ) سخت شادی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در شادی و تنعم از حد درگذشتن . (ترجمان علامه جرجانی ص 26). سخت شاد شدن .(آنندراج ). || (اِمص ) توانگری و فراخی عیش . (غیاث ). شادی سخت . نشاط. خرمی . خوشی : تا خبر یابم جامی دو سه اندر فکنم رخ کنم سرخ وفرود آیم با ناز و بطر. فرخی . او ز بهر ما، در کوشش و رنج ما گرفته همه زو ناز و بطر. فرخی . اسب را با ستام و زر کردی مر مرا با نشاط و عیش و بطر. فرخی . شادمان گشت و اهتزاز نمود روی او سرخ شد ز لهو و بطر. مسعودسعد. ناله چرا کند چو به دل درش درد نیست ور ناله میکندبچه آرد همی بطر. مسعودسعد. همچو هامون قیامت گرد میدان جوق جوق زمره ای اندر عنا و مجمعی اندر بطر. سنایی . جان فریبرز از این شرف طرب افزود ذات منوچهر از این خبر بطر آورد. خاقانی . بسر ناخن غم روی طرب بخراشید بسر انگشت عنا جام بطر بازدهید. خاقانی . عزلتی دارم و امن اینت نعیم زین دو نعمت بطری خواهم داشت . خاقانی . || گردن کشی کردن از حق و قبول ناکردن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد): الحدیث الکبر بطرالحق . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مکروه داشتن چیزی که سزاوار کراهت نباشد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || فیریدن و تکبر کردن ، یقال : بطرت عیثک کما یقال : المت بطنک و رشدت امرک ؛ ای الم بطنک و رشد امرک . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). دَنَه گرفتن . (زوزنی ) (زمخشری ) (تاج المصادر بیهقی ) (مهذب الاسماء) : زمانه را و فلک را همی بکس نشمرد کمینه مردی از ایشان ز کبر و عجب و بطر. عنصری . اگریک لحظه از قبضه ٔ توکل بیرون آید و کبر و بطر را بخویشتن راه دهد... (تاریخ بیهقی چ ادیب ). طرفه آنکه افاضل و مردمان هنرمند از سعایت و بطر ایشان در رنج اند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ). جمشید را بطر نعمت گرفت و شیطان در وی راه یافت . (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 33). ماه تو با جلالت و عز تو با ثبات عمر تو با سعادت و عیش تو بی بطر. مسعودسعد. علم و خردش بیشتر است از همه لیکن در دیدش بیشرمی و در سر بطری نیست . سنایی . چونکه یکچندی آنجاببود [ شتربه ] و قوت گرفت و فربه گشت بطر آسایش و مستی نعمت بدو راه یافت . (کلیله چ مینوی ص 61). و توانگر خلایق اوست که بطر نعمت بدو راه نیابد. (کلیله چ مینوی ص 95). و حکما گویند که هرکه با پادشاهی که از بطر نصرت ایمن باشد و از دهشت هزیمت فارغ ، مخاصمت اختیار کند مرگ را بحیلت بخویشتن راه داده باشد. (کلیله چ مینوی ص 233). دمنه گفت همچنین است ، و فرط اکرام ملک این بطر بدو راه داده است . (کلیله چ مینوی ص 93).و راحت در ضمیر ایشان هم آن محل نیابد که بطر مستولی گردد و تدبیری فرو ماند. (ایضاً همان کتاب ص 268). چون در هر دوری و مدتی بندگان را بطر نعمت و نخوت ثروت و خیلای رفاهیت از قیام بالتزام اوامر باری جلت قدرته ... (جهانگشای جوینی ). چون خدا خواهد نگفتند از بطر پس خدا بنمودشان عجز بشر. مولوی . بومسیلم را بگو کم کن بطر غره ٔ اول مشو آخر نگر. مولوی . چند گلگونه بمالید از بطر سفره ٔ رویش نشد پوشیده تر. مولوی . با فوجی بطل از روی بطر، بطرّو تثقیف رماح و سن اسنه و ارهاف مرهفات پرداخته ... (دره ٔ نادره چ 1341 هَ . ش . انجمن آثار ملی ص 339). - پربطر ؛ بسیار متکبر. پرغرور : چون برگ او بزینت دیبای شوشتر نیست آهنگ این شجر کن گر سرت پربطر نیست . ناصرخسرو. || سرگشته شدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (زوزنی ). دهشت و حیرت گرفتن کسی را هنگام هجوم نعمت از قیام بحق آن یا طغیان به نعمت یا در نعمت . (از اقرب الموارد). دهشت و حیرانی و غفلت . (غیاث ). سرگشتگی و دهشت و حیرت . (فرهنگ نظام ) (آنندراج ). || ناسپاسی نعمت کردن . (منتهی الارب ). خفیف شمردن نعمت و کفران آن و ناسپاسی بدان . (از اقرب الموارد). || ناسپاسی و نافرمانی . (غیاث ). نافرمانی . (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). نافرمانی نمودن بواسطه ٔ نعمت . (آنندراج ) : و کم اهلکنا من قریةبطرت معیشتها. (قرآن 58/28). 1- شادي، شادماني، سرور
2- سرمستي، نشئه، مستي
3- غرور، تفرعن، تكبر
4- طغيان، عصيان، سركشي
5- ناسپاسي، كفران bottle الزجاجة şişe bouteille flasche botella bottiglia
در زبان فارسی، کلمه "بطر" (بطری) به معنای ظرفی که معمولاً برای نگهداری مایعات استفاده میشود، به کار میرود. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و دستوری مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
نوشتن کامل کلمه: شکل صحیح و رایج این کلمه "بطری" است، و به صورت "بطر" نوشته نمیشود. بنابراین باید دقت کرد که در نوشتار از شکل اشتباه استفاده نشود.
جمع بستن: جمع کلمه "بطری" به شکل "بطریها" یا "بطریها" نوشته میشود.
استفاده در جملات:
میتوان از کلمه "بطری" در جملات مختلف استفاده کرد. برای مثال:
"من یک بطری آب خریدم."
"بطریهای پلاستیکی میتوانند آسیبزا باشند."
قیدهای توصیفی: میتوانید از صفات برای توصیف بطری استفاده کنید. به عنوان مثال:
"بطری شیشهای" یا "بطری پلاستیکی".
نشانهی ملکی: برای نشان دادن مالکیت میتوان از نشانههای ملکی استفاده کرد:
"بطری من" یا "بطری او".
قلمرو معنایی: این کلمه میتواند در حوزههای مختلفی به کار رود، از جمله در بحثهای مربوط به محیط زیست، بخصوص در رابطه با بازیافت بطریهای پلاستیکی.
با رعایت این نکات، میتوانید به درستی و به طور مؤثری از کلمه "بطری" در نگارش و گفتار خود استفاده کنید. اگر سوال دیگری دارید یا به توضیحات بیشتری نیاز دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "بطر" در جمله آورده شده است:
او به کمک بطر خود، روانهی سفر شد.
بطر قدیمی را که سالها در انباری مانده بود، به خاطر یادگاری نگه داشتم.
در شبهای گرم تابستان، دوست دارم کنار دریا نشسته و از بطر خنک لذت ببرم.
بطر آب در دستم بود و به سراغ دوستانم رفتم تا باهم تفریح کنیم.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید، لطفاً بفرمایید!
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر