جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

ba's
ba'ath  |

بعث

معنی: بعث . [ ب َ ] (ع مص ) فرستادن کسی را. (ناظم الاطباء). فرستادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مؤید الفضلاء) (فرهنگ نظام ) (ترجمان علامه جرجانی ص 27) (زوزنی ) (صراح ) (دزی ج 1 ص 98) (مهذب الاسماء). کسی را جایی فرستادن . (تاج المصادر بیهقی ). فرستادن کسی را بتنهایی : ثم بعثنا من بعدهم موسی . (قرآن 103/7 و 75/10) (از اقرب الموارد). در شرع فرستادن خدای تعالی است انسانی را به سوی جن و انس تا آنان را به راه حق دعوت کند و شرط آن دعوی پیغمبری و اظهار معجزه باشد و برخی گفته اند شرط آن آگاهی از امور پنهانی و اطلاع بر مغیبات و دیدن فرشتگان است و چنین فرستاده ای از جانب حق مرد باید باشد نه زن . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به کلمات رسول و نبی در همان متن شود. || برخیزانیدن ناقه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). برخیزانیدن ماده شتر. (ناظم الاطباء). تبعاث . (اقرب الموارد). و رجوع به تبعاث شود. برانگیزانیدن و به هیجان آوردن کسی را. گویند: بعث الناقة، هنگامی که برخیزانند آن را؛ یعنی عقال آن را بگشایند یا فرو خفته باشد و آن را برخیزانند. (از اقرب الموارد). برخیزانیدن و فرستادن . (فرهنگ نظام ). || برانگیزانیدن . (ناظم الاطباء). برانگیختن . (منتهی الارب ) (فرهنگ نظام ) (آنندراج ) (مؤید الفضلاء)(غیاث ). ابتعاث . (زوزنی ). مأخوذ از تازی برانگیختگی . (ناظم الاطباء). انگیزش . || زنده نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). زنده کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 27). مرده را زنده کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بعث خدای تعالی مردگان را، زنده کردن ایشان را : ثم بعثناکم من بعد موتکم . (قرآن 2/56). (از اقرب الموارد). || گاهی مراد از بعث قیامت باشد. (غیاث ).
- بعث و نشر ؛ کنایه از روز قیامت ، چرا که در آن وقت همه ٔ مردگان از زمین برانگیخته خواهند شد و به هر طرف پراکنده خواهند گشت . (غیاث ) (آنندراج ) :
شفیعالوری خواجه ٔ بعث و نشر.
سعدی (بوستان ).
- یوم البعث ؛ روز قیامت . (منتهی الارب ). روز قیامت . روز رستخیز. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). روز حشر. گاهی بعث و بعثت بر حشر و معاد نیز اطلاق میشود. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به حشر در همان متن شود. قیام خلایق باشد بروز قیامت هنگام برخیزانیدن مردگان از قبور چنانکه اجزای اصلی آنان گرد آید و ارواح بدانها بازگردند. برخی از فلاسفه به بعث ارواح معتقدند نه اجساد. (از الموسوعة العربیة). و رجوع به حکمت اشراق چ انجمن ایران و فرانسه ص 234 شود : در معنی بعث و قیامت ... بر سبیل افتراء هیچ چیز نگفتم . (کلیله و دمنه ).
هی ز چه معلوم گردد این ز بعث
بعث را کم جو کن اندر بعث بحث .
شرط روز بعث اول مردن است
زانکه بعث از مرده زنده کردن است .
(مثنوی ).
|| بعث را درمسیحیت معنی خاص است و آن قیام مسیح از قبر و گذشتن چهل روز بر آن است . چنانکه در انجیل آمده است . (متی : 28، مرقس : 16، لوقا: 24، اعمال رسل : 4، 2، باهل رم :6) و رجوع به الموسوعة العربیة شود.
- حزب بعث ؛ یکی ازاحزاب ملی است که بسال 1324 هَ . ق . از دانشجویان وجوانان روشن فکر سوریه در دمشق تشکیل یافته است . رجوع به الموسوعة العربیة شود.
|| بیدار کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 27). از خواب بیدار کردن .(تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بیدار کردن کسی از خواب . (از اقرب الموارد). || آنکه همواره هموم وی او را بیدار کند و از خواب برخیزاند. (از اقرب الموارد). و رجوع به بَعث شود. || پراکنده نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پراکنده نمودن .بعثة اسم است از آن . ج ، بعثات . (آنندراج ). || برکاری داشتن . (ترجمان علامه جرجانی ص 27). بر کاری برافژولیدن . (تاج المصادر بیهقی ). بکاری وژولیدن .(زوزنی ). بعث بر چیزی ؛ واداشتن کسی بر انجام دادن آن . (از اقرب الموارد).
... ادامه
705 | 0
مترادف: 1- حشر، معاد، نشوز 2- رستاخيز، قيامت 3- برانگيختگي 4- برانگيختن 5- فرستادن 6- زنده كردن (مردگان)
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم مصدر) [عربی]
مختصات: (بَ) [ ع . ] (مص م .)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: ba's
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 572
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
ba'ath
ترکی
baas
فرانسوی
baas
آلمانی
baath
اسپانیایی
baaz
ایتالیایی
baath
عربی
باث
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "بعث" در زبان فارسی به معنای "زنده کردن" یا "احیای" چیزی است و در زمینه‌های دینی و فلسفی به کار می‌رود، به خصوص به مفهوم قیامت و روز برانگیختن مردگان. در اینجا به برخی از قواعد کاربردی و نگارشی مرتبط با کلمه "بعث" اشاره می‌کنم:

  1. نقطه‌گذاری: در جملاتی که شامل "بعث" می‌شوند، باید به قواعد نقطه‌گذاری توجه کرد. معمولاً "بعث" در متن به صورت درست و در جای مناسب استفاده می‌شود.

  2. صرف فعل: از این کلمه می‌توان به صورت‌های مختلف استفاده کرد، مثلاً "بعث شدن" و "بعث کردن". توجه به صرف صحیح فعل‌ها در جملات ضروری است.

  3. تلفظ صحیح: برای تلفظ صحیح این کلمه، به طور معمول به شکل "بعث" بیان می‌شود و در میان دانش‌آموزان و افراد غیر متخصص، ممکن است با اشتباهاتی در تلفظ و نوشتار مواجه شویم.

  4. استفاده در متون دینی: در متون مرتبط با دین، "بعث" به طور خاص به معنای برانگیخته شدن انسان‌ها در روز قیامت اشاره دارد. در این زمینه، استفاده از آن با دقت و توجه به معانی‌اش اهمیت دارد.

  5. هم‌نشینی: در جملات دیگر، "بعث" می‌تواند با کلمات دیگری هم‌نشینی داشته باشد، مانند "بعثت پیامبر" که به فراخواندن پیامبر اسلام اشاره دارد.

با رعایت این نکات، می‌توانید از کلمه "بعث" به‌طور مؤثر و صحیح در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "بعث" در جملات آورده شده است:

  1. در علم فقه: "بعث پیامبر اسلام، نقطه عطفی در تاریخ بشر بود."
  2. در فلسفه: "فلاسفه بر این باورند که بعث و نشأتی جدید برای انسان‌ها ضروری است."
  3. در تاریخ: "جنبش‌های اجتماعی در قرن بیستم، بعث‌های جدیدی برای حقوق بشر به همراه داشت."
  4. در ادبیات: "شاعر در شعر خود به موضوع بعث و تجدید حیات پرداخته است."

اگر نیاز به مثال‌های بیشتری دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری