جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

ba'id
unlikely  |

بعید

معنی: بعید. [ ب َ ] (ع ص ) دور، یقال : ما انت منا ببعید و ما انتم منا ببعید، یستوی فیه الواحد و الجمع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ج ، بُعَداء، بُعَد، بُعَدان . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه جرجانی ص 27) :
بریدم بدان کشتی کوه لنگر
مکانی بعید و فلاتی سحیقا.
منوچهری .
بعید است نابوده وی ناصبی
یکی زی یمین و یکی زی شمال .
ناصرخسرو (دیوان چ مینوی - محقق ص 251).
چو کعبه قبله ٔ حاجت شد از دیار بعید
روند خلق بدیدارش از بسی فرسنگ .
(گلستان ).
از مکارم اخلاق درویشان غریب و بعید است روی از مصاحبت مسکینان تافتن . (گلستان ). تنح غیر بعید؛ یعنی نزدیک شو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
- امر بعید ؛ امر در نهایت بزرگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
- بعیدالاتصال ؛ و آن آن است که کوکبی که در برجی آید و با اوایل برج هیچ کوکب را نبیند و به آخر برج کوکبی را بیند در آن حال کوکب ضعیف بود. (کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به همان متن در ذیل کلمه ٔ اتصال شود.
- بعیدالمخرج ؛ مقابل قریب المخرج : حروف بعیدالمخرج ، مثل ب نسبت به ح و نظایر آن . (یادداشت مؤلف ).
- بعیدالنسب ؛ آنکه نسبت خانوادگیش دور باشد: زن بعیدالنسب را فرزند بنیرو و قوی آید. (یادداشت مؤلف ).
- بعیدالهمه ؛ بزرگ همت . صاحب مقاصد بلند. (یادداشت مؤلف ).
- عهد بعید ؛ زمانی که مدتی از آن گذشته باشد. (ناظم الاطباء).
|| فاصله دار. (ناظم الاطباء).
- بعیدالعهد بودن ؛ دیر زمانی دور بودن : بعضی از ایشان که بعیدالعهد بودند. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 119).
|| بیگانه . (ناظم الاطباء).
- بعید شدن ؛ دور شدن و جدا شدن . (ناظم الاطباء).
- بعیدقعر ؛ دورتک . عمیق : پیرامن آن خندقی بعیدقعر کشیده که اگر کلنگی بر قعر او زدند سر از آن سوی کره ٔ فلک زمین بیرون کند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
- بعید کردن ؛ روانه کردن . (ناظم الاطباء).
- || خود را غایب کردن و پنهان شدن . (ناظم الاطباء).
... ادامه
417 | 0
مترادف: 1- پرت، دور، دورافتاده، متباعد
متضاد: نزديك، قريب 1- بيگانه 2- نامحتمل، غيرمحتمل، مستبعد 3- باورنكردني، دورازذهن، دور از انتظار 4- خلاف، ناروا
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [عربی]
مختصات: (بَ) [ ع . ] (ص .)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: ba'id
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 86
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
unlikely | remote , far , farfetched , unseemly
ترکی
olası olmayan
فرانسوی
peu probable
آلمانی
unwahrscheinlich
اسپانیایی
improbable
ایتالیایی
improbabile
عربی
بعيد | بعيد الإحتمال , بغيض , من غير المرجح
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "بعید" در زبان فارسی به معنای دور، دور از واقعیت یا احتمال کم استفاده می‌شود. در نگارش و قواعد زبان فارسی، به نکات زیر درباره این کلمه توجه کنید:

  1. نویسه‌نگاری: "بعید" به صورت صحیح با حرف "ب" و "ع" و "ی" و "د" نوشته می‌شود و هیچکدام از حروف آن حذف یا جابه‌جا نمی‌شوند.

  2. نقش کلمه: "بعید" می‌تواند به عنوان صفت به کار رود. مثلاً: «این نتیجه بعید است.»

  3. استفاده از پیشوندها و پسوندها:

    • می‌توان با پسوندها و پیشوندهای مختلف ترکیب کرد، مثلاً:
      • "بعیدتر" (مقایسه‌ای)
      • "بعیدترین" (سپست‌ترین)
      • "دور از بعید" (برای تاکید بر عدم واقعیت)
      • "به شدت بعید" (برای بیان شدت)
  4. جملات شرطی و نسبی: "بعید" معمولاً در جملات شرطی یا نسبی به کار می‌رود:

    • مثال: «اگر باران بیفتد، این اتفاق بعید خواهد بود.»
  5. توجه به تکیه و لحن: در سخن گفتن به کاربرد و لحن مناسب در بیان کلمه "بعید" دقت کنید که برای بیان تأکید بیشتر بر احتمال پایین، می‌توانید بر آن تکیه کنید.

با توجه به این نکات، می‌توانید از کلمه "بعید" به درستی در جملات فارسی استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "بعید" در جمله آورده شده است:

  1. به نظر می‌رسد که پیروزی تیم ما در این مسابقه بعید است.
  2. این احتمال بعید است که باران امروز ببارد.
  3. با این وضعیت اقتصادی، خرید خانه برای بسیاری از افراد بعید به نظر می‌رسد.
  4. او معتقد بود که سفر به دور دنیا برای او بعید نیست، اما به زمان و پول زیادی نیاز دارد.
  5. به نظر می‌رسد که این خبر بعید و غیرواقعی است.

اگر نیاز به مثال‌های بیشتری دارید یا موضوع خاصی مد نظر دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: غیر محتمل، غیر جذاب، قابل اعتراض، دور دست، جزئي، کم، شبیه بعید، نا زیبا، بد منظر، نا شایسته

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری