جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: بقال . [ ب َق ْ قا ] (ع اِ) تره فروش و بمعنی غله فروش ، لغت عامی است و صحیح بدّال است . (ناظم الاطباء). تره و سبزی فروش . (فرهنگ نظام ). فروشنده ٔ سبزیها. (از اقرب الموارد). در هندوستان به معنی غله فروش بسیار مستعمل شده است و به این معنی بدّال صحیح باشد و نزد اهل زبان بقال به معنی تره فروش است چه بَقْل ْ تره را گویند. (غیاث ). تره فروش . (مؤید الفضلاء) : آنرا که به بیهوده سخن شاد شود جانش بفروش به یک دسته خس و تره ٔ بقالی . ناصرخسرو. || در هندوستان بمعنی غله فروش شهرت دارد لیکن بدین معنی صحیح بدّال است و فارسیان به کسی که میوه مثل به وانار و گردکان و پنیر فروشد استعمال نمایند و از این بیت مولوی معنوی معنی عطار مستفاد میشود : بود بقالی و او را طوطیی خوشنوا و سبز و گویا طوطیی . (از آنندراج ). بمعنی خواربارفروش استعمال میشود ولی در کتب لغت بمعنی سبزی فروش است و خواربار فروش را بدال گویند. پطرس بستانی در محیط المحیط گوید: البقال بیاع البقول و العامه تطلقه علی بیاع الاطعمة و الصحیح انه البدال . (از نشریه دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال اول شماره ٔ 2). مأکولات فروش از قبیل غله و بقولات و ماست و پنیر و روغن و کشک و عسل و شیره و سرکه و آبغوره و خرما و سایر میوجات . (ناظم الاطباء). مأکولات فروش تحریف بدال است و عامه تغیر داده اند. (از منتهی الارب ). کاله فروش . (زمخشری ) : مثل بقال هرزه بیل . (سفرنامه ٔ ناصرخسرو). دکانداری که لبنیات و بعضی حبوبات و میوجات خشک و تر وغیر آنها میفروشد: من از بقال در خانه ام ماست خریدم . (فرهنگ نظام ) : و حالی وعایی که داشت پر کرده و در شهر آورد و بر بقالی عرضه کرده . (سندبادنامه ص 201). چشم ادب بر سر ره داشتی کلبه ٔ بقال نگه داشتی . نظامی . بزارید وقتی زنی پیش شوی که دیگر مخر نان ز بقال کوی . سعدی (بوستان ). ز بقال آن کوی چیزی خرید از آن چیز بیچاره خیری ندید. سعدی (بوستان ). گفت نفس را بطعام وعده دادن بنزد من آسان تر است که بقال را به درم . (گلستان ). چه گویم ز بقال صاحب جمال از آن خط سبز و از آن رنگ آل اسیران بر اطرافش از شهر و ده نمدپوش از گرد کلفت چو به . از آن بیمروت دلی پر گله چو انگور شد خوشه ٔ آبله ز مژگان شوخش دل مرد پیر زسوراخ غربال خون چون پنیر. وحید (از آنندراج ). به بقال میزان دین درخور است که از من و سلوی دکانش پر است . طغرا (از آنندراج ). - بقال و چغال ؛ از اتباع است . خواربار فروش، سقطفروش grocer البقال، السمان، الخضرواتي، بقال bakkal Épicier lebensmittelhändler tendero droghiere عطار
کلمه «بقال» در زبان فارسی به معنای فروشندهی مواد غذایی، به ویژه در مغازههای کوچک و محلی است. در ادامه، به بررسی برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه میپردازیم:
نحوه نوشتن: کلمه «بقال» باید با حروف فارسی و به صورت صحیح نوشته شود. توجه داشته باشید که املای آن «بقال» است و نه به صورت دیگری.
تلفظ: این کلمه معمولاً به صورت /beɡɑːl/ تلفظ میشود. توجه به تلفظ صحیح میتواند در مکالمات و نوشتار موثر باشد.
جمع بقال:
جمع این کلمه به صورت «بقالها» یا «بقالین» است. برای اشاره به چند نفر بقال، میتوان از هر دو شکل استفاده کرد.
استفاده در جملات:
در جملات باید به کارکرد این کلمه توجه داشت. به عنوان مثال: «بقال محله همیشه با مشتریانش در ارتباط است» یا «من از بقال محلهمان سبزی میخرم».
نقطهگذاری: هنگام استفاده از کلمه «بقال» در جملات، به نشانههای نگارشی توجه کنید. مثلاً: «بقالی که من میشناسم، همیشه تازهترین محصولات را دارد.»
صنف و شغل: برای اشاره به شغل، میتوان از ترکیباتی مانند «شغل بقالی» یا «بقال محله» استفاده کرد.
در نهایت، رعایت قواعد نگارشی و املایی کمک میکند تا نوشتههای شما واضح و صحیح باشند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "بقال" آورده شده است:
بقال محله همیشه در طول روز مشغول به کار است و به مشتریان خود خدمت میکند.
من از بقال محل چند تا تخممرغ و مقداری نان خریدم.
بقال یک تخفیف ویژه برای خریداران عمده در نظر گرفته بود.
وقتی به خانه برگشتم، متوجه شدم که بقال برای من یک بسته شیر ویژه آورده است.
بقالها نقش مهمی در تأمین مواد غذایی روزمره مردم دارند.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر