جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: بل . [ ب َل ل ] (ع مص ) تر کردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بِلّة.و رجوع به بلة شود. || پیوستن رحم . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). صله ٔ رحم کردن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و از آن جمله است حدیث «بلوا أرحامکم و لو بالسلام ». بِلال . و رجوع به بِلال شود. || از بیماری به شدن . (المصادر زوزنی ). به شدن از بیماری . (تاج المصادر بیهقی )(دهار) (از منتهی الارب ): بَل ّ من مرضه ؛ از بیماری خود شفا یافت . بَلَل . بُلول . و رجوع به بلل و بلول شود. || عطا کردن و بخشیدن : بل ّ یده ؛ او را عطا کرد. (از اقرب الموارد). || سیر کردن ورفتن در زمین : بل فی الارض . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || فرزند بخشیدن : بلّک اﷲ ابناًیا بابن ؛ خداوند فرزندی ترا دهد. (از اقرب الموارد)(از ناظم الاطباء). || ظفر یافتن . (المصادرزوزنی ) (از اقرب الموارد). || تخم افشاندن زمین را. (از ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد ازلسان ). || نجات یافتن و رستگار شدن . (از ناظم الاطباء). || درآویختن به چیزی . (از ناظم الاطباء). (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || حریص شدن به چیزی . (از منتهی الارب ). || ملازم گشتن به چیزی و ادامه دادن به صحبت آن . (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || سرگردان شدن و سر به بیابان زدن ستور. (از ذیل اقرب الموارد). 1-قيد
2- بلكه، شايد حتم but, bell لكن، إلا، ما عدا، إلا هو، غير، سوى bel bel bel bel bel جز، بدون، با وجود، باستثنای
مختصات:
( ~.) 1 - پیشوندی است که بر سر برخی واژه ها می آید و معنای بسیاری و فراوانی می دهد، مانند بُلکامه
الگوی تکیه:
S
نقش دستوری:
اسم
آواشناسی:
bel
منبع:
لغتنامه دهخدا
معادل ابجد:
32
شمارگان هجا:
1
دیگر زبان ها
انگلیسی
but|bell
ترکی
bel
فرانسوی
bel
آلمانی
bel
اسپانیایی
bel
ایتالیایی
bel
عربی
لكن|إلا , ما عدا , إلا هو , غير , سوى
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "بل" در فارسی به معنی "بلند" و "بالا" است و در نگارش و استفادههای مختلف قواعد خاصی دارد. در اینجا به برخی نکات و قواعد مربوط به این کلمه اشاره میشود:
نقش کلمه: "بل" میتواند به عنوان صفت و قید استفاده شود. به عنوان مثال:
صفت: "این کوه بل است."
قید: "او به بل تر آواز میخواند."
استفاده در جملات: معمولاً کلمه "بل" در جملات به عنوان وصف برای فاعل یا مفعول به کار میرود. به طور مثال:
"درختان بل در باغ زیبایی خاصی به وجود آوردهاند."
تلفظ و نوشتار: کلمه "بل" باید به درستی نوشته و تلفظ شود. دقت کنید که نگارش صحیح آن "بل" است و نه "بلند".
ترکیب با دیگر کلمات: "بل" میتواند با دیگر کلمات ترکیب شود تا معانی جدیدی ایجاد کند. مثلاً:
"بلند قامت" به معنی فردی که قد بلندی دارد.
نکات نگارشی: در نوشتار رسمی و ادبی، سعی کنید از کلمه به صورت صحیح و مطابق با قواعد زبان فارسی استفاده کنید و قبل و بعد از آن، جملات را به دقت تنظیم کنید تا معنای مورد نظر به خوبی منتقل شود.
اگر سوال خاصی در ارتباط با کلمه "بل" یا دیگر نکات نگارشی دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "بل" در جمله آوردهام:
بل بلندترین ساعت در شهر است و هر روز مسافران را به خود جذب میکند.
او همیشه با صدای بل شروع به خواندن کرده و همه را به وجد میآورد.
بل به عنوان نماد زمان و نظم در فرهنگهای مختلف شناخته میشود.
همچنین در مراسمها، صدای بل برای اعلام شروع و پایان برنامهها استفاده میشود.
بلهای کلیسا از دور دست شنیده میشوند و حس آرامش را منتقل میکنند.
اگر به مثالهای بیشتری نیاز دارید یا دنبال نوع خاصی از جملات هستید، لطفاً بفرمایید!