جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: بل . [ ب ُ ] (ص ) مؤلف فرهنگ جهانگیری گوید: احمق و نادان ، که آن را به تازی ابله گویند، و شعر ذیل را از مولوی شاهد آرد : من بلم خود را اگر زخمی زدم بر خود زدم ور به طراری ربودم رخت طراری چه شد. مرحوم دهخدا دریادداشتی راجع به این لغت چنین نوشته است : جهانگیری معنی احمق به این لفظ میدهد و شعر مولوی را شاهد می آورد: من بلم (من بل هستم ) خود را... ولی کلمه «من » به معنی أنا عربی و «بل » نیست ، منبل یک کلمه است . رجوع به مَنبل شود. || (پسوند) مزید مؤخر امکنه ، چون دیبل ، ذیبل ، قطربل . (یادداشت مرحوم دهخدا). || (اِ) سنجد. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به سنجد شود. || در تداول عامیانه ٔ فارسی زبانان ، آلت مردی بچه ٔ کوچک . (از فرهنگ فارسی معین ). بول . بلبل . || در تداول عامیانه ٔ فارسی زبانان ، در گال بازی (= الک دولک ) معمول در حصار و نامق (تربت حیدریه )، وقتی است که یکی از بلهای حریف ، گال را در هوا بگیرد، بدین طریق سرنوشت بازی عوض میشود. (از فرهنگ فارسی معین ). در بازی بل و چفته که هنوز هم در بین اطفال معمول است وقتی بل را با چفته میزنندو به هوا برخیزد، اگر بل در حال حرکت در هوا گرفته شود، این عمل را بل گرفتن گویند و موجب بُرد افراد دسته ٔ پایین میشود. (از فرهنگ عوام ، ذیل از هوا بل گرفتن ). رجوع به بل گرفتن و بل دادن شود. 1-قيد
2- بلكه، شايد حتم but, bell لكن، إلا، ما عدا، إلا هو، غير، سوى bel bel bel bel bel جز، بدون، با وجود، باستثنای
مختصات:
( ~.) 1 - پیشوندی است که بر سر برخی واژه ها می آید و معنای بسیاری و فراوانی می دهد، مانند بُلکامه
الگوی تکیه:
S
نقش دستوری:
اسم
آواشناسی:
bel
منبع:
لغتنامه دهخدا
معادل ابجد:
32
شمارگان هجا:
1
دیگر زبان ها
انگلیسی
but|bell
ترکی
bel
فرانسوی
bel
آلمانی
bel
اسپانیایی
bel
ایتالیایی
bel
عربی
لكن|إلا , ما عدا , إلا هو , غير , سوى
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "بل" در فارسی به معنی "بلند" و "بالا" است و در نگارش و استفادههای مختلف قواعد خاصی دارد. در اینجا به برخی نکات و قواعد مربوط به این کلمه اشاره میشود:
نقش کلمه: "بل" میتواند به عنوان صفت و قید استفاده شود. به عنوان مثال:
صفت: "این کوه بل است."
قید: "او به بل تر آواز میخواند."
استفاده در جملات: معمولاً کلمه "بل" در جملات به عنوان وصف برای فاعل یا مفعول به کار میرود. به طور مثال:
"درختان بل در باغ زیبایی خاصی به وجود آوردهاند."
تلفظ و نوشتار: کلمه "بل" باید به درستی نوشته و تلفظ شود. دقت کنید که نگارش صحیح آن "بل" است و نه "بلند".
ترکیب با دیگر کلمات: "بل" میتواند با دیگر کلمات ترکیب شود تا معانی جدیدی ایجاد کند. مثلاً:
"بلند قامت" به معنی فردی که قد بلندی دارد.
نکات نگارشی: در نوشتار رسمی و ادبی، سعی کنید از کلمه به صورت صحیح و مطابق با قواعد زبان فارسی استفاده کنید و قبل و بعد از آن، جملات را به دقت تنظیم کنید تا معنای مورد نظر به خوبی منتقل شود.
اگر سوال خاصی در ارتباط با کلمه "بل" یا دیگر نکات نگارشی دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "بل" در جمله آوردهام:
بل بلندترین ساعت در شهر است و هر روز مسافران را به خود جذب میکند.
او همیشه با صدای بل شروع به خواندن کرده و همه را به وجد میآورد.
بل به عنوان نماد زمان و نظم در فرهنگهای مختلف شناخته میشود.
همچنین در مراسمها، صدای بل برای اعلام شروع و پایان برنامهها استفاده میشود.
بلهای کلیسا از دور دست شنیده میشوند و حس آرامش را منتقل میکنند.
اگر به مثالهای بیشتری نیاز دارید یا دنبال نوع خاصی از جملات هستید، لطفاً بفرمایید!