جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: بلغور. [ ب ُ ] (اِ) هرچیز درهم شکسته و درهم کوفته ، عموماً. (برهان ) (آنندراج ). || گندم نیم پخته که آن را در آسیا انداخته شکسته باشند، خصوصاً. (برهان ) (آنندراج ). گندم یا جو که بپزند سپس خشک و نیم کوب کرده در آش و دم پخت و جز آن کنند. (یادداشت مرحوم دهخدا). اَفشه . بُربور. بُرغل . بُرغول . پُرغور. پُرغول . جَریش . فَروشَک . کبیده . کبیده ٔ گندم . جشیش . جشیشة. یارمه : به صد بلغور میافتد به دستم ز قزغان فلک یک کفجه اوماج . بسحاق . - امثال : فراخور بلغور سماع باید کرد ؛ نظیر ارزان خری انبان خری . هیچ گرانی بی حکمت نیست و هیچ ارزانی بی علت . (از امثال و حکم دهخدا). بلغور کشیدن موش از انبان کسی ؛ کنایه از ضعف جسمانی یا معنوی و ازکارافتادگی و بی مصرفی است . (فرهنگ لغات عامیانه ). موش از دهنش بلغور میدزدد ؛ سخت ضعیف و ناتوان است . (امثال و حکم دهخدا). || آشی که از گندم مذکور پزند. (برهان ) (آنندراج ). طعامی که به هندی کاچی و به تازی عصیده خوانند. (شرفنامه ٔ منیری ). جَشیشة. دَشیش . دَشیشة. || کنایه از سخنان بزرگ و حرفهای قلمبه . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به بلغور کردن شود. grout, frumenty, nutrition جصص، حقن، رواسب، تطين، طلاء، أسمنت، ثفل bulgur boulgour bulgur bulgur bulgur دوغاب، ارد خشن، ملاط رقیق، قطعات کوچک و نامنظم سنگ
کلمه "بلغور" در زبان فارسی به معنای گندم بو داده و آسیاب شده است و در برخی مناطق به معانی دیگری نیز به کار میرود. در نوشتار و استفاده از این کلمه، به نکات زیر توجه کنید:
کتابت صحیح: "بلغور" به همین شکل نوشته میشود. از اشتباهاتی مانند "بلغور" یا "بلغور" خودداری کنید.
نحوه تلفظ: این کلمه معمولاً به صورت "بلغور" تلفظ میشود.
معانی:
بلغور بهعنوان یک محصول غذایی، به ویژه در تهیه آش و غذاهای سنتی به کار میرود.
در برخی مناطق، ممکن است به حذف دانههای غله اشاره کند.
بسته به سیاق: توجه کنید که این کلمه در متنهای مختلف میتواند معانی متفاوتی داشته باشد، بنابراین بسته به متن، معانی کلمه را درک کنید.
استفاده در جملات:
میتوانید کلمه "بلغور" را در جملات مختلف به کار ببرید، مثلاً: "آش بلغور یکی از غذاهای سنتی ماست."
توجه به جزئیات و قواعد نگارشی به درستی استفاده از این کلمه کمک میکند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "بلغور" در جمله آوردهام:
برای تهیه آش بلغور، ابتدا بلغور را با آب سرد خیس میکنیم تا نرم شود.
بلغور یکی از مواد غذایی مغذی است که میتوان آن را در سالادها استفاده کرد.
در فصل سرد، خوردن سوپ بلغور میتواند انرژیزایی و گرمابخش باشد.
صبحانهای خوشمزه با بلغور و میوههای تازه میتواند روز شما را آغاز کند.
برای داشتن یک رژیم غذایی سالم، میتوانیم بلغور را به الگوی غذایی خود اضافه کنیم.
اگر به مثالهای بیشتری نیاز دارید، بفرمایید!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: دوغاب، ارد خشن، ملاط رقیق، قطعات کوچک و نامنظم سنگ