بنات
licenseمعنی کلمه بنات
معنی واژه بنات
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | دختران | ||
متضاد | ابنا | ||
انگلیسی | root,bottom,basement | ||
عربی | جذر، جذور، أصل، مصدر، جوهر، شىء أساسي، عرق أصل، ينبوع، تأصل، رسخ، استأصل، اقتلع، نقب، شجع، هتف، اجتث، قلع | ||
ترکی | senin için | ||
فرانسوی | pour toi | ||
آلمانی | für dich | ||
اسپانیایی | para ti | ||
ایتالیایی | per te | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "بنات" در زبان فارسی به معنای "دختران" است و بهصورت جمع در عربی نیز به کار میرود. برای نوشتن و استفاده از این کلمه در متون فارسی، نکات زیر را مدنظر قرار دهید:
با رعایت این نکات، میتوان از کلمه "بنات" بهدرستی در نگارشهای فارسی استفاده کرد. | ||
واژه | بنات | ||
معادل ابجد | 453 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | banāt | ||
ترکیب | (اسم) [عربی، جمعِ بِنْت] [قدیمی] | ||
مختصات | (بَ) [ ع . ] (اِ.) | ||
منبع | لغتنامه دهخدا | ||
نمایش تصویر | معنی بنات | ||
پخش صوت |
بنات . [ ب َ ] (ع اِ) ج ِ ابنة، یعنی دختر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن ). || ج ِ بنت ، یعنی دخترو آن مؤنث ابن نیست بلکه صیغه ٔ جداگانه است و منسوب بدان بِنْتی و بنوی درآید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن ) (از اقرب الموارد) : کلمه "بنات" در زبان فارسی به معنای "دختران" است و بهصورت جمع در عربی نیز به کار میرود. برای نوشتن و استفاده از این کلمه در متون فارسی، نکات زیر را مدنظر قرار دهید: استفاده در جمع: "بنات" جمع دختر است و بهمعنای "دختران" در فارسی میتواند به کار رود. بنابراین، در متون رسمی و ادبی اگر بخواهید از آن بهعنوان جمع دختر استفاده کنید، باید با توجه به متن کل، مناسبترین کاربرد آن را انتخاب کنید. رسمالخط و املا: در فارسی، باید به نوشتن صحیح کلمات توجه داشته باشید. کلمه "بنات" همانگونه که در عربی نوشته میشود، در فارسی نیز همینگونه نوشته میشود و نیاز به تغییر ندارد. مناسبت سبکی: در متون رسمی و ادبی، میتوان از "بنات" استفاده کرد، اما در مکالمات غیررسمی یا نوشتههای عامیانه ممکن است استفاده از "دختران" یا "دخترها" مناسبتر باشد. قواعد نحو و صرف: در جملهسازی، باید به قواعد دستور زبان فارسی توجه کنید. بهعنوان مثال: "بنات در مدرسه مشغول به درس خواندن هستند." با رعایت این نکات، میتوان از کلمه "بنات" بهدرستی در نگارشهای فارسی استفاده کرد.
حاسدم گوید چرا خوانند کمتر شعر من
زان تو خوانند هرکس هم بنات و هم بنین .
منوچهری .
کس نیارد یاد از آل مصطفی
در خراسان از بنین و از بنات .
ناصرخسرو.
دیدی قضای مرگ برون رفتن از جهان
نا دیده چهره ٔ تو بنین و بنات تو.
مسعود سعد.
از نفایس ذخایر و زواهر جواهر و بنات و معادن ... چیزی یافت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 274).و دایه ٔ ابر بهاری را فرمود تا بنات نبات در مهد زمین بپرورد. (گلستان ).
گر اقتضای زمان دور باز سر گیرند
بنات دهر نزایند بهتر از تو بنین .
سعدی .
دختران
ابنا
root,bottom,basement
جذر، جذور، أصل، مصدر، جوهر، شىء أساسي، عرق أصل، ينبوع، تأصل، رسخ، استأصل، اقتلع، نقب، شجع، هتف، اجتث، قلع
senin için
pour toi
für dich
para ti
per te