جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

watchful  |

بی خواب

معنی: بی خواب . [ خوا / خا ] (ص مرکب ) که خواب نرود. که خوابش نرود. که دیر خسبد. که کم خسبد. که دیر نخوابد. که خواب دراز نیایدش . مقابل بیدار :
چو بهرام دست از خورشها بشست
همی بود بیخواب و ناتندرست .
فردوسی .
بشهراندرون گرد مهراب بود
که روشن روان بود و بیخواب بود.
فردوسی .
مرا از این تن رنجور و دیده ٔ بیخواب
جهان چو پر غرابست و دل چو پر ذباب .
مسعودسعد.
افتاده چو زلف خویش در آب
بی مونس و بی قرار و بی خواب .
نظامی .
نمک در دیده ٔ بیخواب میکرد
ز نرگس لاله را سیراب میکرد.
نظامی .
کاشکی صد چشم از این بیخواب تر بودی مرا
تا تأمل کردمی در منظر زیبای تو.
سعدی .
نقش خیال روی تو تا وقت صبحدم
بر کارگاه دیده ٔ بیخواب میزدم .
حافظ.
- بی خواب شدن ؛ ارق .خواب ناکردن . خواب از چشم رفتن :
چو بشنید این شاه پرتاب شد
از اندوه بی خورد و بی خواب شد.
فردوسی .
- بی خواب و خورد ؛ کنایه از بیقرار و آرام :
چنین داد پاسخ که فرشیدورد
یکی آزور مرد بیخواب وخورد.
فردوسی .
رجوع به خواب شود.
... ادامه
663 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 621
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
watchful | unsleeping , sleepless
عربی
يقظ | ساهر , أرق , مؤرق , حرص

واژگان مرتبط: مراقب، مواظب، دقیق، پاسدار

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری