جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

forthright  |

بی محابا

معنی: بی محابا.[ م ُ ] (ص مرکب ) (از: بی + محابا «عربی ») بی تکلف و بی ادب . (ناظم الاطباء). بی آزرم . (یادداشت مؤلف ). رجوع به محابا شود. || ناپرهیزگار. بآزادی و بیدریغ. (ناظم الاطباء). || بی پروا. بی نگرش . (یادداشت مؤلف ). بی ملاحظه : تا نیکو و زشت بی محابا با او بازمینماید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 99). خردمند آنست که بنعمتی و عشوه ای که زمانه دهد فریفته نشود و برحذر میباشد از بازستدن که سخت زشت ستانند و بی محابا. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 237). خواجه ٔبزرگ گفت : بباید رفت و از من درین باب پیغامی سخت گفت جزم و بی محابا بدرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 259). ما سخت ترسیدیم از آن سخن بی محابا که خلیفه را گفتی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 425). آنچه شما در این دانید بی محابا بازگوئید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 540).
شاها مترس خون ستمکاره ریختن
می ریز بی محابا خوه شای و خوه مشای .
سوزنی .
یوسفی را که ز سیاره بصد جان بخرید
بی محاباش بزندان مدر بازدهید.
خاقانی .
اولاد پیدا آمده خلقی بصحرا آمده
پس بی محابا آمده بر بیش و برکم تافته .
عطار.
جانب دیگر گرفت آن مرد زخم
بی محابا بی مواسا بی زرحم .
مولوی .
پشه ای نمرود را با نیم پر
میشکافد بی محابا مغز سر.
مولوی .
... دست تعدی دراز کرد و میسر نمیشد و بضرورت تنی چند را فروکوفت و مردمان غلبه کردند و بی محابایش بزدند. (گلستان ). یکی از فضلا تعلیم ملکزاده ای همی داد و ضرب بی محابا زدی وزخم بی قیاس نمودی . (گلستان ). چندانکه ریش و گریبانش بدست جوان افتاد بخود درکشید و بی محابا فروکوفت . (گلستان ). و بی محابا در فساد و رسوائی ... چنان بود که بنی آدم طاقت آن نتواند آورد. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 74). بی محابا جمعی را پاره پاره میکردند. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 113). ملک بن عامر و مصاحبان او را بدیدندکه اسبان خود را بی محابا در فرات و آب دجله انداخته بودند. (تاریخ قم ص 269). رجوع به محابا شود.
- بی محابا پلنگ ؛ کنایه از دنیا و روزگار است و کنایه از مرگ و موت هم هست . (برهان ) (آنندراج ) (از انجمن آرا) :
مگر با من این بی محاباپلنگ
چو رومی و زنگی نباشد دورنگ .
نظامی .
... ادامه
297 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 64
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
forthright | fearless , free-spoken , slam-bang , without the case
عربی
صريح | مباشر , بصرامة , حالا , بدون تردد , توا

واژگان مرتبط: رک، بی باک، نترس، بی پروا، خیره سر، خود سر، رک گو، بی پرده، ساده گو، با سر و صدای بلند

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری