جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: بیان . [ ب َ ] (ع اِ) فصاحت و زبان آوری . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). فصاحت . (غیاث ) (ناظم الاطباء). حدیث : ان من البیان لسحرا. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : ازیرا حکیم است وصنع است و حکمت مگو این سخن جز مر اهل بیان را. ناصرخسرو. ای یافته به تیغ و بیان تو زیب و جمال معرکه و منبر. ناصرخسرو. و هرکس در میدان بیان بر اندازه ٔ مجال خویش قدمی گذارده . (کلیله ودمنه ). ره سوی یقین ندارد این حکم هرچند ره بیان ببینم . خاقانی . غایت و آیت شناس نامزد حضرتش غایت نصر از غزا آیت وحی از بیان . خاقانی . دزد این درهاست از عقد سخن هرکه درهای بیان خواهد گشاد. خاقانی . لیک کسی راز چنان جوهری هیچ نه شرح و نه بیان دیده ام . عطار. موشکافان صحابه جمله شان خیره گشتندی در آن وعظ و بیان . مولوی . || سخن و گفتار : در بیانم آب و در فکر آتش است آبی از آتش مطرز کس ندید. خاقانی . بیانی که نغز است فرزانه داند کمانی که سخت است بازو شناسد. خاقانی . دزد بیان من بود هر که سخنوری کند شاه سخنوران منم شاه ستای راستین . خاقانی . در بیانت یتیمه ٔ فضلا در بنانت ولیمه ٔ افضال . (سندبادنامه ص 7). فنون فضل ترا غایتی و حدی نیست که نفس ناطقه را قوت بیان ماند. سعدی . || شرح . تفصیل . تقریر : بیان مناجات ایشان در قرآن مجید بر این نسق دارد. یا ویلنا من بعثنا . (کلیله و دمنه ). و آنگاه به انواع بلا مبتلی گردد که بیان آن ممکن نگردد. (کلیله و دمنه ). که ولید و سحبان از بیان آن عاجز و قاصر. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 ص 448). جان و نان داری و عمر جاودان سایر نعمت که ناید در بیان . مولوی . در بیان این شنو یکداستان تا بدانی اعتقاد راستان . مولوی . آنچه خواهم کرد با نصرانیان آن نمی آید کنون اندر بیان . مولوی . گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم باز گویم که عیانست چه محتاج بیانم . سعدی . دعوی مشتاق را شرع نخواهد بیان گونه ٔ زردش دلیل ناله ٔ زارش گواست . سعدی . - بیان التبدیل ؛ نسخ و رفع حکم شرعی است بدلیل شرعی متأخر. (از تعریفات ). بیان آنچه در آن خفا باشد، بخاطر مجمل یا مشترک یا خفی بودن لفظچون ، اقیموا الصلاة و آتوا الزکاة . (تعریفات ). - بیان التقریر ؛ تأکید کلام بآنچه رفع احتمال مجاز و تخصیص کند. (تعریفات ). || علم بیان ، علمی است که بحث میشود در آن از چگونگی ادا کردن معنی واحد به عبارات مختلفه مثلاً دربیان شجاعت زید یکبار گفته میشود «زید کالاسد فی الشجاعه » بار دیگر «زید شجاع » سوم بار «زید کالاسد» چهارم بار «زید اسد» پنجم بار «رایت اسداً غفی الحمام » ششم بار «زید یحطم الفرسان » هفتم بار «زید یفترس اقرانه » و شک نیست آنکه دلالت این عبارات بر این معنی مختلف است بوضوح و خفا همچنانکه متفاوت است در مبالغه . (از هنجار گفتار تألیف نصراﷲ تقوی ص 142). مجموع قواعدی که نشان می دهد چگونه میتوان از معنی واحدی بالفاظمختلف تعبیر کرد و مباحث آن شامل حقیقت ، مجاز، تشبیه ، استعاره ، کنایه است رجوع به ذیل هریک از این کلمات شود. || (اِ مص ) شرح دادگی . || هویدایی . || ظاهرکردگی . || تعبیر و تأویل . || تقریر و تعریف . || توصیف . || اثبات . || اظهار و اقرار. (ناظم الاطباء). 1- تاويل، تبيين، تعبير، توضيح، شرح
2- ابراز، اشعار، اظهار، تقرير
3- تلفظ، سخن، كلام، گفتار، نطق
4- اعتراف
5- آشكار شدن، پيدا شدن، هويدا گشتن تحرير، ترقيم، نوشته expression, statement, explanation, presentation, interpretation, declaration, exposition, wording, diction, remark, pronunciation, recitation, locution, quotation, averment, lip, mouth, presentment, display, say-so مصطلح، إبانة، سريع، عبارة جبرية، مقدار جذرية، اسلوب التعبير، العصر استخراج السوائل، تعبير İfade expression ausdruck expresión espressione عبارت، تجلی، حالت، قیافه، بیانیه، اعلامیه، گفته، توضیح، توجیه، تفسیر، تعریف، ارائه، معرفی، عرضه، تقدیم، نمایش، تعبیر، ترجمه، اعلام، اعلان، اظهارنامه، نمایشگاه، تقریر، جمله بندی، کلمه بندی، طرز بیان، انتخاب لغت برای بیان مطلب، تبصره، تذکر، ملاحظه، توجه، ادای سخن، طرز تلفظ، ذکر، از بر خوانی، از حفظ خوانی، بازگو نمودن درس حفظی، سبک عبارت پردازی، نقل قول، مظنه، اقتباس، ایراد، اظهار قطعی یا مثبت، اظهار محض، ادعا، لب، لبه، کنار، دهان، دهانه، مدخل، غنچه، حضور، طرز نمایش، تظاهر، جلوه، حق بیان، دستور
مصطلح|إبانة , سريع , عبارة جبرية , مقدار جذرية , اسلوب التعبير , العصر استخراج السوائل , تعبير
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه «بیان» در زبان فارسی به معنای گفتن، توضیح دادن یا بیان کردن است. در زمینههای مختلف، کاربردها و قواعد نگارشی خاصی دارد. در ادامه به برخی از این قواعد و نکات نگارشی اشاره میکنم:
مفهوم و کاربرد:
«بیان» میتواند به معنای بیان یک مطلب، موضوع یا احساس باشد.
در متون علمی، ادبی، و روزمره به کار میرود.
نحو و صرف:
«بیان» به عنوان اسم به کار میرود، و در جمله میتواند فاعل، مفعول یا مضافالیه باشد.
به عنوان فعل، این کلمه به صورت «بیان کردن» نیز استفاده میشود.
استفاده از «بیان» در ترکیبها:
ترکیبات رایج با «بیان» شامل «بیان نظر»، «بیان احساسات»، و «بیان مطلب» است.
میتوان آن را در قالبهای مختلف مانند «بیان روشن» یا «بیان دقیق» نیز به کار برد.
نکات نگارشی:
در نوشتار رسمی و ادبی، دقت در انتخاب کلمات و جملات در هنگام کار با «بیان» اهمیت دارد.
پرهیز از استفادههای تکراری و بیمورد از «بیان» میتواند موجب بهبود متن شود.
قواعد انشایی:
هنگامی که از «بیان» برای آغاز یک جمله استفاده میشود، باید به ساختار جمله توجه شود تا معنا کاملاً واضح باشد. مثلاً: «بیان این موضوع ضروری است.»
استفاده صحیح و بهجا از کلمه «بیان» میتواند به شفافیت و وضوح بیشتر نوشتههای شما کمک کند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در زیر چند جمله با کلمه "بیان" آورده شده است:
بیان احساسات واقعی همیشه سخت است.
این کتاب به خوبی توانسته است احساسات نویسنده را بیان کند.
تدریس قوی میتواند به بیان بهتر مفاهیم کمک کند.
او در سخنرانی خود توانست نکات مهم را به شیوهای شفاف بیان کند.
برای بیان نظرات خود، باید به شیوهای منطقی و محترمانه صحبت کنیم.
اگر به مثالهای بیشتری نیاز دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: عبارت، تجلی، حالت، قیافه، بیانیه، اعلامیه، گفته، توضیح، توجیه، تفسیر، تعریف، ارائه، معرفی، عرضه، تقدیم، نمایش، تعبیر، ترجمه، اعلام، اعلان، اظهارنامه، نمایشگاه، تقریر، جمله بندی، کلمه بندی، طرز بیان، انتخاب لغت برای بیان مطلب، تبصره، تذکر، ملاحظه، توجه، ادای سخن، طرز تلفظ، ذکر، از بر خوانی، از حفظ خوانی، بازگو نمودن درس حفظی، سبک عبارت پردازی، نقل قول، مظنه، اقتباس، ایراد، اظهار قطعی یا مثبت، اظهار محض، ادعا، لب، لبه، کنار، دهان، دهانه، مدخل، غنچه، حضور، طرز نمایش، تظاهر، جلوه، حق بیان، دستور
عَلَّمَهُ الْبَيانَ: انسان تنها مخلوقی که میتواند هر چی در ذهنش بیان کند."و علم آدم الاسماء کلها ثم عرضهم علی الملائکة فقال أنبئوني بإسماء هؤلاء إن کنتم صادقين": هم علم درک قوانین خلقت وهم علم بیان این قوانین.
وشیاطین این قدرتی ندارند ودر حال خدمت به داوود وسلیمان علیهما السلام و عباد صالحین، یادگرفتند.ــمحمدعلی عطاردر 3 سال قبل
RHETORIC علم البلاغه: هنر سخنرانی، مهارت گفتگو.دانشمندان با تجربیات وشواهد متعدد ؛ ثابت شد که انسان تا دو سال میتواند زبان یاد بگیرد. واگه کسی یادش نداد حرف بزنه با صداهای از محیط شنیده به صداهای مشابه درمیارد؛مثل"ها-هِی أ-أو"غوغاء وهیاهو مانندزبان دنمارکی هست.وبالطبع آفریدگار حکیم به آدم علیه السلام متولّی یاد زبان بود.وقرآن عربّی قبل ازآدم خلق شد وبه آیات مثل"بسم الله الرحمان الرحیم" وسور مثل"الصمد" یاد گرفت.هر حاکم یا قوم یاملّتی، دوست دارند زبان ومالکیت خود بنام خودشان ثبت کنند.ــمحمدعلی عطاردر 3 سال قبل