جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: بیژن . [ ژَ ] (اِخ ) نام پسر گیو نواده ٔ گودرز و خواهرزاده ٔ رستم . از پهلوانان و ناموران داستانی ایران بروزگار کیخسرو. داستان او و دلاوریهایش در شاهنامه ٔ فردوسی و بیژن نامه آمده است . ناظم بیژن نامه که منظومه ای حماسی است و از 1400 تا 1900 بیت دارد عطأبن یعقوب صاحب برزونامه است . (فرهنگ فارسی معین ). بیزن . بیجن . داستان بیژن و منیژه که یکی از داستانهای دلکش شاهنامه است به اختصار اینست ، که گروهی از «ارمانیان » نالان و غریوان بدرگاه کیخسرو آمدند و از ستم و آسیب گرازان تنومند که کشتزار آنان را تباه ساخته بودند دادخواهی کردند. شاه فرمان داد تا یک تن از دلاوران به ارمان (در مرز ایران و توران ) رهسپار گردد و گرازان را در بیشه های آنجا نابود سازد. بیژن پسر گیو بفرمان خسرو کمر بست و بهمراهی گرگین میلاد روی بدان سو نهاد. بیژن در پیکار با گرازان پیروزی یافت . در پایان پیکار گرگین از سر رشک و حسد به راه نیرنگ و فریب گرائید و بیژن جوان و خودکامه را بمرغزاری در آن سوی مرز که منیژه دختر افراسیاب با گروهی از کنیزکان رامشگر مجلس بزمی آراسته بود بکامجویی رهنمون شد. بیژن به خیمه ٔ منیژه درآمد و دختر افراسیاب را شیفته ٔ خویش کرد و با وی برامش و میگساری پرداخت . چون یک چند بدینسان گذشت و راز دلباختگی آنان آشکار شد افراسیاب سخت برآشفت و بدستیاری برادر خود گرسیوز بیژن را دستگیر و در چاهی زندانی کرد. از سوی دیگر گرگین که پس از تباهی کار بیژن به ایران زمین بازگشته بود با سخنان بی پایه خبر گم شدن بیژن را به گیو و شهریار ایران رسانید اما بخشم خسرو گرفتار شد و به بند درافتاد. آنگاه گیو بجستجوی فرزند پرداخت و چون از تکاپوی خویش سودی نبرد ناگزیر از پیشگاه کیخسرو یاری خواست . شهریار ایران در جشن نوروز بجام گیتی نما نگریست و بیژن را در چاهی گرفتار دید. سپس رستم را از سیستان فراخواند و او را بتوران فرستاد تا بیژن را از این رنج و گرفتاری برهاند. رستم در جامه ٔ بازرگانان همراه با تنی چند از دلاوران ایران نهانی به توران زمین اندر شد و دیری نپائید که بغمخواری و یاری منیژه بیژن را از چاه تاریک رهایی بخشید و بر سر آن بود که با آن دو راه ایران در پیش گیرد که افراسیاب از کار رستم و بیژن و منیژه آگاه گشت و با سپاهی گران از پی رستم آمد و پیکاری سهمناک درگرفت . در این رزم رستم پیروز شد و افراسیاب شکست یافت و بگریخت . آنگاه رستم با بیژن و منیژه به ایران زمین بازگشت . کیخسرو رستم را بگرمی و خشنودی پذیرا شدو گرگین را ببخشید و سپس صد جامه ٔ دیبای رومی ، تاج و بدره های زر و فرش و خدمتکار و خواسته های دیگر به منیژه ارزانی داشت تا بهمسری بیژن زندگی را بشادمانی بگذراند. (از کتاب بیژن و منیژه برگزیده ٔ ابراهیم پورداود). و رجوع به شاهنامه ٔ فردوسی شود : ثریا چون منیژه بر سر چاه دو چشم من بر او چون چشم بیژن . منوچهری . آستان بوسان او کز بیژن و گرگین مهند آستین بر اردشیر و اردوان افشانده اند. خاقانی . افراسیاب طبع من آن بیژن شجاعت عذر آوردکه بهتر زین دختری ندارم . خاقانی . بوحدت رستم از غرقاب وحشت برستم رسته گشت از چاه ، بیژن . خاقانی چو بیژن داری اندر چه مخسب افراسیاب آسا که رستم در کمین است و کمندی زیر خفتانش . خاقانی . شب آنجا ببودم بفرمان پیر چو بیژن بچاه بلا در اسیر. سعدی . - بیژن نژاد ؛ از نژاد بیژن . منسوب به نسل بیژن . از تبار بیژن : دو شیر گرانمایه بیژن نژاد دو گرد سرافراز و دو پاکزاد. فردوسی . - بیژن وار ؛ شجاع . (ناظم الاطباء) - چاه بیژن ؛ چاهی به توران زمین که افراسیاب بیژن را در آن زندانی کرد و سنگی گران بر سر آن نهاد و رستم آن سنگ یکتنه برگرفت و بدور افکندو بیژن را از بند رهائی داد : شبی چون چاه بیژن تنگ وتاریک چو بیژن من میان چاه آون . منوچهری . چو مهر آمد برون از چاه بیژن شد از نورش جهان را دیده روشن . نظامی . شب چاه بیژن بسته سر مشرق گشاده زال زر خون سیاووشان نگر بر خاک و خارا ریخته . خاقانی . || نام خاقان چین در زمان یزدگرد. || نام یکی از پادشاهان اشکانی ایران . (از لغات شاهنامه ). bijan بيجان bijan bijan bijan bijan bijan
کلمه "بیژن" در زبان فارسی نامی است که به عنوان یک اسم خاص یا اسم علم (معمولاً نام مردانه) مورد استفاده قرار میگیرد و در ادبیات فارسی به عنوان نماد شخصیتهای خاصی نیز شناخته میشود، مانند شخصیت بیژن در داستانهای اسطورهای فارسی.
برای نگارش صحیح این کلمه و استفاده درست از آن در جملات، میتوان به نکات زیر اشاره کرد:
حروف بزرگ و کوچک: در ابتدای جملات و هنگام نوشتن نامها، حتماً باید حرف اول آن با حرف بزرگ نوشته شود. مثلاً: "بیژن در داستان بیژن و منیژه..."
نوع نوشتار: این نام مانند سایر اسمهای خاص باید با دقت و به شکل صحیح نوشته شود. اطمینان از درست بودن هجاهای آن (بی-ژن) مهم است.
نحوهی اشاره: در جملات، میتوان از "بیژن" به صورت فاعل، مفعول و یا در ترکیبهای مختلف استفاده کرد. مثلاً: "بیژن قهرمان داستان است." یا "من کتابی درباره بیژن خواندهام."
نکات نگارشی: هنگام استفاده از بیژن در متون رسمی یا ادبی، باید دقت کرد که نام به درستی و با رعایت قواعد زبان فارسی آورده شود.
تلفظ و فرهنگنامه: در صورت نیاز به شناخت بیشتر، میتوان به فرهنگنامهها و دایرةالمعارفهای فارسی مراجعه کرد تا اطلاعات دقیقتری درباره بیژن و اهمیت آن در ادبیات فارسی به دست آورد.
این نکات میتواند در نگارشهای ادبی و غیرادبی در ارتباط با کلمه "بیژن" مفید باشد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "بیژن" در جملات آورده شده است:
بیژن، دوست صمیمی من، همیشه در کنارم هست و به من کمک میکند.
در داستانهای شاهنامه، بیژن یکی از قهرمانان نامی ایران محسوب میشود.
بیژن تصمیم گرفت تا برای تعطیلات به یک سفر ماجراجویانه برود.
او به خاطر استعدادش در نقاشی، به بیژن لقب هنرمند جوان دادند.
بیژن با تلاش و پشتکار توانست در آزمون ورودی دانشگاه قبول شود.
اگر سوال دیگری دارید یا به مثالهای بیشتری نیاز دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!