جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: بیضا. [ ب َ / ب ِ ] (از ع ، ص ) مأخوذ از بیضاء تازی . (ناظم الاطباء). رجوع به بیضاء شود : گوهر حمرا کند از لؤلؤ بیضای خویش گوهر حمرا کسی از لؤلؤ بیضا کند. منوچهری . طوطی ری عذرخواه ری بس است سوی طوطی قند بیضایی فرست . خاقانی . کعبه را باشد کبوتر در حرم در حرم شهباز بیضا دیده ام . خاقانی . گرچه در نفط سیه چهره توان دید ولیک آن نکوتر که در آئینه ٔ بیضا بینند. خاقانی . - بیضای عسکر ؛ شکر عسکر، چه بنا بگفته ٔ صاحب حدودالعالم شکر از عسکر مکرم (شهری در خوزستان ) است . همه ٔ شکرهای جهان از سرخ و سپید و نیز قند از آنجا خیزد : زین پس خراج عیدی و نوروزی آورند از بیضه ٔ عراق و ز بیضای عسکرش . خاقانی . - کف بیضا ؛ ید بیضا. دست سپیدو درخشان : جام بلور از جوهرش سقلاب و روم اندر برش از نار موسی پیکرش در کف ّ بیضا داشته . خاقانی . کی عجب گر گاوریش زرگری گوساله ساخت طبع صاحب کف ّ بیضا برنتابد بیش از این . خاقانی . و رجوع به ید بیضا شود. - ملت بیضا؛ کیش و دین روشن و درخشان . دین اسلام : بتمشیت مهام شریعت غرا و تقویت امور ملت بیضا. (حبیب السیر ج 3 ص 179). و رجوع به تذکرةالملوک چ 2 ص 2 شود. - ید بیضا و ید بیضاء ؛ دست سپیدو درخشنده و آن از جمله ٔ معجزات موسی (ع ) بود. گویند هرگاه موسی (ع ) دست از بغل برمی آورد نوری از دست او تا به آسمان تتق میکشید و عالم روشن میشد و چون به بغل می برد برطرف میشد و بعضی گویند در کف دست او نوری بود که چون آینه میدرخشید و بجانب هرکه میداشت بی هوش میشد و چون دست را در بغل می برد آن شخص بهوش می آمد. بعضی دیگر گویند که کف دست موسی (ع ) سوخته بود ونشان سفیدی از سوختگی در دست او بود. (برهان ). یکی از نه معجزه ٔ حضرت موسی . (ناظم الاطباء). و ید بیضا بمعنی دست سپید و درخشنده باشد. کنایه از معجزه ٔ موسی است . و بعدها در ادبیات نیز بهمان سبب معمول شد که هر کس در کاری مهارتی نشان دهد و آن کار بخوبی و زیبایی تمام از دست او بیرون آید گویند ید بیضا نمود،یعنی در انجام دادن و پرداخت آن کار معجز کرد. (منتخب جوامع الحکایات عوفی بهار ج 3 ص 11) : اگر شغل مطبخی خود بمن حوالت فرمایی در ساختن اطعمه یدبیضا کنم . (جوامع الحکایات عوفی ) (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به ترکیب الید البیضا ذیل بیضا شود : ید بیضای آفتاب بکور زرفشان زآستین معلم صبح . خاقانی . تیغ تو با آب و نار، ساخت بسی لاجرم هم شجر اخضر است هم ید بیضا و نار. خاقانی . آری بنای جادوی فرعون از جهان ثعبان اسود و ید بیضا برافکند. خاقانی . بلاغت و ید بیضای موسی عمران بکید و سحر چه ماند که ساحران سازند. سعدی . - || کنایه از مهارت و اعجاز و قدرت در سخن : سحر سخنم در همه آفاق برفتست لیکن چه کند با ید بیضا که تو داری . سعدی . oval مصلحة، مساعدة، ثبت، حفلة خيرية، ثنى، استفاد، أفاد، أبرئه، فائدة oval ovale oval oval ovale
کلمه "بیضا" به معنای "تخممرغی" یا "بیضوی" در زبان فارسی به کار میرود و به اشیایی با شکل بیضی اشاره دارد. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میکنیم:
نگارش صحیح: کلمه "بیضا" باید درست و بدون اشتباهاتی چون نقطهگذاری نادرست نوشته شود. نگارش آن باید بهصورت "بیضا" باشد.
استفاده در جملات: این کلمه معمولاً بهعنوان صفت به کار میرود و میتواند در توصیف اشیاء یا شکلها استفاده شود. برای مثال: "شکل این میز بیضی است."
نوشتار کاربری: اگر برای توصیف اشیاء با شکل بیضی استفاده میشود، باید دقت شود که جملات بهطور واضح و مختصر باشند.
توجه به سیاق: بستگی به سیاق جملات دارد که آیا "بیضا" بهعنوان صفت یا اسم به کار میرود و باید دقت شود که با بقیه اجزای جمله همخوانی داشته باشد.
استفاده در ترکیبات: "بیضا" ممکن است در ترکیبات خاصی مانند "میز بیضی" یا "شکل بیضوی" نیز استفاده شود. در این موارد، ترکیب باید بهطور منطقی و درست شکل بگیرد.
با رعایت این نکات، میتوان از کلمه "بیضا" بهدرستی در نوشتههای خود استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
او یک بیضا زیبا از رنگ آبی را در دست داشت که در زیر نور خورشید درخشان بود.
معلم ریاضی به دانشآموزان نشان داد که چطور میتوان یک بیضا را با استفاده از فرمولهای هندسی رسم کرد.
در یک روز بهاری، گروهی از دوستان تصمیم گرفتند تا کنار دریاچه بیضا پیکنیکی خانوادگی برپا کنند.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر