جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

bey'at
allegiance  |

بیعت

معنی: بیعت . [ ب َ / ب ِ ع َ ] (از ع ، اِ، اِمص ) (مأخوذ از بیعة تازی ) عهدو پیمان . (ناظم الاطباء). فرمانبرداری کردن و عهد و پیمان و اخلاص خود را در دوستی فروختن و مرید شدن . (غیاث اللغات ). شناختن امارت یا خلافت یا پادشاهی کسی . (یادداشت مؤلف ). پیمان بستن به فرمانبرداری و اطاعت از کسی . در تاریخ اسلام چنین مرسوم بود که آنکس که پیمان طاعت می بست دست خود را در دست پیغمبر یا خلیفه یا امیر میگذاشت . گویند هنگام فتح مکه همینکه پیغمبراسلام از بیعت با مردان فراغت حاصل کرد بسوی زنان متوجه شد و دست خود را در قدح آب فروبرد، و زنان نیز دستهای خود را در آن قدح فروبردند و بدین وسیله پیمان زنان مکه نیز انجام گرفت . (از دائرة المعارف فارسی ) : برسم بپروردگار خود در حالیکه وفا کرده باشم بعهد خود در بیعت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 317). و آنچه شرط شده بر من از این بیعت از وفا و دوستی .... عهد خداست . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 317). التزام نمودند ما را آنچه خداوند بر ایشان واجب ساخته از اطاعت امام بواسطه ٔ بیعت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 312).
گفتم که کنون آن شجر و دست چگونه است
آن دست کجا جویم و آن بیعت و محضر.
ناصرخسرو.
ابومحمد عبدالسلم بن محمدبن الهیصم که از ائمه ٔ خراسان بود حکایت کرد که چون بیعت خلافت امیرالمؤمنین القادر باﷲ میرفت من در میان برخاستم و این خطبه انشا کردم . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 282). چون ناصرالدین سبکتکین وفات یافت و امارت بر امیر اسماعیل قرارگرفت لشکر، گردن طمع دراز کردند و بمال بیعت مطالبت نمودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 153).
اگر گوشم بگیری تافروشی
کنم در بیعت بیعت خموشی .
نظامی .
عهدها کردند با شیر ژیان
کاندرین بیعت نیفتد در زیان .
مولوی .
- بیعت اولی ؛ بیعت دوازده تن از مردم مدینه بمکه در موسم حج با رسول (ص ) و آنان شش تن از قبیله ٔ اوس و شش تن از خزرج بودند و این بیعت را بیعةالنساء نیز نامندچه شرط در آن بیعت بود که زنا نکنند و دختران نکشند. (یادداشت مؤلف ).
- بیعت ثانیه . رجوع به بیعةالحرب شود.
- بیعت حدیبیه ؛ حدیبیه نام محلی در نه منزلی مدینه بوده است . هنگامی که عثمان برای انجام مذاکرات به مکه رفت این مذاکرات منجر به قراردادی که آن را عهد حدیبیه یا صلح حدیبیه میخوانند شد که به موجب آن مقرر شد که مسلمانان در آن سال (ششم هَ . ق .) بدون بجا آوردن حج برگردند و سال دیگر بمکه آیند. (از دایرة المعارف فارسی ). رجوع به حدیبیه شود.
- بیعت رضوان ؛ یا بیعت شجرة. بیعت حدیبیه . بیعت عقبه .
- بیعت شجرة ؛ بیعت کسانی را که در صلح حدیبیه با پیغمبر بیعت کردند بیعت شجری نیز میگویند و اطلاق شجره بمناسبت مکانی بوده است که آنجا ظاهراً درختی خمیده و کهنسال در کنار چشمه ای بوده و در 9منزلی مکه در حدیبیه واقع بوده است . (از دائرة المعارف فارسی ). رجوع به حدیبیه شود.
- بیعت عام ؛ بمعنی بیعت شجرة است . رجوع به سفینةالبحار قمی شود.
- بیعت عشیره ؛ بیعت علی (ع ) است باپیغمبر (ص ). (سفینةالبحار قمی ).
- دست به بیعت دادن ؛ فشردن یا گرفتن دست بنشانه ٔ بیعت و پیروی :
دستم بکف دست نبی داد به بیعت
زیر شجر عالی پرسایه و مثمر.
ناصرخسرو.
رجوع به دست شود.
|| عقد نکاح . (غیاث اللغات ). || (اصطلاح صوفیه ) بیعت کردن یا بستن با کسی ، بمعنی مرید او شدن است . (دائرة المعارف فارسی ).
... ادامه
660 | 0
مترادف: دير، كنشت، كنيه، معبد(يهود ونصارا)
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی: بَِیعة]
مختصات: (بِ عَ) [ ع . بیعة ]
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: bey'at
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 482
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
allegiance | homage , fealty , vassalage , faithful
ترکی
bağlılık
فرانسوی
allégeance
آلمانی
treue
اسپانیایی
lealtad
ایتالیایی
fedeltà
عربی
إخلاص | قسم يمين الولاء , ولاء
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "بیعت" در زبان فارسی به معنای "پیمان" و "عهد" است و به‌خصوص در زمینه‌های مذهبی و سیاسی به کار می‌رود. در مورد استفاده نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه، نکات زیر قابل توجه است:

  1. جدا نویسی و پیوستگی: کلمه "بیعت" یک واژه مستقل است و باید به همین صورت نوشته شود. این کلمه به هیچ عنوان نباید جدا نوشته شود.

  2. تلفظ: حروف این کلمه به این صورت است: ب-ی-ع-ت و تلفظ صحیح آن "بیعت" است.

  3. کاربرد: این واژه معمولاً در متون سیاسی، مذهبی و تاریخی به‌کار می‌رود و به معنای توافق برای پیروی از یک رهبری یا دین است. می‌توانید آن را در جملات زیر به کار برید:

    • "پس از ظهور حضرت علی (ع)، مردم با او بیعت کردند."
    • "بیعت با رهبران یک جامعه، نشان از وفاداری شهروندان است."
  4. نکات نگارشی:

    • در نوشتار رسمی و ادبی، به کارگیری این کلمه باید با دقت انجام شود و در جملات باید به معنای آن توجه شود.
    • از به‌کاربردن این واژه در متن‌های غیررسمی یا عامیانه پرهیز کنید، مگر اینکه با سیاق متن سازگار باشد.
  5. قید و صفات: کلمه "بیعت" می‌تواند با قیدها و صفت‌های مختلف همراه شود، مانند: "بیعت محکم"، "بیعت استوار" و غیره.

با رعایت نکات فوق، می‌توانید از کلمه "بیعت" به درستی و به طور مؤثر در نوشتار خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "بیعت" در جمله آورده شده است:

  1. مردم در میدان اجتماعات جمع شدند و با رهبری جدید بیعت کردند.
  2. بیعت با امام، نشان از وفاداری و حمایت مردم از او بود.
  3. در تاریخ اسلام، بیعت از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و به عنوان نمادی از اتحاد ملت تلقی می‌شود.
  4. پس از پیروزی در جنگ، سرداران با فرمانده جدید بیعت کردند و بر حمایت از او تاکید کردند.
  5. بیعت کردن در گذشته، به معنای احترام و عهد و پیمان با حاکمان زمان بود.

امیدوارم این جملات مفید باشند!


واژگان مرتبط: وفاداری، تابعیت، تبعیت، سرسپردگی، تجلیل، وظیفه شناسی، رعیتی، بندگی، وابستگی، تیول، بیع

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری