جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: پاچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) (از: پا، رِجل + چه ، ادات تصغیر) پای از زانو تا بسرپنجه . کُراع . پایچه . (مهذب الاسماء). || پای خرد : زهر دارد در درون در پاچه مار گرچه دارد از برون نقش و نگار. شیخ بهائی (نان و حلوا چ سنگی ص 17) || قسمت سفلای پای گوسفند و گاو که از زانو شروع و بسر سُم ختم شود. ساق گوسفند و گاو و مانند آن . ساق : ساق البقر؛ پاچه ٔ گاو. (ریاض الادویة) : بسان پاچه ٔ گاوی که از موی برون آرد ورا شاگرد رَوّاس . سوزنی . || طعامی که از پاچه ٔ گوسفند سازند : بامدادان چو ترید کدک و پاچه زنند میبرند از پی آن کله و کیپا در کار. بسحاق اطعمه . روغنی کز پاچه گرد آورد پیر کله پز کفچه کفچه بر ترید شیردان خواهم فشاند. بسحاق اطعمه . || یکی از دو پای شلوار : از پاچه ٔازار من امروز خلق را بوی وزارت آید و هستم بزرگوار. سوزنی . چو نشناسند پا را زآستین هم رموز پاچه ٔ تنبان چه دانند. نظام قاری (دیوان البسه ). || لبه ٔ تحتانی شلوار. - پاچه ٔ کسی را گرفتن ؛ گزیدن سگ و جز آن پاچه ٔ کسی را. بی مقدمه و آگاهی کسی را مورد عتاب یا آزار قرار دادن . ترکیب ها: - پاچه گیر . پاچه ورمالیده . دست پاچه . کوتاه پاچه . رجوع به این ترکیب ها شود. leg, foot, trotter ساق، مباراة الذهاب، رجل، مباراة العودة، دعامة، فخذ، عصا، ورك الدجاج bacak jambe bein pierna gamba پا، ساق پا، ساق، پایه، ران، فوت، قدم، دامنه، هجای شعری، اسب یورتمه رو، یورتمه ران، شخص چابک و پرکار
ساق|مباراة الذهاب , رجل , مباراة العودة , دعامة , فخذ , عصا , ورك الدجاج
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "پاچه" در زبان فارسی به چند معنی و کاربرد متفاوت اشاره دارد. در اینجا برخی از نکات نگارشی و قواعد مرتبط با این کلمه را بررسی میکنیم:
معنی کلمه: "پاچه" در فارسی میتواند به معنی قسمت پایینی پا (به ویژه در حیوانات) یا به معنای نوعی غذای محلی (پاچهخواری) باشد. بنابراین در نوشتن، با توجه به بافت جملات، باید توجه داشت که معنی مورد نظر چیست.
زبان عامیانه و رسمی: استفاده از "پاچه" در زبان گفتاری و محاورهای رایج است، اما در نوشتههای رسمی ممکن است کمتر دیده شود. در متون رسمی و ادبی، به جای "پاچه"، ممکن است از واژههای دیگری استفاده شود.
ترکیبها: "پاچه" ممکن است با دیگر کلمات ترکیب شود. به عنوان مثال:
پاچهخواری (غذای محلی)
پاچهدار (که به نوع خاصی از حیوانات یا غذاها اشاره دارد)
نوشتن با حرف کوچک و بزرگ: این کلمه نیاز به نوشتار با حرف بزرگ ندارد، مگر اینکه در ابتدای جمله یا عنوان باشد.
تلفظ: در برخی مناطق، این کلمه ممکن است بهصورت متفاوتی تلفظ شود. لذا توجه به لهجه و گویش محلی نیز در ارتباطات کلامی مهم است.
با توجه به نکات فوق، در نگارشهای خود دقت کنید که از کلمه "پاچه" به صورت صحیح و در بافت مناسب استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "پاچه" در جمله آورده شده است:
در بازار، پاچهی گوسفند یکی از اقلام معروف است که بسیاری از مردم آن را خریداری میکنند.
من برای تهیهی خورشت پاچه، از مواد تازه و باکیفیت استفاده کردم.
در برنامهی تلویزیونی، آشپز نشان داد که چگونه میتوان پاچه را به بهترین صورت تهیه کرد.
دوستانم به من پیشنهاد دادند که پاچهپز جدیدی را امتحان کنم که طعم فوقالعادهای دارد.
وقتی به رستوران رفتیم، یکی از خوشمزهترین غذاهایی که سفارش دادیم، پاچهخورش بود.
امیدوارم این جملات به شما کمک کند! اگر سوال دیگری دارید، با کمال میل پاسخ میدهم.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر