جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

pārsā
abstemious person  |

پارسا

معنی: پارسا. (ص ) آنکه از گناهان پرهیزد و به طاعت و عبادت و قناعت عمر گذارد. پرهیزکار و دور از معاصی و ذمائم . (برهان ). در فرهنگ رشیدی آمده است که : «پارسا مرکب است از پارس که لغتی است در پاس بمعنی حفظ و نگهبانی و از الف که چون لاحق کلمه شود افاده معنی فاعلیت کند و معنی ترکیبی [ آن ] حافظ و نگهبان [ است ] چه پارسا پاسدار نفس خود باشد؟. زاهد. عفیف . عفیفه . عف .عفه . ورع . زکی . (دهار). حصان . حاصن . پارسای . حصور. متقی . معصوم . کریم . کریمه . محصنه . حصناء. پاکدامن . هیرسا. پرهیزگار و خداترس . (صحاح الفرس ) :
نشست از پس پرده ٔ پادشا
چنان چون بود مردم پارسا.
فردوسی .
اگر پارسا باشد و رای زن
یکی گنج باشد برآکنده ، زن .
فردوسی .
خنک آنکسی کو بود پادشا
کفی راد دارد دلی پارسا.
فردوسی .
خردمند با مردم پارسا
چو جائی سخن راند از پادشا
همه سخته باید که راند سخن
که گفتار نیکونگردد کهن .
فردوسی .
مکن آز را بر خرد پادشا
که دانا نخواند ترا پارسا.
فردوسی .
بخندید خسرو ز گفتار زن [ کردیه ]
بدو گفت کای شوخ لشکرشکن
بتو دادم آن شهر و آن روستا
تو بفرست اکنون یکی پارسا.
فردوسی .
دگر کیست کو از در پادشاست
جهاندیده پیر است و گر پارساست .
فردوسی .
چو دیندار کین دارد از پادشا
نگر تا نخوانی ورا پارسا.
فردوسی .
بدو [ سیاوش ] گفت شاه ای دلیر جوان
که پاکیزه تخمی و روشن روان
چنانی که از مادر پارسا
بزاید شود بر جهان پادشا.
فردوسی .
بگیتی بجز پارسا زن مجوی
زن بدکنش خواری آرد بروی .
فردوسی .
بپرسید از آن ترجمان پادشا
که ای مرد روشن دل پارسا.
فردوسی .
دگر گفت کز گوهر پادشا
نزاید مگر مردم پارسا.
فردوسی .
دو پاکیزه از گوهر پادشا
دو مرد گرانمایه و پارسا.
فردوسی .
که با ما چه کرد آن بد پرجفا
وز آزاردن مادر پارسا.
فردوسی .
مرا پارسائی بیاورد خرد
بدین پرهنر مهتر ده سپرد.
فردوسی .
اگر دوست گردد ترا پادشا
چه خواهد جز این مردم پارسا.
فردوسی .
کلید در گنج دو پادشا
که بودند با دانش و پارسا.
فردوسی .
که خواهید بر خویشتن پادشا
که دانید ازین دو جوان پارسا.
فردوسی .
نداند کسی راز من جز شما
که هم مهربانید و هم پارسا.
فردوسی .
پر از درد بُد مردم پارسا
که اندر جهان دیو بُد پادشا.
فردوسی .
تو زین پس شوی بر جهان پادشا
نباید که باشی جز از پارسا.
فردوسی .
یکی راز گفت آن زن پارسا
بدان تا بگویم بدین پادشا.
فردوسی .
چو خواهی که بستایدت پارسا
بنه خشم و کین چون شوی پادشا.
فردوسی .
ازیرا که پرورده ٔ پادشا
نباید که باشد مگر پارسا.
فردوسی .
پناهی بود گنج را پادشا
نوازنده ٔ مردم پارسا.
فردوسی .
چنین داد پاسخ نیم پادشا
یکی پارسی مردم و پارسا.
فردوسی .
چنین داد پاسخ که آن پادشا
که باشد پرستنده و پارسا.
فردوسی .
هرآنکس کو بی اندیشه سخن گوید خطا باشد
چگونه پارسا باشد کسی کو پادشا باشد.
فرخی .
ترا دیده ام قادر و پارسا، بس
شگفت است با قادری پارسائی .
فرخی .
از بخیلی چنان کند پرهیز
که خردمند پارسا ز حرام .
فرخی .
مهی گذشت که بر دست من نیامد می
چگونه باشم ازین پارساتر و بهتر.
فرخی .
بسفت آن نغزدرّ بی بها را
بکرد آن پارسا ناپارسا را(؟).
(ویس و رامین ).
پادشا در دل خلق و پارسا در دل خویش . (از تاریخ بیهقی ). پارسا باشید و چشم و گوش و دست و فرج از حرام و مال مردمان دور دارید. (تاریخ بیهقی ). و چون از سیل تباه شد، آن مرد پارسای با خیر... چنین پلی برآورد. (تاریخ بیهقی ). در شمار باید که با وی مساهلت رود چنانکه او را فایده ٔ تمام باشد که وی مردی پارسا است . (تاریخ بیهقی ). و کرباسهااز دست رشت زنان پارسا پیش آورد. (تاریخ بیهقی ). و او زنی داشت سخت بکار آمده و پارسا. (تاریخ بیهقی ). و جده ای بود مرا زنی پارسا و خویشتن دار و قرآن خوان . (تاریخ بیهقی ). هر که خواهد که زنش پارسا ماند گرد زنان دیگران نگردد. (تاریخ بیهقی ).
گر پارسا زنی شنود شعر پارسیش
و آن دست بیندش که بدانسان نوا زنست
آن زن ز بی نوائی چندان نوا زند
تا هر کسیش گوید کین بی نوا زنست .
یوسف عروضی .
پادشاه پارسائی وز تو مردم شاد دل
خوش زید مردم بوقت پادشاه پارسا.
قطران .
پادشا بر کامهای دل که باشد پارسا
پارسا شو تا شوی بر هر مرادی پادشا.
ناصرخسرو.
پرهیزگار کیست کم آزار، اگر کسی
از خلق پارساست کم آزار پارساست .
ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 81).
پارسا شو تا بباشی پادشا بر آرزو
کارزو هرگز نباشد پادشا بر پارسا.
ناصرخسرو.
بود پارسائی کلید بهشت
خنک آن کسی را که او پارساست .
ناصرخسرو.
ولیکن تو آن میشمر پارسا
که باطن چو ظاهر ورا باصفاست .
ناصرخسرو.
یکچند چو گاو مانده از کار
تو زهدفروش و پارسائی .
ناصرخسرو.
این یکی آلوده تن و بی نماز
و آن دگری پاکدل و پارساست .
ناصرخسرو.
ای خواجه ریا ضد پارسائی است
آنرا که ریا هست پارسا نیست .
ناصرخسرو.
فاسقی بودی بوقت دسترس
پارسا گشتی کنون در مفلسی .
ناصرخسرو.
چگونه شود پارسا مرد جاهل
همی خیره گربه کنی تو بشانه .
ناصرخسرو.
زین سمج تنگ ، چشمم چون چشم اکمه است
زین بام گشت پشتم چون پشت پارسا.
مسعودسعد.
در ملک
شاه خدمت تو بی خیانت است
چون در سحر عبادت پیران پارسا.
معزّی .
ترا همان پیش آید که آن پارسامرد را. (کلیله و دمنه ). اگر زن کفشگر پارسا بودی چوب نخوردی . (کلیله و دمنه ). مرد... توبه کرد که ... بگفتار نمام ... زن پارسا و عیال نهفته ٔ خود را نیازارد. (کلیله و دمنه ).
مثل جام و پارسایان هست
لب دریا و مرغ بوتیمار
پارسا را چه لذّت از عشرت
خنفسا را چه راحت از عطّار.
خاقانی .
پارسا را بس اینقدر زندان
که بود هم طویله ٔ رندان .
سعدی .
که گر پارسا باشد و پاکرو
طریقت شناس و نصیحت شنو...
سعدی .
ز مرگش چه نقصان اگر پارساست
که در دنیی و آخرت پادشاست .
سعدی .
که بعد از دیدنش صورت نبندد
وجود پارسایان را شکیبی .
سعدی .
متاب ای پارسا روی از گنهکار
ببخشایندگی در وی نظر کن .
سعدی .
پارسا باش و نسبت از خود کن
پارسازادگی ادب نبود.
سعدی .
هر که را جامه پارسا بینی
پارسا دان و نیکمرد انگار
ور ندانی که در نهادش چیست
محتسب را درون خانه چکار.
سعدی .
دزدی بخانه ٔ پارسائی رفت چندانکه طلب کرد چیزی نیافت . (گلستان ). یکی از بزرگان گفت ، پارسائی را، چگوئی در حق فلان عابد. (گلستان ).
نگویمت که همه ساله می پرستی کن
سه ماه می خور و نه ماه پارسا میباش .
حافظ.
|| پارسی . (رشیدی ) (برهان ). || عارف . دانشمند(؟):
که ای برتر از دانش پارسا
جهاندار و بر پادشا پادشا.
فردوسی .
- ناپارسا . رجوع به ناپارسا شود.
... ادامه
1570 | 0
مترادف: 1- باتقوا، پاكدامن، پرهيزكار، پرهيزگار، خداترس، ديندار، زاهد، صالح، عفيف، مومن، متدين، متشرع، متقي، متورع، معصوم، وارسته 2- عارف 3- پارسي
متضاد: ناپارسا
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [جمع: پارسایان] ‹پارسای›
مختصات: (ص .)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: pArsA
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 264
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
abstemious person | devotee , pietist , pious person , votary , parsa
ترکی
parsa
فرانسوی
parsa
آلمانی
parsa
اسپانیایی
parsá
ایتالیایی
parsa
عربی
شخص ما
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "پارسا" در زبان فارسی به معنای فردی پرهیزگار و با تقوا است. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و استفاده از این کلمه در جملات فارسی پرداخته می‌شود:

  1. نحوه نوشتار: کلمه "پارسا" با حروف فارسی به صورت صحیح نوشته می‌شود و نیاز به هیچ علامت نگارشی اضافی ندارد.

  2. جنس کلمه: "پارسا" اسم و یک صفت است که می‌تواند به عنوان مفعول یا فاعل در جمله استفاده شود.

  3. صرف و نحو:

    • در جملات تجربی می‌توان از "پارسا" به عنوان فاعل استفاده کرد: «او فردی پارسا است.»
    • همچنین می‌تواند به عنوان صفت در توصیف افراد دیگر مورد استفاده قرار گیرد: «این شخص، پارسایی فوق‌العاده دارد.»
  4. توصیف و تقابل: می‌توان "پارسا" را با دیگر صفات متضاد مانند "بی‌پروا" یا "غافل" مقایسه کرد: «پارسا در برابر بی‌پروا قرار دارد.»

  5. استفاده در متون رسمی و ادبی: کلمه "پارسا" در متون مذهبی و ادبیات فارسی کاربرد زیادی دارد و می‌تواند بار معنایی خاصی را منتقل کند.

  6. جمع‌سازی: جمع کلمه "پارسا" به صورت "پارسایان" است.

مثال‌هایی از استفاده این کلمه در جملات:

  • «پارسایان همیشه در راه حق قدم می‌زنند.»
  • «او به عنوان یک پارسا در میان دوستانش شناخته شده است.»

این قواعد به فهم بهتر و درست‌نویسی این کلمه کمک می‌کنند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال از کلمه "پارسا" در جمله آورده‌ام:

  1. او همیشه در زندگی‌اش اصول اخلاقی را رعایت می‌کند و به عنوان یک فرد پارسا شناخته می‌شود.
  2. در میان دوستانش، سرشناس‌ترین نفر پارسا و با تقوا بود.
  3. داستان‌های زیادی درباره‌ی شخصیت‌های پارسا در ادبیات ایرانی وجود دارد.
  4. او با رفتارهای نیکو و پارسایش، به الگوی خوبی برای جوانان تبدیل شده است.
  5. در جامعه‌ای که ارزش‌های اخلاقی کمرنگ می‌شود، وجود افرادی پارسا بسیار مهم است.

امیدوارم این جملات برای شما مفید باشد!


واژگان مرتبط: مرید، طرفدار، هواخواه، فدایی، فداکار، هوا خواه، شاگرد

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری