جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

pālizbān
palizban  |

پالیزبان

معنی: پالیزبان . (اِ مرکب ، ص مرکب ) باغبان . بستان بان . بوستان بان . نگاهدارنده ٔ فالیز. دهقان . (برهان ). دهقان صاحب کشت . ناطور. نگاهبان فالیز. پالیزوان . (رشیدی ). فالیزبان . جالیزبان . دشت بان و گاه کنایه از ذات باریتعالی باشد :
چرا گشت باید همی زان سرشت
که پالیزبانش به آغاز کشت .
فردوسی .
در باغ بگشاد پالیزبان
بفرمان آن تازه رخ میزبان .
فردوسی .
چو پالیزبان گفت و موبد شنید
بروشن روان مرد دانا پدید.
فردوسی .
بدرگاه پالیزبان آمدند
بشادی بر میزبان آمدند.
فردوسی .
بدین زار بگریست پالیزبان
که بود آنزمان شاه را میزبان .
فردوسی .
تن از راه رنجه گریزان ز بد
بیامد در باغبانی بزد
بیامد دوان مرد پالیزبان
که هم نیکدل بود و هم میزبان .
فردوسی .
زنان کدخدایند و کودک همان
پرستار و مزدور و پالیزبان .
فردوسی .
از ایوان بیامد بدان جشنگاه
بیاراست پالیزبان جای شاه ...
بکی نغزدستان بزد [ باربد ] بر درخت
کز آن خیره شد مرد بیداربخت .
فردوسی .
سبک باغبان می بشاپور داد
که بردار از آن کس که بایدت یاد
بدو گفت شاپور کای میزبان
هشیوار و بیدار پالیزبان
کسی کو می آرد نخست او خورد
چو بیشش بود سالیان و خرد
تو از من بسال اندکی مهتری
تو باید که چون می دهی می خوری
بدو باغبان گفت کای پرهنر
نخست او خورد می که با زیب و فر
تو باید که باشی بر این پیشرو
که پیری بفرهنگ و در سال نو
همی زیب تاج آید از روی تو
همی بوی مشک آید از موی تو.
فردوسی .
نهانی بپالیزبان گفت شاه
که از مهتر ده گل مهر خواه .
فردوسی .
بدین خانه درویش بد میزبان
زنی بی نوا شوی پالیزبان .
فردوسی .
بپالیزبان گفت کای پاکدین
چه آگاهی استت ز ایران زمین .
فردوسی .
یکی پیرزن دید پالیزبان
ازو خواست تا باشد او میزبان .
اسدی .
سپهبد دگر ره ز پالیزبان
بپرسید و بگشادگویا زبان .
اسدی .
نه از دروگر و از کفشگر خبر داریم
نه بر فقاعی و پالیزبان ثنا خوانیم .
مسعودسعد.
|| نام نوائی است که خنیاگران زنند. (لغت نامه ٔ اسدی ). لحنی از الحان موسیقی . نوائی است از موسیقی و ظاهراً آن نوا ساخته پالیزبانی بود. (رشیدی ) :
رونق پالیز رفت اکنون که بلبل نیمشب
برسر پالیزبان کمتر زند پالیزبان .
ضیمری ؟ یا ضمیری ؟ (از لغت نامه ٔ اسدی ).
نوبتی پالیزبان و نوبتی سرو سهی
نوبتی روشن چراغ و نوبتی گاویزنه .
منوچهری .
صلصل باغی بباغ اندرهمی گرید بدرد
بلبل راغی به راغ اندر همی نالد بزار
این زند بر چنگهای سغدیان پالیزبان
و آن زند بر نایهای سوریان آزادوار.
منوچهری .
پالیز چون بهشت شد اکنون مگر گشاد
بر مدح خواجه عمدا پالیزبان زبان .
لامعی .
و بگمان ما پالیزبان در این شعر نام مغنّی باشد. پالیزوان . (رشیدی ).
- امثال :
زمهمان چو سیرآمدش میزبان
به زشتی برد نام پالیزبان .
فردوسی .
... ادامه
506 | 0
مترادف: 1- باغبان، جاليزبان، دشتبان، دهقان، صيفيكار، لتهكار، ناطور 2- مغني
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم، صفت) ‹پالیزوان، فالیزوان، جالیزبان› [قدیمی]
مختصات: (اِمر.)
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 103
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
palizban
ترکی
polis
فرانسوی
policier
آلمانی
polizist
اسپانیایی
policía
ایتالیایی
poliziotto
عربی
palizban
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "پالیزبان" در زبان فارسی از دو بخش "پالی" و "زبان" تشکیل شده است. در اینجا برخی قواعد نگارشی و نوشتاری مرتبط با این کلمه را بررسی می‌کنیم:

  1. نوشتار صحیح: این کلمه باید به صورت صحیح نوشته شود، بدون هیچگونه اشتباه تایپی یا املایی.

  2. جداسازی اجزاء: "پالی" و "زبان" می‌توانند به‌عنوان دو جزء جداگانه در نظر گرفته شوند، به‌ویژه در متونی که نیاز به توضیح داشته باشند.

  3. استفاده در جملات: در جملاتی که این واژه به کار می‌رود، لازم است برای جلوگیری از ابهام، مفهوم آن به‌خوبی شرح داده شود.

  4. نکات نگارشی و دستوری:

    • اگر "پالیزبان" به عنوان اسم خاص یا عنوان یک کتاب، مقاله، یا یک مورد خاص به کار رود، باید با حروف بزرگ شروع شود.
    • در متن‌های رسمی، استفاده از نثر صحیح و بدون غلط‌های نگارشی اهمیت دارد.
  5. نکات مربوط به جنسیت و عدد: در زبان فارسی، "پالیزبان" به عنوان یک اسم می‌تواند به صورت مفرد یا جمع به کار رود و باید با توجه به بافت جمله، صرف و متناسب شود.

  6. ترکیب و تکرار: در صورت تکرار یا ترکیب این کلمه با دیگر واژه‌ها، باید به هماهنگی در جنس و تعداد دقت شود.

در نهایت، برای بهتر درک کردن و استفاده از این کلمه، می‌توان از دیکشنری‌ها و منابع معتبر زبان فارسی بهره برد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. پالیزبان وظیفه دارد تا از باغ‌ها و مزارع در برابر آفات و خطرات طبیعی محافظت کند.
  2. در روستا، پالیزبان نه تنها از محصولات کشاورزی در برابر دزدان محافظت می‌کند، بلکه به آن‌ها آموزش‌های لازم را نیز می‌دهد.
  3. با آمدن فصل برداشت، نقش پالیزبان در نظارت بر کیفیت محصولات و جلوگیری از آسیب‌ها اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری