جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: پرتو. [ پ َ ت َ / تُو ] (اِ) شعاع . (برهان ) (زمخشری ). روشنائی . (برهان ). ضوء. (زمخشری ). تاب . سنا. (دهار). روشنی . نور. ضیاء. تابش . فروغ . (برهان ) (غیاث اللغات ). و صاحب غیاث اللغات گوید بمعنی سایه چنانکه مشهور شده خطاست : سنا؛ پرتو روشنائی . (زمخشری ). عَب ء؛ پرتو آفتاب . (منتهی الارب ) : چو شب پرنیان سیه کردچاک منور شد از پرتو هور خاک . فردوسی . در صدر مجلس منقله ای نهاد و حواشی آن بخانه های مربع و مسدّس و مثمن و مدوّر مقسم گردانیده که پرتو آن نور دیده ها را خیره و تیره میکرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). سایه ٔ کردگار پرتو لطف پروردگار ذخر زمان و کهف امان ... (گلستان ). و بضاعت مزجات بحضرت عزیز آورده و شبه در بازار جوهریان جوی نیرزد و چراغ پیش آفتاب پرتوی ندهد. (گلستان ). گر روی پاک و مجرد چو مسیحا بفلک از فروغ تو بخورشید رسد صد پرتو. حافظ. در هر دلی که پرتو خورشید عشق گشت خورشید عقل بر سر دیوار میرود. عمادی . || آسیب . صدمه . (برهان ). || عکس . انعکاس . نور. نور منعکس : ز نور او تو هستی همچو پرتو وجود خود بپرداز و تو او شو. ناصرخسرو (روشنایی نامه چ تقوی ص 523). کلیمی که چرخ فلک طور اوست همه نورها پرتو نور اوست . سعدی . پرتو نور از سرادقات جلالش از عظمت ماورای فکرت دانا. سعدی . || اثر. تأثر : پرتو نیکان نگیرد هر که بنیادش بد است تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است . سعدی . - پرتو افکندن ؛ درخشیدن . انعکاس . - پرتوکردن ؛ در بعض لهجات ایرانی ، پرتاب کردن . - امثال : چراغ در پرتو آفتاب رونقی ندارد . 1- اشعه، تاب، تابش، درخشش، روشنايي، روشني، سو، شعاع، شعشعه، ضيا، فروغ، نور
2- اثر، نقش beam,ray,light,radiance,shaft,shine,radiancy,rayon ضوء işık lumière licht luz leggero
... ادامه
519|0
مترادف:1- اشعه، تاب، تابش، درخشش، روشنايي، روشني، سو، شعاع، شعشعه، ضيا، فروغ، نور
2- اثر، نقش
کلمه "پرتو" در زبان فارسی به معنی "اشعه" یا "نور" استفاده میشود و در زمینههای مختلفی میتواند به کار رود، از جمله در علوم فیزیک و متون ادبی. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
نحوه کاربرد: "پرتو" به صورت اسم درست و معتبر در جملات فارسی به کار میرود. به عنوان مثال:
"پرتو خورشید بر روی درختان میتابید."
"پرتوهای لیزر برای درمان برخی بیماریها استفاده میشوند."
مفرد و جمع: "پرتو" در حالت مفرد به کار میرود و جمع آن "پرتوها" است. به عنوان مثال:
"پرتو قویتری به سمت زمین میتابد."
"پرتوهای رنگین روی دیوار نقش میبندند."
ترکیب با دیگر کلمات: این کلمه میتواند با کلمات دیگر ترکیب شود و اسامی جدید بسازد، مانند "پرتو افکن" یا "پرتو سنج".
قواعد نوشتاری: "پرتو" با حروف کوچک نوشته میشود مگر در موارد خاص از جمله در آغاز جمله که حرف اول آن بزرگ میشود.
معانی و کاربردها: توجه داشته باشید که در ادبیات و شعر فارسی نیز "پرتو" میتواند به عنوان نمادی از روشنی، آگاهی، یا خوشبختی تعبیر شود.
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "پرتو" به درستی و به طور مؤثر در نگارشهای خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال از کلمه "پرتو" در جمله آورده شده است:
پرتو خورشید در صبحگاه به زیبایی بر روی درختان میتابد.
پرتوهای نور از پنجره به داخل اتاق وارد میشوند و فضای دلنشینی ایجاد میکنند.
دانشمندان در حال بررسی پرتوهای گاما هستند تا اطلاعات بیشتری دربارهی کیهان به دست آورند.
او با پرتوهای خنده خود، فضای دلپذیری را در جمع دوستانش ایجاد کرد.
علم پزشکی از پرتو درمانی برای درمان برخی بیماریها استفاده میکند.
اگر سوال یا نیاز دیگری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر