جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: پرستیدن . [ پ َ رَ دَ ] (مص ) (یک مصدر بیش ندارد، پرستیدم . پرست !) عبادت . عبادت کردن . اقراء. تقرء. (منتهی الارب ). نسک . تعبد : و [ صقلابیان ] همه آتش پرستند. (حدود العالم ). بت پرستیدن به از مردم پرست پندگیر و کاربند و گوش دار. ابوسلیک گرگانی . همه کسی صنما [ مر ] ترا پرستد و ما از آتش دل آتش پرست شاماریم . منطقی (از حاشیه ٔفرهنگ اسدی نخجوانی ). ای آنکه ترا پیشه پرستیدن مخلوق چون خویشتنی را چه بری بیش پرسته . کسائی . ز دین و پرستیدن اندر چه اند همی بت پرستند اگر خود که اند. فردوسی . ز روز گذر کردن اندیشه کن پرستیدن دادگر پیشه کن . فردوسی . نیا را همین بود آئین و کیش پرستیدن ایزدی بود پیش . فردوسی . بگفتا فروغی است این ایزدی پرستید باید اگر بخردی . فردوسی . که شاید بمشکوی زرّین ما بداند پرستیدن دین ما. فردوسی . اگر خدای پرستی تو خلق را مپرست خدای دانی خلق خدای را مازار. ناصرخسرو. خواهند همی که همچو ایشان من جز که خدای را پرستم . ناصرخسرو. و آفتاب را پرستید. (نوروزنامه ). بجان تو که پرستیدن تو کیش من است بکیش عشق پرستش رواست جانان را. ادیب صابر. شکم بنده کمتر پرستد خدای . سعدی . || خدمت . خدمت کردن : کسانی که اندر شبستان بدند هشیوار و مهترپرستان بدند. فردوسی . تن خویش یک چند بیمار کرد پرستیدن پادشه خوار کرد. فردوسی . چنین یافت پاسخ ز مرد گناه که هر کس که گوید پرستم دو شاه . فردوسی . خنک شهر ایران که تخت ترا پرستند و بیدار بخت ترا. فردوسی . وز آن پس سوی زابلستان شود بر آئین خسروپرستان شود. فردوسی . نیاکان ما را پرستیده اید بسی شور و تلخ جهان دیده اید. فردوسی . بدان تا تو با بزم باشی و سور مگرد از پرستیدن شاه دور. اسدی . ز کهتر پرستیدن و خوش خوئیست ز مهتر نوازیدن و نیکوئیست . اسدی . || خم شدن به رسم تعظیم .نماز بردن : من که معروف شدستم به پرستیدن او بپرستیدن هر کس نکنم پشت دو تاه . فرخی . شاه محمود که شاهان زبردست کنند هر زمانی بپرستیدن او پشت دو تاه . فرخی . || ورزیدن : جهان چون بر او برنماند ای پسر تو نیز آز مپرست و انده مخور. فردوسی . || دوست گرفتن . دوست داشتن : دگر گفت کانرا تو دانا مخوان که تن را پرستد بجای روان . فردوسی . دلش را پرست ار خرد را پرستی کفش را ستا گر سخا را ستائی . فرخی . - پرستیدن فرمان ؛قبول طاعت کردن . اظهار اطاعت کردن : بزنهار پیش آی و فرمان پرست که تا پیش شاهت برم بسته دست . فردوسی . worship, idolize, deify عبادة، تأليه، ديانة، مقام رفيع، تعبد، سجد، عبد، بجل، أله، صلى، يعبد tapmak culte verehrung culto culto عبادت کردن، ستودن، پرستش کردن، ستایش کردن، بحد پرستش دوست داشتن، بت ساختن، صنم قرار دادن، خدا دانستن، مقامالویت قائل شدن
عبادة|تأليه , ديانة , مقام رفيع , تعبد , سجد , عبد , بجل , أله , صلى , يعبد
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "پرستیدن" در زبان فارسی به معنای عبادت یا احترام عمیق به کسی یا چیزی است. در قواعد فارسی و نگارشی، این واژه به صورت زیر استفاده میشود:
صرف و نحو:
"پرستیدن" یک فعل است و در زمانهای مختلف صرف میشود. به عنوان مثال:
زمان حال: میپرستد
زمان گذشته: پرستید
زمان آینده: خواهد پرستید
اسم و مصدر:
"پرستش" به عنوان اسم از این فعل مشتق میشود. مثلاً: پرستش خدا، پرستش معبود.
ترکیبها:
میتوان از "پرستیدن" در ترکیبهای مختلفی استفاده کرد، مانند: "پرستیدن خدا"، "پرستیدن حقیقت"، "پرستیدن عشق".
نگارش:
در نگارش فارسی، به قواعد استفاده از ویرگول، نقطه و سایر علائم نگارشی توجه کنید. به عنوان مثال، جملات باید بهطور صحیح و با رعایت قواعد نگارشی نوشته شوند.
توجه به متن:
در متنهای ادبی، معنای عمیق و احساساتی که این واژه منتقل میکند نیز مهم است. برای مثال، ممکن است در شعرها و متون عرفانی، به زیبایی و عمق مفهوم پرستش توجه شود.
در کل، "پرستیدن" یک واژه با بار معنایی عمیق است که در زمینههای مختلف مورد استفاده قرار میگیرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
او همیشه خدا را با قلبی پر از عشق پرستیدن میکند و به انجام خوبیها معتقد است.
در فرهنگ ایرانی، پرستیدن طبیعت و احترام به آن یکی از ارزشهای مهم به شمار میآید.
او سالهاست که در پرستیدن بزرگترین استادش، خستگی ناپذیر تلاش میکند و از آموزشهای او بهرهمند میشود.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر