جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

parand
prand  |

پرند

معنی: پرند. [ پ َ رَ ] (اِ) جامه ٔ ابریشمین بی نقش و ساده . فرند. (رشیدی ). ابریشمینه ٔ سیاه بهترینش ختائی . حریر. حریر ساده . (فرهنگ اسدی ) (صحاح الفرس ) (برهان ) (غیاث اللغات ). بافته ٔ ابریشمی . (برهان ) (غیاث اللغات ). پَرن . پَرنا. حریر ساده یعنی پرنیان بی نقش . (نسخه ای از فرهنگ اسدی ). پرند و پرنیان حریر باشد، پرند ساده بود و پرنیان منقش . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی چ طهران ). حریر تنک و ساده . (اوبهی ). بافته ای بود ابریشمی . (جهانگیری ) : و از این ناحیت [ چین ] زر بسیار خیزد و حریر و پرند وخا و جیز(؟) چینی (خار چینی ؟ خار صینی ؟) و دیبا. (حدود العالم ).
زمانی برق پرخنده زمانی ابر پرناله
چنان مادر ابر سوگ عروس سیزده ساله
و گشته زین پرند سبز شاخ بیدبن ساله
چنان چون اشک مهجوران نشسته ژاله بر ژاله .
رودکی .
ز گفتار او شاد شد شاه هند
بیاراست ایوان بچینی پرند.
فردوسی .
فرستاد نزدیک دانای هند
بسی اسب و دینار و چینی پرند.
فردوسی .
چو گیتی مر او [ اردشیر ] را همه راست شد
ز همت به کیوان همی خواست شد
چه از روم و از چین و از ترک و هند
جهان شد مر او را چو رومی پرند.
فردوسی .
پدر بود در ناز و خزّ و پرند
مرا برده سیمرغ در کوه هند.
فردوسی .
گر از کابل و زابل و مرز هند
شود روی گیتی چو چینی پرند.
فردوسی .
مرا شاه ایران فرستد به هند
به چین آیم از بهر چینی پرند.
فردوسی .
خداوند ایران و توران و هند
به فرّش جهان شد چو رومی پرند.
فردوسی .
نهادش بصندوق در نرم نرم
بچینی پرندش بپوشید گرم .
فردوسی .
پری زادگان رزم را دل پسند
بپولاد پوشیده چینی پرند.
عنصری .
چون پرند بیدگون بر روی پوشد مرغزار
پرنیان هفت رنگ اندر سر آرد کوهسار.
فرخی .
گفتم چه چیز باشد زلفت در آن رخت
گفتا یکی پرند سیاه ویکی پرن .
فرخی .
بد او را یکی پور نامش سرند
که زخمش ز فولاد کردی پرند.
اسدی .
از روی چرخ چنبری رخشان سهیل و مشتری
چون بر پرند ششتری پاشیده دینار و درم .
لامعی .
این نیابد همی برنج پلاس
وآن نپوشد همی ز ناز پرند.
مسعودسعد.
پرند آسمان گون بر میان زد [ شیرین ]
بشد در آب و آتش در جهان زد.
نظامی (خسرو و شیرین ).
حمایل پیکری از زر کانی
کشیده بر پرندی ارغوانی .
نظامی .
دیده ای آتش که چون سوزد پرند
برق هجرت آنچنانم سوخته .
خاقانی .
سه نگردد بریشم ار او را
پرنیان خوانی و حریر و پرند.
هاتف .
|| حریر که بر آن نوشتندی :
ز زابلستان تا بدریای سند
نوشتیم عهد ترا بر پرند.
فردوسی .
سپینود را داد منشور هند
نوشته خطی هندوی بر پرند.
فردوسی .
یکی نامه دارم بر شاه هند
نبشته خط پهلوی بر پرند.
فردوسی .
نویسیم پس نامه ای بر پرند
که کید است تا باشد او شاه هند.
فردوسی .
|| پرنیان منقش را نیز گفته اند. (برهان ). || تیغ و شمشیر. (برهان ). شمشیر برّاق . (ولف ). فرند. (رشیدی ) :
بزرین و سیمین چو صد تیغ هند
جز او سی بزهر آب داده پرند.
فردوسی .
نه سقلاب مانم بر ایشان نه هند
نه شمشیر چینی نه هندی پرند.
فردوسی .
ز یاقوت و الماس و از تیغ هند
همه تیغ هندی سراسر پرند.
فردوسی .
چو دیبهی که برنگ پرند هندی تیغ
زبرجدینش بود پود و زمردینش تار.
عنصری .
تیر اندر سپر آسان گذراند چوزند
چون کمان خواست عدورا چه پرند و چه سپر.
فرخی .
به یک دستش پرند آب داده
بدیگر موی مشکین تاب داده .
فخرالدین اسعد (ویس ورامین ).
بر هر تنی پراکند آن پرنیان پرند
خاکی کز او نروید جز دار پرنیان .
مسعودسعد.
ز شادروان بخاک اندر فکندش
ز دستش بستد آن هندی پرندش .
فخرالدین اسعد (ویس و رامین ص 294).
خنجر تو چون پرند روشن و بازینت است
خون دل عاشقان نقش پرند تو باد.
خاقانی .
|| جوهر شمشیر. (رشیدی ). جوهر تیغ و شمشیر و امثال آن . (برهان ). فرند. (رشیدی ). گوهر (در شمشیر و مانند آن ). گهر. پرَنگ . اَثر (در شمشیر و جز آن ) :
مبارزان قدرقدرت قضاقوت
برای تیغ خود ازخنجرت پرند برند.
ازرقی .
|| خیار صحرائی . (برهان ) (جهانگیری ) (اوبهی ). || مَرغ و فریز را هم گفته اند و آن سبزه ٔ نورُسته باشد که دواب آنرا برغبت تمام خورند. || زین پوش . || بمعنی پروین هم هست که ستاره های کوهان ثور باشد. (برهان ). ثریا. || بیدگیا. (کازیمیرسکی ) (شلیمر). گیاهی در خشک جنگلهای شمال ایران . (گائوبا).
... ادامه
552 | 0
مترادف: 1- ابريشم، پرنيان، حرير، ديبا 2- تيغ، شمشير
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [قدیمی]
مختصات: (پَ رَ) [ په . ] (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: parand
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 256
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
prand
ترکی
kuş
فرانسوی
l'oiseau
آلمانی
der vogel
اسپانیایی
el pájaro
ایتالیایی
l'uccello
عربی
براند
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "پرند" به معنای "پرنده" یا "پرونده" و به عنوان اسم خاص در متون فارسی استفاده می‌شود. اما برای بررسی قواعد نگارشی و نحوه استفاده از این کلمه، می‌توان به نکات زیر اشاره کرد:

  1. نقطه‌گذاری: در جملات، "پرند" باید با توجه به قواعد نقطه‌گذاری مناسب از دیگر کلمات تفکیک شود. مثلاً: "پرند به آسمان پرواز کرد."

  2. حروف سرباز (مخصوصاً در نوشتار فنی): اگر "پرند" به عنوان نام خاص یا اصطلاح فنی به کار رود، لازم است با حروف بزرگ نوشته شود.

  3. تطبیق با فعل: در جملات، باید توجه داشت که فعل‌ها تطابقی با فاعل داشته باشند. مانند: "پرند در باغ پرسه می‌زند."

  4. ترکیب‌ها: "پرند" می‌تواند در ترکیبات مختلف با دیگر واژه‌ها به کار رود. مثلاً: "پرند کوچک"، "پرند آوازه‌خوان".

  5. مثال‌های کاربردی: برای استفاده صحیح از "پرند" در جملات مختلف، استفاده از مثال‌های متنوع می‌تواند کمک‌کننده باشد. مثلاً:
    • "پرند در آسمان پرواز می‌کند."
    • "ما در مورد رفتار پرند صحبت کردیم."

با رعایت این نکات می‌توان به درستی از کلمه "پرند" در نوشتار فارسی استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال از استفاده کلمه "پرند" در جمله آورده شده است:

  1. پرند نغمه‌سرایی خوشی را آغاز کرد و همه را مسحور کرد.
  2. در حیاط خانه، پرندها به بیرون پرواز کردند و به آسمان آبی رفتند.
  3. بچه‌ها با دیدن پرند در باغ، خوشحال شدند و به دنبال او دویدند.
  4. پرند در شاخه درخت نشسته بود و به زیبایی محیط اطرافش نگاه می‌کرد.

اگر سوال دیگری دارید یا به کمک بیشتری نیاز دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری