license
98
1398
100
معنی کلمه پریدن معنی واژه پریدن
معنی:
پریدن . [ پ ُ دَ ] (مص ) پرشدن . امتلاء. مملو شدن . انباشته شدن : تو خود را گمان برده ای پرخرد انائی که پر شد دگر کی پرد. سعدی (بوستان ). دعدعه ؛ جنبانیدن پیمانه تا بیشتر پرد. (صراج اللغة).انگلیسی jump, vault, bounce, skip, fly, flight, spout, spring, tumble, to jumpعربی قفزة، قفز، طفرة، إرتفاع مفاجئ للأسعار، إنتقل بسرعة، هاجم، نطط، عبر، فر من، ترك فجأة، غادر، طار فرحا، استولى، جعله يثب، رفع منزلته، زاد، انحرف، أشتم، وافق، وجه نقدا لاذعا، القفزترکی zıplamakفرانسوی sauterآلمانی springenاسپانیایی saltarایتالیایی saltareمرتبط جستن، جهش ناگهانی کردن، خیز زدن، وفق دادن، پراندن، جست زدن، گنبد یا طاق درست کردن، گزاف گویی کردن، بالا جستن، پس جستن، بیرون انداختن، مورد توپ و تشر قرار دادن، جست و خیز کردن، ورجه ورجه کردن، از قلم اندازی، تپیدن، پرواز کردن، پرواز دادن، افراشتن، بهوا فرستادن، کوچ کردن، فواره زدن اب، فواره زدن، جهش کردن، فوران کردن، لی لی کردن، جهیدن، قابل ارتجاع بودن، حالت فنری داشتن، رقصیدن، لغزیدن، ناگهان افتادن، غلت خوردن
ترکیب:
(مصدر لازم) [قدیمی]
مختصات:
(پَ دَ) (مص ل .)
آواشناسی:
منبع:
لغتنامه دهخدا
معادل ابجد:
266
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
jump | vault , bounce , skip , fly , flight , spout , spring , tumble , to jump
عربی
قفزة | قفز , طفرة , إرتفاع مفاجئ للأسعار , إنتقل بسرعة , هاجم , نطط , عبر , فر من , ترك فجأة , غادر , طار فرحا , استولى , جعله يثب , رفع منزلته , زاد , انحرف , أشتم , وافق , وجه نقدا لاذعا , القفز
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)در زبان فارسی، کلمه "پریدن" به معنای جهیدن و بالا رفتن از سطح زمین است. در نگارش و استفاده از این کلمه، چند نکته و قاعده وجود دارد که به شرح زیر است:
فعل و زمان: "پریدن" یک فعل است و میتواند در زمانهای مختلف صرف شود. به عنوان مثال:
حال: میپرم
گذشته: پریدم
آینده: میپرم
مشتقات: کلمه "پریدن" مشتقات و نامهای مختلفی دارد، مانند:
نحوه استفاده: این کلمه میتواند در جملات به اشکال مختلف به کار رود. به عنوان مثال:
فعل: من میخواهم بپرسم.
اسم: پرندگان در فصل بهار میپرند.
قواعد نگارشی:
هنگامی که "پریدن" به عنوان فعل در جمله استفاده میشود، باید توجه داشت که فاعل و مفعول به درستی مشخص شده باشند.
به کار بردن (می)، (ام)، (ید) و سایر پسوندها در زمانهای مختلف فعل باید مطابق با قواعد صرف فعل باشد.
استفاده غیرمستقیم: در متون ادبی، میتوان از "پریدن" به عنوان نمادی از آزادی، شجاعت یا تغییر و تحول استفاده کرد.
با رعایت این نکات، میتوان به درستی از کلمه "پریدن" در جملات و متون فارسی استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
او به خاطر شادی از روی چمنها پریدن کرد.
بچهها در پارک مشغول پریدن و بازی بودند.
در دوران کودکی، پریدن از تپهها یکی از سرگرمیهای مورد علاقهام بود.
لغتنامه دهخدا واژگان مرتبط: جستن، جهش ناگهانی کردن، خیز زدن، وفق دادن، پراندن، جست زدن، گنبد یا طاق درست کردن، گزاف گویی کردن، بالا جستن، پس جستن، بیرون انداختن، مورد توپ و تشر قرار دادن، جست و خیز کردن، ورجه ورجه کردن، از قلم اندازی، تپیدن، پرواز کردن، پرواز دادن، افراشتن، بهوا فرستادن، کوچ کردن، فواره زدن اب، فواره زدن، جهش کردن، فوران کردن، لی لی کردن، جهیدن، قابل ارتجاع بودن، حالت فنری داشتن، رقصیدن، لغزیدن، ناگهان افتادن، غلت خوردن