جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

poš
pass  |

پش

معنی: پش . [ پ َ ] (اِ) موی گردن و کاکل اسب را گویند... (برهان قاطع). یال . عرف (در اسب ) :
کفلهاش گرد و پش و دم دراز
بر وبال فربی و لاغر میان .
پوربهای جامی (از فرهنگ جهانگیری ).
بجای نعل نومه بسته بر پای
بجای درّ پروین بسته بر پش .
لطیفی (از فرهنگ شعوری ).
ظفر چو تیغ بدست تو دیدگفت به تیغ
همه سلامت آن روی چون نگار تو باد
چو دید فتح پش اسب تو به اسبت گفت
همه سعادت آن زلف چون نگار تو باد.
|| طره که بر سر دستار و کمر گذارند و فش معرب آن است . || پست .ناقص و فرومایه از هر چیز. || شبیه و نظیر و مانند. (برهان قاطع). || و بمعنی بش وفش است یعنی بند آهنین و سیمین که بر صندوق و در زنند. آهن جامه . ضَبّه . هر بندی آهنین که به تخت و تخته های رخت دان برای سختی بندند. بندهائی بود از آهن یااز مس نیک پهن کرده که بر درها و تختها و صندوقها زنند و بندی که کاسه بندان بر کاسه ٔ چینی و چوبین و غیره زنند و حلقه و کمر که بر میان بندند. و بند آن چیز را پش گویند :
از آبنوس دری اندر او فراشته بود
بجای آهن ، سیمین همه پش و مسمار.
ابوالمؤید.

بر دل هر شکسته زد غم تو
چون طبق بند از صنیعت ، پش .
شهید.
مرا گفت بگرفتمش زیر کش
همی بر کمر ساختم بند و پش .
فردوسی .
|| بند. وصل : التضبیب ؛ پش برزدن چیزی را و به آهن بستن . (زوزنی ). || هر بند و گیره .
- پای پش ؛ جمعاً بمعنی آواز پای باشد گاه ِ رفتن :
باز کرد از خواب زن را نرم و خوش
گفت دزدانند و آمد پای پش .
رودکی .
... ادامه
542 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [قدیمی]
مختصات: ( ~.) (پس .)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: paS
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 302
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
pass
ترکی
paş
فرانسوی
pash
آلمانی
pasch
اسپانیایی
pash
ایتالیایی
pash
عربی
مرر | تجاوز , حدث , مر , عبر , تبادل , نجح , سير , أعد , رحل , شق طريقه , إنتقل إلى , أقر ب , ألغى إعلان , تغاضى , تغوط , تبرز , إجتاز بنجاح , أهمل , جهل , تخلى عن دوره في اللعب , مر الكرة للاعب آخر , طريق , علامة إجتياز , جواز مرور , بطاقة عضوية , أذن مرور , طعنة في المبارزة , نقل الأشياء بخفة اليد , متوسط , تذكرة دخول للمسرح مجانية , خطاب لمرور السفن في البحر , يمر
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه «پش» به تنهایی معنای خاصی ندارد و نمی‌توان آن را به صورت مستقل بررسی کرد. اما اگر منظور شما از "پش" به عنوان یک پسوند یا بخشی از واژه‌ها باشد، می‌توانم به توضیحاتی درباره استفاده و قواعد نگارشی و املایی مرتبط بپردازم.

موارد استفاده از «پش»:

  1. پسوندها: در زبان فارسی، بعضی کلمات با پسوندهای خاصی به وجود می‌آیند. برای مثال، «پش» می‌تواند نمایانگر جایی از بدن باشد مثل «پشت». پس در این زمینه باید توجه ویژه‌ای به شناخت واژه‌ها داشت.

  2. قواعد املایی: املای صحیح کلمات باید رعایت شود. برای مثال، کلمه «پشت» نباید به اشتباه «پش» نوشته شود.

  3. ترکیب‌ها: در زبان فارسی برخی کلمات با دیگری ترکیب می‌شوند و معانی جدیدی پیدا می‌کنند. مثال: پشت، پشمالو و ...

  4. نگارش: در نگارش باید به قواعد درست نویسی، مانند فاصله‌ها و نشانه‌گذاری، دقت کرد. برای مثال،‌ اگر در یک جمله شما به «پشت» اشاره می‌کنید، توجه کنید که آن را به درستی بنویسید.

لطفا اگر اطلاعات بیشتری درباره کلمه خاصی مد نظر دارید، بیشتر توضیح دهید تا بتوانم دقیق‌تر کمک کنم.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در زیر چند مثال برای کلمه "پش" در جمله‌های مختلف آورده شده است:

  1. پش از اینکه بخوابم، یک کتاب می‌خوانم.
  2. او پش از خوردن شام تصمیم به رفتن به سینما گرفت.
  3. ما پش از آغاز کلاس، مقداری با هم صحبت کردیم.
  4. پش از بارش باران، آسمان تاریک شد.
  5. او پش از اینکه به سفر برود، همه کارهایش را انجام داد.

اگر نیاز به مثال‌های بیشتری دارید یا سوال دیگری دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری