جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

pahn
broad  |

پهن

معنی: پهن .[ پ َ ] (ص ) فراخ . وسیع. متسع. فراخ و گشاده . (آنندراج ). مقابل تنگ : جاده ٔ پهن ؛ جاده ٔ فراخ :
و دیگر چو گیتی ندارد درنگ
سرای سپنجی چه پهن و چه تنگ .
فردوسی .
بیابان بیاید چو دریا گذشت
ببینی یکی پهن بی آب دشت .
فردوسی .
برآمد غو بوق و هندی درای
بجوشید لشکر بدان پهن جای .
فردوسی .
یکی پهن کشتی بسان عروس
بیاراسته همچو چشم خروس .
فردوسی .
بیاورد لشکر بدریای چین
برو تنگ شد پهن روی زمین .
فردوسی .
عصای موسی ، تیغ ملک برابرشان
چو اژدها شده و باز کرده پهن ، زفر.
عنصری .
فکنده پهن بساطی بزیر پای نشاط
بعمر کوته و دور و دراز کرده امل .
ناصرخسرو.
هرکه عکس رخ تو می بیند
دهنش پهن باز میماند.
عطار.
چنان پهن خوان کرم گسترد
که سیمرغ در قاف روزی خورد.
سعدی .
- پهن دشت ؛ دشتی فراخ و پهناور. رجوع به پهن دشت شود.
|| عریض . پهناور. دارای پهنا :
یکی رود بد پهن در شوشتر
که ماهی نکردی برو بر گذر.
فردوسی .
یکی خانه دیدند پهن و دراز
برآورده بالای او شست باز.
فردوسی .
یکی چادری جوی پهن و دراز
بیاویز چادر ز بالای گاز.
ازرقی .
جائی درو چو منظره عالی کنم
جائی فراخ و پهن چو میدان کنم .
ناصرخسرو.
چون مدتی بر آمد شاخهاش بسیار شد و بلگها پهن گشت . (نوروزنامه ).
اینهمه کارهای پهن و دراز
تنگ و کوته بیک قفس گردد.
خاقانی .
رکن ٌ مستهدف ؛ ستون پهن . مصفح ؛ پهن از هر چیزی . مصلطح ؛ پهن فراخ . هجنف ؛ دراز پهن . فرطاس ؛ پهن هر چه باشد. وأن ؛ پهن و عریض از هر چیزی . عریض ؛ پهن از هر چه باشد. (منتهی الارب ). || گسترده . پَهَن پخت . (برهان ). پخش . (برهان ). پت (در تداول مردم تهران ). پخ (در تداول مردم قزوین ). مفترش :
چو آبستنان اشکم آورده پیش
چو خرمابنان پهن فرق سری .
منوچهری .
زر را برای صرف کند سکه دار پهن
لعنت بر آن کسی که ورا گرد میکند.
؟
رأس ٌ فرطاح ؛ سر پهن . تفجیل ؛ پهن ساختن چیزی را. اصفاح ؛ پهن کردن چیزی را. (منتهی الارب ). تندح ؛ پهن واشدن گوسفند در چرا کردن .
|| مسطح . || ضخیم . مقابل باریک .
- آفتاب پهن ؛ چاشتگاه فراخ .
|| قسمی نان :
نان داری اندر انبان ده گونه باستانی
چه قرص و چه میانه چه پهن و چه فرانی .
لامعی .
... ادامه
770 | 0
مترادف: پخش، پهناور، عريض، فراخ، گسترده، گشاد، مسطح، وسيع
متضاد: كمعرض
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [پهلوی: pahan]
مختصات: (پِ هِ) (اِ.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: pahn
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 57
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
broad | wide , flat , flattened , large , platy , plain , patulous , muck
ترکی
geniş
فرانسوی
large
آلمانی
breit
اسپانیایی
ancho
ایتالیایی
largo
عربی
عريض | فسيح , بين , بذيء , متحرر , رئيسي , واضح , مطلق العنان , رحب الأفق , واسع
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "پهن" در زبان فارسی به عنوان یک صفت استفاده می‌شود و به معنای وسیع، عریض یا گسترده است. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره می‌شود:

  1. استفاده صفت: کلمه "پهن" معمولاً به عنوان صفت برای توصیف ویژگی‌های مکانی، اشیاء یا حتی احساسات استفاده می‌شود. مثلاً: "این میز پهن است." یا "چشمانش پهن بود."

  2. هجا و تلفظ: "پهن" دارای یک هجا است و به صورت [pæhn] تلفظ می‌شود. توجه به تلفظ صحیح در نوشتار و گفتار امری مهم است.

  3. قواعد صرف و نحو: "پهن" می‌تواند به فرم‌های مختلف تغییر کند، مثلاً "پهن‌تر" (برای مقایسه) و "پهن‌ترین" (برای تفکیک در جمع). از این شیوه‌ها برای بیان درجات مختلف استفاده می‌شود.

  4. نسبت با سایر صفات: کلمه "پهن" در ترکیب با سایر صفات می‌تواند به توصیف دقیق‌تری منجر شود. به عنوان مثال، "پهن و بزرگ" یا "پهن و زیبا".

  5. کاربرد در شعر و ادبیات: شاعران و نویسندگان ممکن است از کلمه "پهن" برای توصیف مناظر طبیعی یا حالت‌های انسانی استفاده کنند. به عنوان مثال: "دریاچه‌ای پهن در دل جنگل."

  6. نکات نگارشی: از آنجا که "پهن" یک کلمه فارسی است، باید در جملات صحیح و با ساختار مناسب به کار رود. توجه به انطباق بین صفت و اسم (مثلاً در جنس و شمار) از اهمیت بالایی برخوردار است.

اگر سوال خاص دیگری درباره این کلمه دارید، لطفاً بپرسید!

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "پهن" در جمله آورده شده است:

  1. فرش جدیدی که خریده‌ام بسیار پهن و زیباست.
  2. این جدول پهن است و می‌توانیم روی آن چیزهای زیادی قرار دهیم.
  3. گریمی که روی صحنه می‌رود، شامل لباس‌های پهن و راحت است.
  4. این جاده خیلی پهن است و دو ماشین به راحتی می‌توانند از کنار هم رد شوند.
  5. سطح دریا در این منطقه نسبتاً پهن و آرام است.

اگر به مثال‌های بیشتری نیاز دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: عریض، وسیع، زیاد، تخت، صاف، هموار، یک دست، بزرگ، درشت، فراوان، حجیم، شبیه بشقاب، ساده، واضح، عادی، باز، گشاده، گشوده، منبسط، کود، سرگین، کثافت، غضب، کود تازه

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری